تا آخرین خبرنگار...
امروز داشتم با خودم فکر میکردم اگر مثل سابق خبرنگار بودم و شرایط ایجاب میکرد در غزه کار رسانهای کنم، چقدر پای کار اطلاعرسانی میماندم؟!
دل خودم را آرام کردم که لابد من هم مثل همه خبرنگارانی که اصولاً کلهشان بوی قرمهسبزی میدهد و سرشان درد میکند برای دردسر، پای کار مشکلات مردمم میماندم، همانطور که خدا خواست و در ماجرای کرونای منحوس ماندم...
اما وجدانم میگوید فلانی، تو هنوز نزدیکِ جنگ هم نشدی، حتی صدای توپ ضدهوایی پدافند را از فاصله صد دویست متری شنیدی و زهرهترک شدی و فرق داری با آنهایی که وسط ماجرای جنگند...
حالا که روز خبرنگار است و مدام پیام تبریک دریافت کردهام، بگذارید یادی کنم از ۱۶۵ خبرنگار شهیدی که جانشان کف دستشان بود تا آرمانِ بزرگ خبررسانی حتی جلویِ زامبیهای صهیونیست به زمین نخورد؛ یادی از شهدایی مثل «شیرین ابوعاقله» که مورد اصابت گلولهی مستقیم صهیونیستها قرار گرفت و یادی از اسماعیل الغول که مورد اصابت پهپاد اسرائیلی قرار گرفت و حتی عرض ارادتی کنم به خبرنگاران زندهای مثل خانم اِسراء البُحَیصی که شهید زندهاند در این هیاهوی ظلم و جنگ؛ و نگذاشتند لرزههای تن کودکان غزه و گریههای بی امان مادران فرزند از دست داده در غبار بمبها و غرش انفجارها گم شود...
آری...
من دو سالی هست از حوزهی اطلاعرسانی بیرون آمدهام اما هنوز با افتخارْ خبرنگارم و از این بدنهی مقدس؛ هر چند کاری از من بر نمیآید جز دیدن رجزخوانی همین خبرنگاری که کنار پیکر شهید اسماعیل الغول برای دنیای کفر و ظلم، خط و نشان میکشد؛ و اشک ریختن...!
خبرنگارها جگر شیر دارند مردم و خبرنگارها فدای مردم خودشانند؛ مبارکشان باد این زنده بودن و این شجاعت و این ایستادگی و این ایثار و این شهامتِ در میدان ماندن و این ابهتِ انسان بودن و انسانیت را نباختن و این نترسیدن از ایستادگی بر حق و حقیقت، مبارکشان باد...
#روز_خبرنگار
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT