✳️ وقتی #دولتـسازندگی انتقادات #حاجـاحمدـآقا را مانع توسعه می دانست/
#قسمتـششم
«بعد از انقلاب من مانند امروز شما فکر میکردم که میشود منافقین و لیبرالها و سایر گروههایی که در مبارزه دخالت داشتند را جذب نمود. به آنها نزدیک شدم ... دیری نپایید که دیدم این گروهها سرم کلاه گذاشتهاند ...
شبی تا صبح فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که من غیر از آقایان بهشتی و هاشمی و خامنهای و افرادی که در این ردیف میباشند هستم، من فرقم با بقیه این است که تنها فرزند امام هستم و تنها به خاطر فرزند امام بودن است که مورد علاقه دوستان و بعضی از مردم هستم، تصمیم گرفتم این مسأله را بنویسم و هیچ کاری که برخلاف میل رهبری و دوستان مورد اعتماد رهبری است، انجام ندهم و این مطلب را نوشتم و روزنامهها هم منعکس کردند. همیشه از خداوند خواستهام تا در موضعی که باید باشم، قرارم دهد و هیچگاه ادعایی بیش از آنچه هستم نداشته باشم ... خیر شما هم در این است که به اشتباهات خود اعتراف کنید که اعترافات به اشتباه خیلی بهتر از اصرار به گناه است.»
این جملات سید احمد آقا نشان میدهد که او چقدر به جایگاه خود و حساسیت تاریخی مردم روی خود اهمیت میداد. تا جایی که نخواست کوچکترین لکهای بر این حیثیت بنشیند. آیا افراد منتسب به بیت امام (ره) اکنون هم اینگونه رفتار میکنند؟
مرحوم سید احمد در ادامه رنجنامه خطاب به منتظری مینویسد:
«حرف ما این است که چرا هر چه نوشتند، امضاء میکنید؟ آیا جواب خون شهدا را میتوانید بدهید؟ ... از این مسائل است که امام فریاد میزنند که: «نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجه میزنند.» یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند. وقتی بلند شدید بروید، امام فرمودند: «بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند.» ... شما بلندگوی منافقین و لیبرالها شدهاید.»
گر چه برخی از نزدیکان آقاي منتظري و دفتر وي، بعدها شایعه کردند که حاج احمد آقا از نوشتن رنجنامه پشيمان شده است، اما هیچ اظهار نظری در این مورد مشاهده نشد و اختلافات بين او و آقاي منتظري هم حل و فصل نگشت. این چنین بود که آقاي منتظري تا آخرين لحظه و دفتر وي هم تا همين الان، از رنجنامه او و خود او كينه به دل داشته و دارند.
2- ناراحتی از شیوه انتقال موضوع پذیرش قطعنامه 598 به حضرت امام:
دكتر محمود بروجردی داماد امام معتقد است:
«چیزی كه اوقات حاج احمد آقا را تلخ كرده بود این بود كه این اتفاقاتی را كه امام (ره) در پذیرش قطعنامه به آنها اشاره كرده بودند، چرا خرد خرد و به مرور زمان خدمت امام (ره) عنوان نشده بود كه بعد یكمرتبه یك نفر بیاید گزارش بدهد. از این جهت بود كه فوقالعاده ناراحت بودند، چون خیلی شكست ایجاد كرد، یعنی امام (ره) به حقیقت، پیر شد.»
3- موضوع اهانت ملی مذهبیها:
در پی انتشار نامه امام خميني (ره) به محتشمي پور، وزير کشور وقت درباره نهضت آزادي و خطر اين جريان، نهضت آزادي با ترديد و تشکيک در استناد اين نامه به امام (ره)، تلاش کرد تا آن را جعلي و دروغين جلوه دهد و ساخته و پرداخته نزديکان امام قلمداد کند. اين جريان، نوک پيکان حملات خود را متوجه مرحوم حاج سيد احمد خميني فرزند و محرم سرّ امام (ره) کرد.
آن هنگام کسانی که سالها بعد خود را سینهچاک امام و بیت امام نشان دادند و برای انتقاد به سید حسن خمینی غوغا به راه انداختند، (13) در برابر این تهمت آشکار و توهین زشت سکوت و ملایمت و صبوری پیشه کردند. يادگار امام (ره) برای دفاع از خود و خط امام در نامهاي به آيتالله پسنديده عموي خود، با اشاره به درخواست وي براي آزادي يکي از مليگراها، به برخي ويژگيهاي اين جريان اشاره کرده و ضمن تأکيد بر صحت دستخط امام، از آيتالله پسنديده ميخواهد، اين موضوع را تأييد کند:
«مسأله ملیگراها مسألهای خطرناک است. ملیگرایی در مقابل اسلامگرایی است و اسلامگرایی خط محکم و استوار امام است. ملیگراها بهای اول برایشان میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام یا اهمیتی نمیدهند و یا اهمیت بسیار ناچیزی برایشان دارد. اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند ... آنان بعد از انقلاب لحظهای در کنار امام نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج این از خدا بیخبران بود ... مسأله دیگری که نهضت آزادی دنبال میکند، این است که اعتماد مردم را نسبت به امام کم کنند، بدین معنا که هرچه از امام باشد، مردم احساس کنند که این از امام نیست بلکه از اطرافیان امام و یا کسی دیگر است و این خط و امضای امام نیست، بلکه خط و امضای امام را جعل کردهاند ... اینها دل امام راحلمان را خون کردهاند و آدمهای بیدینی هستند که در قالب دین به اسلام و مسلمین ضربه میزنند.» (14)