eitaa logo
آماده باش برای روشنگری Roshangari
179 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
12 فایل
این کانال بمنظور روشنگری (رفع شبهات و شایعات) ایجاد گردیده) لطفاً از درج مطالب غیر مرتبط و تکراری، خودداری کنید. دوستانتان را به کانال دعوت کنید هرگونه سوال و پیشنهاد را از طریق 09124189498 به خادم کانال اعلام کنید. باتشکر خادم شما، منصور یوسفی.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صدای بصیرت
🥀 بشکند پاے کسے کہ لگدش سنگین بود تا ڪہ زد سلسلہ ي ریخٺ بهم ثلث ساداٺ ميان در و ديوار افتاد نسل ساداٺ بہ يك ضربہ ي پا ریخٺ بهم 💔🥀 💔🥀 ❇️به کانال صدای بصیرت بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/340459628C36a9f82c75
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
♨️ همه چیز آماده بود، اما ایران لیبی نشد!!! ❌ در تحلیل آنچه در روزهای قبل در کشور روی داد بسیاری از سوریه شدن نام می بردند، اما بیش از آنکه، آنچه گذشت و آنچه دشمن می خواست و نتوانستند پیاده کنند شبیه به اوضاع لیبی در سالهای پایانی حکومت قذافی بود تا آنچه در سوریه روی داد. ❌ قذافی روزگاری در مقابل غرب ایستاد و حتی به ایران در برابر عراق کمک کرد، اما با فشار ها کوتاه آمده و حتی دست از تجهیز نظامی خود برداشت و صنعت هسته ای اش را مانند ما برای اعتماد سازی غرب تعطیل کرد و تا توانست با آمریکا همکاری نمود. ❌ و در داستانی شبیه ما؛ مسئولیت حمله به هواپیمای مسافربری آمریکا در حادثه مشهور به لاکربی را پذیرفت و ضمن عذرخواهی، خسارت سنگینی را به دولت آمریکا و قربانیان آن حادثه پرداخت. و در نهایت برای رهایی از اتهام حمایت از تروریسم از سوی غرب، از بسیاری گروه های بین المللی اعلام برائت کرد و به اصطلاح پرونده خود را از هر اتهامی پاک نمود. ❌ اما دوری نپایید که قذافی قربانی همان هایی شد که هر چه توانست برای اعتماد سازی آنان انجام داد تا بتواند بیشتر در قدرت بماند، حتی اگر ابطال همه اهداف و برنامه های ۴۲ ساله حکومت خودش باشد. اما تاریخ برایش چیز دیگری رقم زد. ❌ در اواخر بهمن ۱۳۸۹ بهار عربی به لیبی رسید و مردم معترض به حکومت او چنان فریب رسانه های دشمن را خورده و او را سیاه دیدند که به هیچ وجه در مقابلش کوتاه نیامده و توانستند بعد از یک جنگ داخلی و ایجاد دولت موقت در شهر بنغازی با حمایت غرب او را به سقوط بکشانند و در موضع ضعف قرار دهند. ❌ وقتی که لیبی ضعیف شد و غرب دانست که توان دفاع از خود را ندارد و هر چه سلاح سری داشته نیز قبلاً نابود کرده، از شرق و غرب از آمریکا گرفته تا قطر به این کشور حمله گسترده نظامی کردند و قذافی در حالتی بد، دستگیر و سپس کشته می شود و حتی محل دفنش نیز مشخص نمی شود. ❌ داستان لیبی شبیه ترین داستان به جمهوری اسلامی ایران است، از فشار های هسته ای تا اتهامات حقوق بشری، تا حمایت از تروریسم بین المللی تا داستان سقوط هواپیمای اوکراینی و حتی درخواست حمله به ایران در همین ایام و تهدیدات مرتب غربی و حکم سازمان های بین المللی و داستان دروغین سید مجتبی خامنه ای به عنوان رهبر پشت پرده ایران دقیقاً شبیه به اوضاع سال ۱۳۸۹ لیبی است. 🔰اما یک سوال باقیست پس چرا ایران لیبی نشد؟ وقتی دشمن همان نقشه را پیاده می کند چرا آنجا منجر به سقوط شد و اینجا جمهوری اسلامی ایران محکم ایستاده است. ◀️ پاسخ را باید در چند عامل جست. ابتدا بصیرت مردم ایران و عدم فریب عمده مردم از جنگ شدید رسانه‌ای دشمن و دیدن عاقبت کشورهایی چون لیبی که مردمش حسرت یک روز از حکومت قذافی را می خورند. ◀️ دوم عدم فریب دشمن در کاهش توان نظامی و از بین بردن سلاح های جنگی و توان موشکی، قدرت منطقه ای و انرژی هسته ای که اگر نبود حتی بحرین هم به ایران حمله می کرد همچون قطر که به لیبی حمله نبود. ◀️ و مهمتر از همه وجود رهبری که نقشه های پیچیده دشمن را می شناسد و با صبر و تدبیر آنها را یکی یکی به دست مردمی که او را علیرغم همه فشارها قبول دارند، خنثی می کند. ✍️ سید محسن هاشمی https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🇮🇷 جبهه حق و باطل کاملا شفاف شده ✅ حجت الاسلام میرزا محمدی : ⚫️ یک حسینیه رو تو خرم آباد که مراسم فاطمیه برپا کرده بوده آتش زدن؛ بعد تو فضای مجازی توئیت میزنن: «در فاطمیه مثل همون روزیکه خونه فاطمه رو آتیش زدیم، حسینیه فاطمیه رو آتیش زدیم، دلمون خنک شد» ❗️ 🔹 خب، این نشان می‌دهد عقبه داستان کجاست؛ فرزندان اهل سقیفه پشت این آشوبها هستند ...! 🔹 خط مشخص است، تعجب می‌کنم از نفهمی و سکوت بعضی ها 🔹 ما نباید کاری برخلاف قانون انجام بدیم، ولی باید خط خودمان را مشخص کنیم 🏴 🏴 تسلیت 🏴
عضو ائتلاف فتح عراق گفت: مصطفی نخست وزیر سابق از طریق کردستان به دبی کرده است. به گزارش ایرنا از خبرگزاری المعلومه، علی الزبیدی روز یکشنبه افزود: مصطفی الکاظمی متهم به مشارکت در ترور فرماندهان پیروزی و سرپوش گذاشتن بر است و برای فرار از مجازات از طریق اقلیم کردستان به دبی فرار کرده است.وی اضافه کرد: به و مفسدان بدون ادامه می دهد و همه مفسدان و کسانی که به اموال عمومی کشور آسیب زده اند از جمله الکاظمی و ابورغیف مجازات خواهند شد.الزبیدی گفت: از آنجا که الکاظمی متهم به فساد، ( حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهان آن ها) و دخالت و اختلال در کار دستگاه های اطلاعاتی است به طور مخفیانه به اقلیم کردستان و از آنجا به امارات متواری شده است.وی بیان کرد: اگر به فساد هم متهم نباشد بربسیاری از فسادها سرپوش گذاشته است. ✍️مسئولین فعلی ما یاد بگیرند!🤷‍♂️ 👈دولت جدید عراق حسابی داره اما در ایران اسلامی چی‼️🤔 ⬅️قضاوت با شما...
«گردنش را بزن او بیعت نمی کند».فریاد های پسر خطاب بر سر خلیفه کودتای یهودی سقیفه مسجد را پر کرده بود.عمر با شمشیر همراه اصحاب صحیفه ملعونه بالای سر علی ایستاده بود و منتظر فرمان ابوبکر.همین که خواست فرمان قتل بدهد صدای فریادی همه را در جا میخکوب کرد.گویا صدای محمد است که از اعماق وجود پر درد دخترش لرزه بر اندام خواب رفتگان و فرو مایگان انداخته. فاطمه درد پهلویش فراموشش شده بود حجاب گرفت تا برای نجات جان امامش به مسجد برود.لحظاتی قبل هر چه کرد تا مانع برده های یهود شود نتوانست.آخر یک زن داغدیده و پا به ماه چقدر طاقت آتش و میخ درب و شلاق و سیلی را دارد.😭لحظه آخر هم که قبضه شمشیر دستش را از دست امامش و همسرش جدا کرده بود. کنار قبر رسول خدا ایستاد.میخواست نفرین کند آن همه جهل و کینه و حسد را.«رها کنید پسر عمویم را! قسم به آن خدایى که محمد(ص) را به حق برانگیخت! اگر از على(ع) دست برندارید، گیسوان خود را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا(ص) را بر سر افکنده، به نزد خداى تبارک و تعالى فریاد بر مى‏آورم. یقین بدانید که ناقه صالح در نزد خدا از من گرامى‏تر و بچّه آن ناقه نیز از فرزندان من قدر و قیمتش زیادتر نبود»چشمان حق بین علی چون نزول بلا را نزدیک دید به سلمان امر کرد«سلمان! فاطمه را دریاب! گویى دو طرف مدینه را مى‏نگرم که به لرزه افتاده. سوگند به خدا! اگر فاطمه(س)...نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتى براى مردم مدینه باقى نمى‏ماند و زمین همه آنها را درکام مرگبار خود فرو مى‏برد» و سلمان در حالی که میدید پایه های مسجد طوری از جا کنده شده که آدمی از زیر آن میتواند رد شود به شتاب خودش را به زهرای مرضیه رساند«ای دختر رسول خدا،پدرت رحمة اللعالمین بود مبادا نفرین کنید»و آن مظلومه تاریخ فرمود«آنها قصد جان على(ع) را دارند و من نمى‏توانم صبر کنم»سلمان عرض کرد: امیر المومنین مرا فرستاده که به شما بگویم: به خانه برگردید و نفرین نکنید. و چون زهرا اطهر پیام امام خویش را شنید،فرمود:حالکه امامم دستور داده بر مى‏گردم و صبر پیشه میکنم» اما مردم غرق در فتنه یهود همچنان در خواب حتی با دیدن نشانه های عذاب...ابوبکر از ترس گفت که دست از علی بردارند و علی شتابان به سمت خانه رفت...خدا میداند آن لحظه بین کوچه و درب خانه که حرامیان و حرام خواران بین او و گل زندگی اش قرار داشتند بر دل غیرتمند علی چه گذشت😭صدای شکسته شدن پهلوی ریحانه اش کمرش را خرد کرده بود و بغضی که حاصل شنیدن فریاد استغاثه همسرش بود میخواست خفه اش کند.آخر مرد است و همه علاقه آمیخته با غرورش به عشقش. اهل سقیفه می‌دانستند برای کشتن مردی مثل علی باید اول غیرتش را شکست.سال 61 هم حسین زنده بود اما حرامیان جلوی چشمش میخواستند غیرتش را لگد مال کنند.درسشان خوب از پدرانشان یاد گرفته بود😭هنوز هم تکرار میکنند هیچ چیزی برای مرد کشنده تر از آزار همسرش جلوی چشمانش نیست اما از یاد برده بودند علی شاگرد محمد است و او ذوب در دین الهی محمد وقتی پسر صهاک زیر دستان فاتح خیبر در حال جان دادن بود،علی لحظه ای آن دوشنبه شوم را به یاد آورد که پسر عمش از کینه ها گفته بود،از حسادتی که در دلها موج میزد برای سوزاندن اهل بیت محمد.از او خواسته بود که اگر یاوری داشت بجنگد وگرنه صبر پیشه کند تا اساس اسلام بماند و علی صبر کرد چون نه برادرش جعفر در کنارش بود و نه عمویش حمزه سیدالشهدا به خانه که رسید دید محبوبه اش در بستر آرمیده تا جراحاتش کمی آرام بگیرد .تا به کنار بسترش آمد،فاطمه روی به سمت دیگر کرد.تمام نه سال را نه در حرف و نه در عمل علی را نرجانده بود حال نمی‌خواست علی کبودی زیر چشمان آسمانی اش را ببیند😭تا مبادا آتش به دل شکسته شوهرش بیفتد نمی‌خواست علی بیشتر زجر بکشد.به اندازه کافی توی کوچه علی خرد شده بود😭 علی اما تنها دیدن صورت زهرایش آرامش میکرد.توی تمام سالهای زندگی شان بعد از جنگها و سختی ها و مرارت ها لبخند ریحانه اش بود که دلش را قرص میکرد و آرام.حال اما علی میداند لبخندی نیست بر لبان محبوبه اش اما طاقت این را هم ندارد که صورتش را نبیند حتی اگه کبود باشد😭 بعضی وقتها بین عاشق و معشوق کلمات و جمله ها حسی ندارند تنها گریه از اعماق دل است که می‌تواند حرفها و درد و دل ها را بگوید علی شانه های زهرا را گرفت و او را به سینه اش چسباند تا گریه واسطه حرفهای دلشان باشد😭😭😭