eitaa logo
سفیران هدایت
39 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
502 ویدیو
68 فایل
پایگاه حضرت رقیه (س) روستای احمدآباد 😍
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ آثار انس با قرآن _ صبح و شب 🔻پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: 🔹يا بُنَىَّ لاتَغفُل عَن قِراءَةِ القُرآنِ- إذا أصبحت، و إذا أمسيت- فَاِنَّ القُرآنَ القَلبَ المیت وَ عَنِ الفَحشاءِ و َالمُنكَرِ ؛ 🔸فرزندم از خواندن قرآن غافل مباش، زيرا كه قرآن دل مرده را زنده مى‌كند و از فحشاء و زشتى باز مى‌دارد. 📚 البرهان فی تفسیر القرآن ج۱ ،ص۱۹ 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 💠 @AHMADABAD7711
✨﷽✨ ✅چرا نماز ازبهترین راه های ترک گناهه ✍نماز دارویی برای ترک گناه است،اما روشن است که دارو وقتی اثر میگذارد که طبق دستورش مصرف شود 👈درحدیث جالبی ازامام صادق(ع)نقل شده: هرکس دوست دارد بداندآیا نمازش قبول شده یانه،بنگردکه آیا نمازش اورا ازگناهان و زشتیها باز داشته یا نه؟ به هرقدرکه نمازش،اورا ازبدیها بازداشته، به همان قدر نمازش پذیرفته شده است 📚:بحار،ج:82 @AHMADABAD7711
هدایت شده از .
دیروز تیپ و لشکر می زدیم🇮🇷 امروز مانده ایم چه تیپی بزنیم🙍‍♀️💄💅 دیروز روز فدا شدن بود... امروز روز فدایت شوم❤️ "چقدر چفیه ها خونی شد تا چادری خاکی نشود" برخی رفتن روی مین... واسه خاک🇮🇷 برخی هم رفتن جلو دروبین... واسه لایک❤️😉 مواظب امانت هایی که از طرف شهدا گرفتیم باشید وسلام به امید الله
هدایت شده از .
چپ دستای گل تو کانال روزتون مبارک 🌹🌹❤️❤️❤️❤️🎂 ولی خب دیگه تعریف از خود نباشد دست راست ها یه چی دیگن 😂😊😍🌹 حضرت عشق چپ دستن روزتون مبارک اقا ❤️❤️🦋🦋🦋به دل نگیریدا 😒😉
فائزه قنبری
سلام بچه های گل خوبید وقتتون بخیر عزیزانم میدونم که شما بچه های زرنگی هستید و شهید محسن حججی رو خوب میشناسید اره همون شهیدی رو میگم که به عشق سالار شهیدان اباعبدالله الحسین سرش رفت 😔می‌خوام یه خاطره رو باهم از شهید حججی بخونیم و یه کلیپ از ایشون ببینیم😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 🌹یکی ازهمرزمان شهید حججی تعریف میکرد؛در سوریه به ما گفته بودند،کنار جاده اگر ماشینی دیدید که با زن وبچه ایستادند وکمکی میخواهند،شما نایستید،اینا تله ای از طرف داعش است. 🌹بعد از این ماجرا،یه روز من ومحسن باماشین که درجاده میرفتیم، کنار جاده اتفاقا خانواده ای دیدیم که تقاضای کمک میکردند که ماشینشان خراب شده، 🌹هرچقدر به محسن گفتیم :اینا تله اس،ولشون کن،بیا بریم. شهید حججی گفت:نه بلاخره کمک میخوان،زن وبچه همراهشون هست،گناه دارند. رفتیم وکمکشون کردیم وان لحظه اتفاقی نیفتاد(درصورتیکه داعشی بودند). 🌹بعد از ان ماجرا،وقتی فیلم وعکسهای اسارت محسن را دیدم،حالم خیلی بد شد،چون کسی که پایش را روی گلوی محسن گذاشته بود،همونی بود که کنار جاده کمک میخواست و محسن کمکش کرد... آخه چقد نامردی😢 •|خاطره‌اے از شهید💔 محسن حججے🕊|•
هدایت شده از .
خواهرم وقتی ازخودت عکس میگیری...🤳 فرقی نداره عکس کامل بزاری🖼 عکس لبخندت روبزاری عکس دستات روبین گل هابزاری...🥀 عکس نیم رخت رو باچادر بزاری...🧕 هیچکدومش خوب نیست..:) امام زمان برای همشون ناراحته😔! یادت باشه🙂 وقتی عکساتو گرفتی خواستی بزاری پروفایلت به خودت بگو من برای خدا وامام زمانم تیپ میزنم یامردم🙁؟! شهدا ... هم خوشگل بودن هم خوشتیپ🍃☺️ فقط اونا برای خدا وامام زمان تیپ میزدن و دل میبردن.. ماها چی..؟💔😔
😔روضه های که قبول نشدن😭 🔰🔰🔰 مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از دربمسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟  چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.  سر خم کردم و  وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر  از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم  به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....  آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن  گدایی و شاهی برابر نشیند...   منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری لینک سفیران هدایت👇 @AHMADABAD7711
✅ابراهیم یکدفعه سرعت را کم کرد! ✍️ قبل از انقلاب با ابراهیم به جایی می‌رفتیم. حوالی میدان خراسان از داخل پیاده‌رو با سرعت در حرکت بودیم. یکباره ابراهیم سرعت را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟! همین‌طور که آرام حرکت می‌کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: «یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم!» من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به‌خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می‌کشید و آرام می‌رفت. ابراهیم گفت: «اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می‌سوزد که نمی‌تواند مثل ما راه برود. کمی آهسته راه برویم تا او ناراحت نشود.» 📚 از کتاب سلام بر ابراهیم @AHMADABAD7711