eitaa logo
گلچین کلام ألله و عترت طه، ( ألثَّقَلین )
112 دنبال‌کننده
187 عکس
66 ویدیو
0 فایل
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: «إنّی تارکٌ فیکم ألثّقلین کتاب الله و عترتی، اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا أبدا» هدف: نشر احادیث اهل البیت (علیهم السلام) تعظیم مناسبات مذهبی ارتباط با ما @hamzehBaraatnezhad
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 ینای_زمين‌_گير_جذامي_خرابه‌_نشين_مبتلا_به_برص 👈🏼👈🏼استاد سیدمحمّدمهدی میرباقری، ۹۳/۹/۲۸ «مرحوم محدث قمي در کتاب سفینة‌البحار نقل کرده‌اند که موساي کليم از خداي متعال تقاضايي کرد و درخواست نمود که خداي متعال محبوب‌ترين و عابدترين بنده زمان موساي کليم را که بيشتر از همه او را دوست مي‌دارد به او نشان دهد! خداي متعال به او وحي کرد که به يک قريه‌اي در کنار دريا برود. موساي کليم طبق اين نقشه به آن قریه رفتند و وارد خرابه‌اي شدند. به يک بنده خدايي برخورد کردند که چند تا صفت داشت: مبتلا به جذام بود، زمين‌گير و مبتلاي به بَرَص بود. اين چند بيماري را داشت ولي زبانش به تسبيح خداي متعال مشغول بود و مرتب خدا را تسبيح مي‌کرد و او را تنزيه از عيب مي‌نمود. موساي کليم به جبرئيل عرض کرد: آن بنده‌اي که بنا بود ما ببينيم، کيست؟ فرمود: همين بنده است! موساي کليم فرمودند: من خيال کردم الان با يک کسي روبرو مي‌شوم که شب‌زنده‌دار و روزه‌دار است، اما با يک آدم زمين‌گير جُذامي و مبتلا به بَرَص در يک خرابه روبرو شدم. فرمود: اين همان محبوب‌ترين بنده خدا و عابدترين بنده‌ها است. حالا شما نگاه کنيد: من مامور هستم دو چشم او را هم بگيرم! تصرف کرد و چشم‌هاي اين فرد از او گرفته شد! همين که نابينا شد، به خداي متعال عرضه داشت: الحمدلله! خدايا مادامي که مصلحت دانستي مرا برخوردار از آن نعمت کردي و الان که مصلحت ندانستي اين نعمت را از من گرفتي؛ ولي من در تو ‌آرزوهاي طولاني دارم؛ اينکه چشم را از من گرفتي اميدم از تو قطع نمي‌شود: «يا بارُّ و يا وَصُول!...»؛ اي کسي که به من نيکي مي‌کني و به من پيوند مي‌زني و صِلهٔ تو به من مي‌رسد! موساي کليم آمد کنار اين بيمار نشست و فرمود: من مستجاب الدعوه هستم؛ اجازه مي‌دهيد دعا کنم خداي متعال آنچه از تو گرفته به تو برگرداند؟ سلامتي را به تو برگرداند؟ عرض کرد: نه! من آنچه خدا بر من مي‌پسندد، بيشتر دوست دارم از آنچه پسند خودم هست. من همين را مي‌پسندم. من رضاي به اين وضعيت هستم. موساي کليم يک سؤال از او کرد و فرمود: يک جمله‌اي گفتي وقتي چشمت گرفته شد به خدا عرضه داشتي «يا بارُّ و يا وَصُول...»! خدا به تو چه داده است؟ يک آدم زمين‌گيرِ جُذاميِ خرابه‌نشينِ مبتلا به بَرَص، که چشمهايت هم از تو گرفته شده است! اين چه پيوند و صِله‌اي است که خدا به تو کرده است؟ فرمود: موسي! در اين قريه، يک نفر خداشناس هست و آن من هستم؛ خداي متعال خودش را به من عطا کرده است و ديگر مهم نيست که چشم به من بدهد يا ندهد؛ سر پا باشم يا زمين‌گير باشم؛ سالم باشم يا بيمار باشم... . اين، نتيجه رضا است. اگر کسي به مقام رضا رسيد، کار ندارد خداي متعال در حق او چه تدبير مي کند؛ هر چه تدبير کرده است، چون تدبير اوست مي پسندد و لذت مي‌برد! چنین آدمی محبوب‌ترين بنده خدا و اعبد بندگان در نزد خداي متعال است. اين، ثمره رضا است». 👈 🔆 کانال 🆔 @alsqlyn
◼️ 👈🏼👈🏼 مرحوم در کتاب ، احوالات حضرت رقیه‌خاتون سلام‌الله‌علیها را این‌گونه می‌آورد: ➖ التاسعة: آن دختری که در خرابه شام از دنیا رحلت فرمود و شاید اسم شریفش (رقیه) بوده و از صبایای [دختران] خود حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام بوده، چون مزاری که در خرابه شام است منصوب است به‌این مخدره و معروف است به (مزار ستّ رقیه)(۱). ➖ و در کامل بهایی روایت کرده که: زنان اهل‌بیت علیهم‌السلام در حال اسیری بر اطفال شهادت پدرشان را مخفی می‌داشتند و می‌گفتند پدر شما به‌فلان سفر رفته و باز می‌آیند وقتی که ایشان را داخل خانه یزید نمودند یک دختر چهار ساله از سیدالشهدا علیه‌السلام شبی از خواب برخاست و گفت: "پدرم حسین علیه‌السلام چه شد و به‌کجا رفت؟! الساعة او را در خواب دیدم جمله زنان و کودکان سخت به‌گریه درآمدند و فغان و شورشی از ایشان برخاست. یزیدِ کافر خوابیده بود، از خواب بیدار شد، گفت: چه خبر است؟! پس واقعه را تحقیق نمود و قضیه را به‌یزید گفتند، آن ملعون امر کرد سر نازنین پدر او سیدالشهدا علیه‌السلام را ببرند جهت آن طفل. پس سر نازنین را در میان طبقی نزد آن طفل گذاردند، پرسید: این چه چیز است؟! به او گفتند: سر پدر بزرگوارت می‌باشد. آن طفل بترسید و صیحه بلندی زد، و رنجور شد و در آن روز جان به‌جان آفرین تسلیم نمود(۲). ➖ در بعضی از تألیفات اصحاب به‌طریقی مبسوط روایت شده، و در آخر آن روایت می‌نویسد که: آن مظلومه سر نازنین پدر را شناخت، لب‌ها لب‌ها را بر لب مبارک پدر گذاشت و گریه زیادی کرد تا غش نمود. چون حرکتش دادن، دیدند آن طفل از دنیا رفته است(۳)(۴). 😭😭 📚 پی‌نوشت‌ها: ۱. سِتّ/ ستّه: سیّده؛ عنوانی عوامانه و احترام‌آمیز برای زنان. ستّی: بانوی من. ر.ک: انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج۵، ص۴۰۴۷، واژه‌ی (ستّی) ۲. عمادالدین طبری، کامل بهایی، ص۵۲۳؛ در کربلا چه گذشت (ترجمه‌ی نفس‌المهموم، شیخ‌عباس‌قمی) ترجمه‌ی محمدباقر کمره‌ای، ص۴۱۴ ۳. در کربلا چه گذشت (ترجمه‌ی نفس‌المهموم، شیخ‌عباس‌قمی) ترجمه‌ی محمدباقر کمره‌ای، ص۴۱۵ ۴. منتخب التواریخ، چاپ مؤسسه جهانی سبطین، قم ۱۴۰۱شمسی، ج۳، ص۲۶۹ 🔆 کانال 🆔 https://eitaa.com/ALsqlyn صفر سلام الله علیها