eitaa logo
سفیران هدایت
39 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
502 ویدیو
68 فایل
پایگاه حضرت رقیه (س) روستای احمدآباد 😍
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 🌹یکی ازهمرزمان شهید حججی تعریف میکرد؛در سوریه به ما گفته بودند،کنار جاده اگر ماشینی دیدید که با زن وبچه ایستادند وکمکی میخواهند،شما نایستید،اینا تله ای از طرف داعش است. 🌹بعد از این ماجرا،یه روز من ومحسن باماشین که درجاده میرفتیم، کنار جاده اتفاقا خانواده ای دیدیم که تقاضای کمک میکردند که ماشینشان خراب شده، 🌹هرچقدر به محسن گفتیم :اینا تله اس،ولشون کن،بیا بریم. شهید حججی گفت:نه بلاخره کمک میخوان،زن وبچه همراهشون هست،گناه دارند. رفتیم وکمکشون کردیم وان لحظه اتفاقی نیفتاد(درصورتیکه داعشی بودند). 🌹بعد از ان ماجرا،وقتی فیلم وعکسهای اسارت محسن را دیدم،حالم خیلی بد شد،چون کسی که پایش را روی گلوی محسن گذاشته بود،همونی بود که کنار جاده کمک میخواست و محسن کمکش کرد... آخه چقد نامردی😢 •|خاطره‌اے از شهید💔 محسن حججے🕊|•
هدایت شده از .
خواهرم وقتی ازخودت عکس میگیری...🤳 فرقی نداره عکس کامل بزاری🖼 عکس لبخندت روبزاری عکس دستات روبین گل هابزاری...🥀 عکس نیم رخت رو باچادر بزاری...🧕 هیچکدومش خوب نیست..:) امام زمان برای همشون ناراحته😔! یادت باشه🙂 وقتی عکساتو گرفتی خواستی بزاری پروفایلت به خودت بگو من برای خدا وامام زمانم تیپ میزنم یامردم🙁؟! شهدا ... هم خوشگل بودن هم خوشتیپ🍃☺️ فقط اونا برای خدا وامام زمان تیپ میزدن و دل میبردن.. ماها چی..؟💔😔
😔روضه های که قبول نشدن😭 🔰🔰🔰 مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از دربمسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟  چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.  سر خم کردم و  وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر  از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم  به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....  آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن  گدایی و شاهی برابر نشیند...   منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری لینک سفیران هدایت👇 @AHMADABAD7711
✅ابراهیم یکدفعه سرعت را کم کرد! ✍️ قبل از انقلاب با ابراهیم به جایی می‌رفتیم. حوالی میدان خراسان از داخل پیاده‌رو با سرعت در حرکت بودیم. یکباره ابراهیم سرعت را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟! همین‌طور که آرام حرکت می‌کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: «یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم!» من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به‌خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می‌کشید و آرام می‌رفت. ابراهیم گفت: «اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می‌سوزد که نمی‌تواند مثل ما راه برود. کمی آهسته راه برویم تا او ناراحت نشود.» 📚 از کتاب سلام بر ابراهیم @AHMADABAD7711
بسم الله الرحمن الرحیم اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمك اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» همه با هم زمزمه کنیم یابن الحسن. یابن الحسن یابن الحسن. یابن الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸 🌸یا رَبَّ از غیب 🍀به ما برگ و براتی بفرست 🌸تلخی ذائقه را 🍀شهد و نباتی بفرست 🌸تو هم ای بنده 🍀اگر شکر گذاری به خدای 🌸بر پنج تن آل عبا 🍀صلواتی بفرست 🌺🍃 الّلهُمَّ 🌸🍃 صَلِّ 🌺 🍃 علی 🌸 🍃 مُحَمَّدٍ 🌺 🍃 وَآل 🌸 🍃 مُحَمَّد 🌺🍃وَعَجِّل 🌸🍃 فَرَجَهُم @AHMADABAD7711
روز بیست و چهارم ذی‌الحجه، از روزهای بزرگ تاریخ اسلام است که در آن یکبار دیگر حقانیت دین مبین اسلام به نمایش گذاشته شد. این روز در میان مسلمانان به مشهور است و آیه «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ [آل عمران/61] هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت کنیم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» اشاره به این موضوع دارد. از ریشه «بهل» به معنای رها کردن، ترک کردن، به خود واگذاشتن [1] و قید و بند چیزی را برداشتن و نیز لعنت کردن آمده است [2] که از زبان‌های عبری و سریانی وارد زبان عربی شده است.[3] و در اصطلاح به عملی گفته می‌شود که دو یا چند نفر که در مسأله مهم دینی با یکدیگر اختلاف دارند، در یکجا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند، از او بخواهند آن را که بر باطل است، رسوا و مجازات کند. تفاوتی که میان و لعنت وجود دارد این است که مباهله از شدت و تأکید بیشتری برخوردار است[4] اما در تاریخ اسلام اشاره به واقعه عظیم دارد که در ادامه به تبیین آن می‌پردازیم. ادامه دارد... پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از فتح مکه، با ارسال نامه به مناطق مختلف ایشان را به دین مبین اسلام دعوت کرد که در این میان منطقه‌ نجران که مسیحی‌نشین بود نیز مورد خطاب نامه‌های رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله قرار گرفتند، ایشان در نامه‌ای که به سران مسیحی این منطقه نوشت ایشان را به پذیرش اسلام یا پرداخت جزیه (مالیات ویژه اهل کتاب) فراخواند. سران مسیحی نجران درباره نامه پیامبر به مشورت پرداخته و با افراد زیادی در این باره گفت‌وگو کردند اما به خاطر تبلیغات و فضای ویژه مسیحیان در آن منطقه، آنان هیچ یک از پیشنهادهای رسول خدا را نپذیرفتند و برای رفع این معضل سه نفر از بزرگان نجران، یعنی: ابوحارثة بن علقمه (اسقف اعظم نجران و نماینده رسمی کلیسای روم در حجاز)، عبدالمسیح بن شرحبیل معروف به عاقب (پیشوای اهالی این منطقه) و اهتم (یا ایهم) بن نعمان معروف به سید (شخصی کهن سال و ریش‌سفید و مورد احترام نجرانیان) به همراه 10 نفر و به روایتی 30 نفر و به روایتی دیگر 60 نفر از مسیحیان نجران عازم مدینه منوره شده تا با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به گفت‌وگو بپردازند و راه حلی پیدا کنند. ادامه دارد... این افراد با حضور در مدینه و بحث با پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره توحید و شرک، نحوه آفرینش حضرت عیسی علیه‌السلام و ارتباط وی با خدای سبحان و باطل دانستن عقاید مسیحیان گفت‌وگو کردند، بعد از آنکه سران نجران نتوانستند در مقابل منطق رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ایستادگی کنند برای فرار از پذیرش حق، پیشنهاد مباهله دادند. بدین معنا که در وقت معین در جایی به عبادت و راز و نیاز به درگاه خدای متعال پرداخته و بر طرف مقابل نفرین کنند تا خدای متعال بر دروغگو و باطل‌گرا عذابی نازل کرده و او را نابود کند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با پذیریش این پیشنهاد، در موعد مقرر به همراه دخترشان حضرت فاطمه زهراء سلام‌الله‎علیها و دامادشان امام علی علیه‌السلام و دو سبطش حسنین علیهماالسلام از مدینه حرکت کرد و به مکان مباهله رفتند، در این هنگام مسیحیان نجران که دیدند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با اهل‌بیت خویش برای مباهله آمده‌ است، از مباهله انصراف داده و به آن حضرت پیشنهاد مصالحه دادند.[5] این واقعه علاوه بر آنکه شمه‌ای از حقانیت دین اسلام را آشکار می‌کند، جایگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام را نزد خدای متعال و رسول خدا نشان می‌دهد، به گونه‌ای که خدای متعال در آیه‌ای که در مورد این حادثه نازل کرده است، از امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام به عنوان نفس پیامبر یاد می‌کند، که این موضوع نشان بر حقانیت شیعه است. از این‌رو می‌توان از مباهله به عنوان یکی از اعیاد شیعه یاد کرد؛ به همین خاطر ائمه اطهار علیهم‌السلام برای این روز اعمال خاصی را توصیه کرده‌اند که گوشه‌ای از آن در کتاب مفاتیح الجنان بیان شده از جمله: اینکه، روزه، غسل، نماز مانند نماز عید غدیر و همچنین که شبیه دعای سحر است و .... ادامه دارد... @AHMADABAD7711 متأسفانه این روز بزرگ در میان مسلمانان مهجور شده و به آن کمتر توجه شده است که این موضوع می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد از جمله اینکه، بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، حاکمیت آن زمان تلاش کرد هر فضیلتی را که از
اهل بیت علیهم‌السلام وجود دارد از جامعه حذف کند تا چالش‌های کمتری در مقابل تضیع حق ایشان داشته باشند به همین خاطر بعد از مدتی این روز بزرگ در میان مسلمانان به فراموشی سپرده شد و حتی شیعیان به خاطر اختناق شدیدی که در آن دوران وجود داشته است به این موضوع کمتر توجه کرده‌اند و قرن‌ها بعد نیز با وجود آنکه این فشارها کمتر شده و حتی حاکمان شیعه بر مسند حکومت تکیه داده‌اند این واقعه همچنان مورد غفلت قرار گرفته بود. علاوه بر این، موضوع نزدیکی این روز با عید غدیر را ــ که یکی از مهم‌ترین دلایل جانشینی امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است ــ می‌توان یکی دیگر از دلایل توجه کمتر شیعیان به این واقعه دانست، زیرا که واقعه عظیم غدیر مانند خورشید درخشان ا‌ست که طلوع کرده و سبب شده که ستارگانی مانند کمتر مورد توجه قرار بگیرند، البته این موضوع نه به خاطر نفس غدیر بلکه به خاطر کم توجهی شیعیان شکل گرفته است. نکته دیگری که در چند سال اخیر سبب شده توجه به مباهله کمتر شود، بدعت به پیشواز محرم رفتن است، به این معنا که برخی با استفاده از جهل عوام شیعیان، این بدعت را پایه گذاری کرده‌اند که یک دهه زودتر به پیشواز محرم رفته و شروع به عزاداری می‌کنند به همین خاطر به جای اینکه در روز در مساجد و حسینیه ها جشن برپا شود پرده های سیاه عزا دور تا دور آن را احاطه کرده است. با توجه به این موضوعات لازم است که علما و رسانه‌های مختلف ابتدا با این بدعت به مخالفت برخواسته و در نهایت به اهمیت این روز عظیم و مهم بپردازند تا روز مباهله از غربت خارج شده و مورد توجه مسلمانان و خصوصاً شیعیان قرار بگیرد، به ویژه با توجه به اینکه در کنار قرآن مجید یکی از معجزات جاوید پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله است که می‌تواند در این عصر حقانیت دین مبین اسلام را آشکار کند. * حجت‌الاسلام محمدعلی کمالی‌نسب استاد حوزه علمیه قم ـــــــــــــــــــــــــــــــــ پی‌نوشت: [1]. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 2001م، ج1، ص141. [2]. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، دمشق، دارالشعب، 1960، ص71. [3]. ماسینیون، لویی؛ مباهله در مدینه، تهران، رسالت، 1378، ص67. [4]. ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله؛ معجم الفروق اللغویه، قم، جامعه مدرسین، 1412. [5]. تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى (م بعد 292)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ ششم، 1371ش، ج1،ص 451. @AHMADABAD7711
هدایت شده از .
جمعه: ناهار : امام حسن عسگری؛ (درود خدا بر او باد) شـام : حضرت ولیعصر ؛ (درود خـدا بر او باد)
بچه های گلم الان می‌خوایم بایه شهید دیگه آشنا بشیم .عزیزای دلم اون شهید گرانقدر شهیدحاج قاسم سلیمانی است😍
هدایت شده از .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🕊دعا کن من «هزار و دوازدهمی» باشم🕊 ✍«سردار سلیمانی دو بار به من پیغام داد که: "اگر شهید شدم، مرا کنار شهید محمد حسین‌ یوسف‌ الهی به خاک بسپارید. " یک‌بار هم که با هم در گلزار شهدا بودیم، رفتیم بالای سر مزار شهید یوسف الهی. آنجا گفتم: شما به دوستان گفته‌بودید حتماً باید کنار شهید یوسف الهی دفن شوید... حاج قاسم اینطور تصور کرد که من می‌خواهم چیزی بگویم با این مضمون که اینجا کنار این شهید، جا نیست و فضا کم است. به همین خاطر در میان صحبت من، گفت:"لااقل همین نزدیکی‌ها... "، اما عاقبت، همانی شد که می‌خواست؛ پیکرش بعد از آن ترور ناجوانمردانه آنقدر کوچک شده‌بود که در همان فضای کوچک، جا شد... خیلی‌ها گفتند: اینجا، فضا کم است، پیکر سردار را ببریم وسط گلزار و زیر محوطه گنبدی‌شکل گلزار دفنش کنیم. اما خانواده سردار گفتند: "نه. هرکجا خود حاج قاسم گفته، همان‌جا دفنش کنید. "» مرغ ذهن سردار حسنی یک‌دفعه می‌پرد به ۱۱ ماه قبل و درست در وسط گلزار شهدای کرمان می‌نشیند. سردار سری به حسرت تکان می‌دهد و می‌گوید: «مادر خانم سردار به رحمت خدا رفته‌بود و به همین خاطر شب عید نوروز امسال به کرمان آمده‌بود. آن شب در گلزار شهدا دیدمش.💫 محافظان و اطرافیان گوشه‌­ای ایستاده­ بودند و حاج‌قاسم تنها بالای سر مزار شهدا خلوت کرده‌بود و گریه می‌کرد. از پشت‌سر شناختمش. رفتم و بعد از احوالپرسی، شروع کردیم به قدم‌زدن در گلزار و صحبت کردن. در میان صحبت‌ها، گفتم: این گلزار، هزار و یازده شهید دارد... حاج قاسم گفت: "دعا کن من، هزار و دوازدهمی‌اش باشم... " و همین‌طور شد.»🕊