♦️#منبر_تربیتی_ملا_عباس_تربتی
🌸🍃در زمان قدیم که برق نبود، جلسات محرم و صفر را در زمستان، با بخاری هیزمی گرم می کردند. آخوند ملاعباس تربتی (1) در روستاهای تربت حیدریه منبر می رفت. تمام مردم می آمدند و پای منبرش جمع می شدند، ده دقیقه که حرف می زد، می دید بدنۀ بخاری سرخ شده، از بالای منبر این بدنۀ بخاری را نگاه می کرد و بلند بلند گریه می کرد.
💫به یکی از این روستایی ها می گفت: برو کنار این بخاری بنشین، انگشت خود را یک لحظه به بدنۀ بخاری بچسبان. می گفت: آقا! آهن سرخ شده است، می گفت:
✨سرخ شده باشد، تو در یک چشم به هم زدن انگشت خود را بگذار و بردار!
🍂گفت: من نمی توانم، آن وقت گریه اش بیشتر می شد و می گفت: شما که نمی توانید انگشت خود را یک لحظه به این آهن داغ بزنید، با این همه #حرام_خوری ها، #معصیت ها، دروغ ها، #غیبت ها و تهمت ها، چگونه می خواهید در هفت طبقۀ #جهنم بروید؟
🌟این معرفت، عشق، وابستگی و گره خوردن به خدا، چقدر ما را سالم و پاک نگه می دارد؟ به خدا قسم! #میلیاردها تومان جلوی آنان بریزید، فقط احتمال بدهند، نه #یقین، که محبوب آنها این پول را نمی پسندد، والله اگر قبول کنند. آن هم در جامعه ای که برای صد تومان حاضرند این همه #قسم بخورند
📚ارزش عمر وراه هزینه آن : مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان/ ویرایش و تحقیق محسن فیض پور. ص:391