📜 هارون از سرسخت ترین دشمنان امام موسی بن جعفر است؛ يك جمله دارد.
👈🏻 اين ها حجت است 👉🏻
❓مأمون از پدرش هارون پرسيد: «اين كيست كه او را بر همه بنی عباس و بنی هاشم مقدم می كنی؟»
‼️جمله هارون كه قاتل امام است و از سرسخت ترین دشمنان امام موسی بن جعفر است، اين است؛ به پسرش مأمون گفت:
« این که تو می بینی خزینه علم تمام انبياء است از آدم تا خاتم»
👈 امام هفتم كيست كه در قلب هارون اين چنين منعكس است...
🎙 حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
📆 ۳/ خرداد/ ۱۳۹۳
◻️ #کلام_فقیه #امام_کاظم علیهالسلام #موسی_بن_جعفر
💠 «الثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا.»
❇️ قوام مذهب حقهی #شیعه فقط به دو چیز است: #تولی و #تبری.
✍🏻 يونس بن عبد الرّحمن میگويد: بر #موسى_بن_جعفر علیهماالسلام وارد شدم...
💚 حضرت در بیانی چنین فرمود: خوشا بر احوال #شيعيان ما كه در غيبت #قائم ما به رشتهی ما متمسّک هستند و بر #دوستى_ما و #بيزارى_از_دشمنان_ما ثابت قدم هستند؛ آنها از ما و ما از آنهائيم.
آنها ما را به #امامت و ما نيز آنان را به عنوان #شيعيان پذيرفتهايم؛ پس خوشا بر احوال آنها و خوشا بر احوال آنها؛ به خدا سوگند آنان در روز قيامت در درجات ما با ما هستند.
✅ این تولی و تبری بر ما #واجب است؛ واجب است که از هرکسی که ولی خدا را به غضب آورده بری باشیم...
🎙 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی
◻️ #کلام_فقیه #ولایت
☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
اهمیت رسیدگی به امور مومنین توسط مسئولین👌🇮🇷
وقتی ابراهیم جمّال که یکی از شیعیان بود، میخواست خدمت #علی_بن_یقطین برسد، از باب اینکه ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر هارونالرشید و از نظر ظاهر، شأن ابراهیم نبود که در مجلس وزیر مملکت وارد شود، او را راه نداد!
اتفاقاً در همان سال علی بن یقطین به حج مشرّف شد، خواست در شهر مدینه خدمت حضرت #موسی_بن_جعفر (علیهالسلام) برسد، حضرت او را نپذیرفت؛ روز بعد آن حضرت را در بیرون خانه ملاقات کرد، عرضه داشت:
ای سید من، تقصیر من چه بوده که مرا نپذیرفتید؟ فرمود: به خاطر اینکه برادرت ابراهیم جمّال را راه ندادی و خدا امتناع فرموده از اینکه سعی تو را قبول کند، مگر بعد از آنکه ابراهیم تو را ببخشد.
علی بن یقطین گفت: گفتم: ای سید و مولای من در این وقت ابراهیم را کجا ملاقات کنم؟ من در مدینه و او در کوفه است، فرمود: هرگاه شب برسد تنها به بقیع برو، بیآنکه از اصحاب و غلامان تو کسی خبردار شود، در آنجا شتری زین کرده خواهی دید، آن شتر را سوار میشوی و به کوفه میروی.
شب به بقیع رفت، بر آن شتر سوار شد، به اندک زمانی به خانه ابراهیم جمّال رسید، شتر را خوابانید و در زد، ابراهیم گفت کیستی؟
گفت: علی بن یقطینم، ابراهیم گفت: علی بن یقطین بر در خانه من چه میکند؟! فرمود: بیا بیرون که کارم بس بزرگ است و او را سوگند داد که اذن ورود دهد، چون داخل خانه ابراهیم شد، گفت:
ای ابراهیم! آقا و مولا، از اینکه عمل مرا قبول کند امتناع فرموده، مگر آنکه تو از من بگذری! ابراهیم گفت: «غَفَرَاللهُ لَک؛ خدا تو را بیامرزد»، پس علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پای روی صورت من بگذار و صورتم را زیر پایت بمال، ابراهیم خودداری کرد، علی بن یقطین او را سوگند داد که چنین کند.
ابراهیم پا به صورت علی بن یقطین گذاشت و روی او را زیر پای خود مالید و علی بن یقطین میگفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ؛ خدایا گواه باش».
سپس بیرون آمد و سوار بر آن مرکب شد و همان شب به مدینه بازگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) خوابانید، آنگاه حضرت او را اذن داد که بر آن بزرگوار وارد شود و حضرت کار او را پذیرفت.
منابع:⬇️
الثاقب فى المناقب ص ۴۵۸ح ۳۸؛
عیون المعجزات ص ۱۰۳س ۲۰؛
بحارالا نوارج ۴۸ص ۸۵ ح ۱۰۵