eitaa logo
@Imam7tom
386 دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
15.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
کانال امام موسی کاظم علیه االسلام حاوی مطالب مذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد دختری که به زنا متهم شد! ⬇️ در (خرائج) راوندی است که نه یا ده برادر در قبیله ای از قبایل عرب زندگی می کردند و تنها یک داشتند که بسیار به او علاقمند بودند، آنان به خواهر میگفتند : هر چه خداوند به ما روزی می دهد نزد تو می سپاریم و تو ازدواج نکن، زیرا به غیرت ما نمی گنجد که تو ازدواج نمایی، خواهر با آنان موافقت کرد و به انان پرداخت. برادران نیز خواهر را گرامی می داشتند، تا اینکه روزی خواهر پس از پاکی ماهیانه برای غسل نمودن بر سرچشمه آبی رفت و در میان آب نشست، اتفاقا در جوف او داخل شد و پس از مدتی زالو بزرگ شده و شکم زن بالا آمد . برادران پنداشتند که خواهر شده و به آنان نموده است ، تصمیم گرفتند او را بکشند ، ولی بعضی از آنان ممانعت کرده ، گفتند : او را نزد می بریم . خواهر را نزد (ع) برده و ماجرا را شرح دادند. 🌷 امیرالمؤمنین فرمودند : طشتی پر از لجن برایم بیاورید!  و به زن دستور داد میان طشت بنشیند و در آن حال زالو از جوف زن بیرون آمد و در میان طشت قرار گرفت. برادران چون این تدبیر و علاج حیرت آور را بدیدند ، گفتند : یا علی ! تو پروردگار ما هستی و تو غیب می دانی! امیرالمؤمنین (ع) آنان را از این گفتار منع نموده و به آنها فرمود : 💞 رسول خدا (ص) از طرف خداوند به من خبر داده که این در این و در این و در این واقع خواهد شد. 📗 بحارالانوار ، ج ۴۰ ، ص ۲۴۲
⬛شب پنجم صفر به نام علیه السلام ، صغری مکنی به سلام الله علیها⬛ ◾ مرحوم واعظ قزوینی در کتاب شریف ریاض القدس مینویسد: در يكي از شب ها در آن منزل ، شور ديدن پدر به سرش افتاد، و از هجران پدر اشك مي ريخت، سر روي خاك نهاد آن قدر گريه كرد كه زمين از اشك چشمش گل شد. در اين اثنا به خواب رفت خواب پدر ديد، از خواب بيدار شد، فَبَك وَ تَقُول: وا أَبتاهُ، واقُرَّةَ عَيناهُ، واحُسَيناهُ، چنان كشيد كه خرابه نشينان پريشان شدند... هر چه خواستند او را آرام كنند ممكن نشد. امام عليه السلام پيش آمد و را در بر گرفت و به سينه چسبانيد و تسلّي مي داد. آن مظلومه آرام نمي گرفت و نوحه مي كرد، آن قدر روي دامن حضرت گريه كرد «حَتّي غُشيَ عَليهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُها» «تا آن كه كرد و او قطع شد». امام به گريه درآمد. اهل بيت به آمدند «فَضجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قامَ الصِّياحُ». آن از ناله اسيران يك پارچه گريه شد. دختر افتاده بود و مخدّرات در خروش بر سر مي زدند و به سينه مي كوبيدند. خاك بر سر مي كردند مي دريدند، كه صداي ايشان در قصر به گوش لعین رسيد. يزيد غلامي فرستاد كه خبري بياورد. غلام آمد و واقعه را براي يزيد نقل كرد. آن ملعون گفت: سر پدرش را براي او ببريد تا آرام گيرد. آن سر مطهّر را در نهادند و رو به خرابه آوردند، و در حالي كه پرده بر روي آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند، پرده را برداشتند. آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد، «فَانْكَبَّتْ عَليهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكي و تَضربُ علي رَأسُها و وَجْهِها حَتّي امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم» «خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود مي زد تا اينكه پر از شد»..... ☑️درد و دل کردن بی بی سه ساله با سر پدر .. «يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرْجوه؟ يا أبَتاهُ، مَنْ لِلْيتيمة حَتّي تَكْبُر» «پدر جان، چه کسی تو را با خونت كرد! اي پدر چه کسی گردنت را بريد! اي پدر، چه کسي مرا در كودكي كرد! پدر جان، بعد از تو به چه کسی اميد وار باشيم؟ پدرجان، اين دختر يتيم را چه کسی نگهداري و بزرگ كند!» 📚 نفس المهموم ص۴۵۶ ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨