اگر خودش راننده نبود، اصرار میکرد نگه داریم! حالا هر جا بود مهم نبود، پمپ بنزین، مجتمع رفاهی و خدماتی یا ...
این مال زمانی بود که همراه میرفتیم اصفهان. برای آموزش باید ساعت 7 صبح خودمان را میرساندیم دانشکده امیرالمومنین علیه السلام.
صدای اذان که میآمد میزد کنار، یا باید میزدیم کنار. مهم بود نماز اول وقتش از دستش نرود...
یک بار هم پسرهاش را آورد مغازه برای اصلاح. گفت «اینجا باشن... کار دارم... میرم و بر میگردم، میبرمشون!»
نایستاد. سریع رفت. از پسر بزرگش که نشست برای آرایش موهاش پرسیدم «بابات کجا رفت؟!» گفت «رفت مسجد... برای نماز جماعت...»
خوشخوشانم شد. برایم اما عجیب نبود. حسین هر جا بود و در هر شرایطی، نماز را میگذاشت اولویت کار...
راوی: کمالی
✍️ خانم منتظرالحجه
#شهید_حسین_انتظاریان
#انجمن_ادبی_فکه
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
عاشق این بود بشود مدافع حرم. سال 95 بود. تیپ الغدیر کمکم آمادی رفتن به میدانِ جنگ با داعش میشد. و حسین پیگیرتر از همیشه بود راهی شود.
با من در این مورد صحبت کرد. میگفت «خانمم راضی نیست!» همسرش بهش گفته بود «من توی یتیمی بزرگ شدهام، خیلی هم سختی کشیدم؛ نذار بچههامون توی یتیمی بزرگ بشن...!»
به حسین گفتم «اعزام به سوریه داوطلبانه هست نه اجباری؛ با خانمت صحبت کن و راضیش کن...»
بالاخره رضایت همسرش را گرفت. به غیر از آن سال، دو بار دیگر هم رفت سوریه برای جنگ با داعش. قسمتش اما شهادت توی وطن خودش بود...
راوی: آقای خراسانی
#شهید_حسین_انتظاریان
#انجمن_ادبی_فکه
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
یادگاری ام از سوریه و جنگ با داعش، موج انفجار و فراموشی است و کوچکترین موضوعات روزمرهٔ زندگی را فراموش میکنم. هشت سالی میشود که حسابی درگیر تبعات جنگ سوریهام.
اما یک چیزی را بعد از هشت سال، آن هم درست روز تشییع جنازهی حسین یادم آمد!
آذر ٩۵ بود. آقای جمالی مسئول پشتیبانی، ما را رساند به مَشهَدالسِّقْطْ، زیارتگاه و مرقد محسن بن الحسین(ع) که توی حلب است. پارچه متبرکِ معطری آنجا دستم را گرفت. یک عطر آسمانی داشت که مثلش را هیچ وقت نشنیده بودم. حسین که فهمید، خواست تکهای هم به او بدهم. قول و قرار گذاشتیم بهش برسانم. بعداً...!
اما هر دو یادمان رفت. هم من، هم او. من آن قدر درگیر فراموشی و سرگیجه و سیاهی رفتن چشم هستم که اتفاقات چند دقیقه قبل را یادم میرود. چه برسد به موضوعی که ازش گذشته باشد.
گذشت تا رسید به روزی که میخواستند حسین را تشییع و دفن کنند. یادم آمد! ناگهانی! انگار الهام شده باشد به من که قول و قراری داشتی با کسی!
پارچه متبرک را که هنوز بوی عطر میداد، بریدم و رساندم به پدر شهید: «امانتیِ حسین است.»
راوی: همرزم شهید
✍️ خانم حُسنو
#شهید_حسین_انتظاریان
#انجمن_ادبی_فکه
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
📣 #محفل_نویسندگان_منادی با همکاری: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری و حوزه هنری برگزار میکند:
🔅 چهارمین نشست نقد کتاب #سِره
📚 با محوریت کتاب: "به من نگو فرمانده"
با حضور:
✍️ نویسنده اثر، خانم نجمهالسادات موسوی بیوکی
📕کارشناس، آقای محمد قاسمیپور
⏰ زمان: دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۹
📍مکان: ابتدای خیابان آیتالله کاشانی، کوچه آزادی، حوزه هنری استان یزد
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
صدای وحشتناک انفجار و پرواز جنگندههای اسرائیل روی غزه را یادتان هست...؟!
حالا ایرانیها روی آسمان سرزمینهای اشغالی هستند، بالای سر کفتارها و لاشخورها...
دوران بزن در رو تمام شده....
حمله مستقیم ایران به اسرائیل...
الله اکبر
زنده بودیم و این اتفاق مبارک رو دیدیم!
جای شهدا خالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنهای: رعد و برق نخواهیم داشت مگر آنوقتی که بارانی به دنبال آن باشد...
#موشک_جواب_رذالت
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه ها به آسمان است... و شعار لبیک یا اقصی میدهند...
به امید آزادی قدس شریف...
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود
رسید از شش جهت سجیلبارانی که حرفش بود
رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی
رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود
برای انتقام خون دلهایی که میخوردیم
فرود آمد همان شمشیر برّانی که حرفش بود
و حالا دشمن است و صبحِ کابوسی که میگفتیم
و حالا دشمن است و عصر خسرانی که حرفش بود
بشارت باد گلها را به فروردینِ روییدن!
که نزدیک است آن سرسبزدورانی که حرفش بود
قسم به موی خونآلود اطفال فلسطینی
به زودی میرسد این سر به سامانی که حرفش بود
بیا و گوش کن! از قدس دارد میرسد کمکم
همان صوت صمیمی… صوت قرآنی که حرفش بود…
کسی و الفجر میگوید… کسی و الفتح میخواند…
کنار طبل آن جنگ نمایانی که حرفش بود
به دست ما نوشته میشود بر مصحف تقدیر
برای داستان قدس، پایانی که حرفش بود
#فاطمه_عارفنژاد
#وعده_صادق
@fatemeh_arefnejad
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارش موشک بر فلسطین اشغالی...
الله اکبر
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبیک یا حسین...
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وعده صادق و آسمان زیبای قدس شریف
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT