eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
886 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
153 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
Meysam Motiei - Man Ja Moondam (128).mp3
23.92M
میاد خاطراتم جلوی‌ چشام. من اون خستگی توی راهو می‌خوام. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
من هم از این قهوه های تلخ عربی میخوام. از اون قهوه هایی که خادم الحسین فنجان رو تو دست راست و قهوه جوش رو تو دست چپش میگیره. دله رو بالا میبره و قهوه مثل آبشار توی فنجان میریزه، بعد تق تق میزنه لبه ی فنجان به معنای بفرمایید قهوه. 🖤 آره همون قهوه های تلخی که با عشق حسین مزش مثل عسل شیرین میشه 🥺 همون قهوه های تلخی که هنوز مزشون رو نچشیدم، اما... اما میدونم چه کیفی داره💔💔
هدایت شده از 🕊مایا 🕊
اشرب شای بوعلی
هدایت شده از ف.مضیق رشادی
وجهت وجهی لکربلاء، احتاریت بینک و بین العباس، یا حبیبی یاحسین. رویم را به سمت کربلا کردم میان تو عباس حیران ماندم ای عشق من حسین
هدایت شده از S.nasiri
کاروان غمت ای عشق، چهل روز که هیچ/ تا چهل قرن اگر گریه کند باز کم است... و این غم، این گریه، این ناله ها، به سر سوزنی نمی ارزد اگر معرفت نداشته باشی. مگر می شود، کسی را نشناخت ولی ازحادثه ای که بر او گذشته، گریان شد ؟؟!! مگر می شود، عاشق باشی، ولی معشوق را درک نکنی؟؟!! مگر می شود، قرن ها با گریه بر پدری، سپری شده باشد، اما از پسرش سراغ نگیری؟؟!! مگر می شود، حسین بن علی را دوست بداری، اما فرزندش حجت بن الحسن را فراموش کنی؟؟!! درد، دردِ معرفت است. دردِ شناخت؛ مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛ مبادا، بمیریم و امام زمان خود را نشناخته باشیم. مبادا عاقبت ما، ممات ما، مرگ ما، جاهلیت باشد. تا زنده ایم، حسین زمان خود را دریابیم. عاشورا، اربعین و غم کربلا قرن هاست که تکرار می شود، تا ما به یاد آوریم امامی غریب، در انتظار بیداری ماست. مبادا خواب بمانیم و بی تفاوت زندگی کنیم. که اگر چنین شد، راه کربلا را برما می بندند!!! اماممان را شهید میکنند!!!! و آنگاه توّابین بودن ما نیز، به یک ارزن نمی ارزد.
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
15.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ را تا آخر ببینید و بعد از اتمام آن چشم‌هایتان را ببندید... خودتان را در میان آن جمعیت تصور کنید... کوله بر پشت در حال پیاده‌روی... از حس‌ّتان بنویسید از شوق و رسیدن به یار از کودکانی که سینی‌های خرما بر سرشان بود تا زوار حسین با خوردنش قوت بگیرند و به راه ادامه دهند از دختر بچه‌هایی که بین مسیر ایستاده بودند و لیوان‌ آب به دستت می‌دادند تا گلویی تازه کنی از کسانی بنویسید که فرش‌های خانه‌شان را زیر پایت پهن می‌کردند تا توِ زائر... آری توِ زائرِ خسته‌ی راه از رویش رد شوی و به قول خودشان آن را متبرک کنی... هر طرف را نگاه می‌کردی جز عشق چیزی نمی‌دیدی یادش بخیر😭 تو چه دیدی؟!! آن را برایمان بنویس. هشتگ فراموش نشود.
هدایت شده از ᴀᴍᴍᴀʀ
روضه سنگین بود. ناله های عشاق ستون‌های حسینیه را میلرزاند. روضه خوان گفت بزار آرومشون کنم: -رفقا غصه نخورید،(حضرت) رقیه هم اربعین نرسید که بره. ناله ها در حنجره ماند ولی یکی از اون ته داد زد: -به جاش خود (امام)حسین اومد دیدنش... دوباره ناله ها شروع شد... حسین جان...مارو که نمیبری...حتی نمیخوای ببینیمون...؟این حد آب از سرمون گذشته؟
نواری که در موکب عراقی بود، مداحی حاج باسم را پخش می‌کرد: تزورونی اعاهدکم تعرفونی شفیع الکم... مست نوحه ملا باسم بودم که صدای مردانه و شیر مانندی، مستی خیالم را شکست: شای شای اتفضلو شای دختر شش ساله ای که بسته دستمال کاغذی در دست داشت، به سمتم آمد و جعبه را رو به من قرار داد. دستی بر سرش کشیدم و سربند یاحسین را بر سرش بستم. پیرمردی از دور، برایم دست تکان می‌داد و به سمتم می‌دوید. وقتی رسید، نفس زنان و بریده بریده گفت: هلا.... بیچ..... یا... زایره الحسین..... اتفضلی استراحی.... ابیتنه احنه مجهزین کل شی، اتفضلی. از او به خاطر نرفتن به خانه اش عذرخواهی کردم. لبخندی زد و بعد از التماس دعا، به استقبال بقیه ی زائران رفت. نگاهم را که چرخاندم، مرد جوانی را دیدم که چای را از روی منقل بر می‌داشت و در استکان های کوچک و عربی می‌ریخت. ناگهان پسر نوجوانی روبه رویم زانو زد، دله را بر لبه فنجان زد و گفت:(اتفضلی گهوه عربیه). بعد از خوردن قهوه، به رسمشان فنجان را با تکانی لرزاندم، به معنای کافی‌ ست. نگاهی به اطرافم انداختم، جانبازی دشداشه به تن و چفیه بر سر لنگ لنگان راه می‌رفت و زیر لب یاحسین را زمزمه می‌کرد. آن ور تر، شخصی مادرش را بر ویلچر گذاشته و با تمام زحمت حرکت می‌کرد. چه زیباست این حسینی بودن. با دیدن تمام این صحنه های زیبا و پر از عشق حسین، نفسی تازه، و دوباره حرکت کردم، آنهم فقط به عشق حسین. ☆پیشنهادی
هدایت شده از ف.مضیق رشادی
کاش اسم من را در حرمت صدا کنند آقا مگه ما بدها دل نداریم😭
هدایت شده از محبوب
و چهل روز گذشت از خون خدا شدنت و سلام ها چه زیبا بر فراز بام‌ها از دور به تو خواهد رسید... و سلام خدا بر پابرهنگان در راهت و درود خدا بر قلب‌های شکسته‌ی جاماندگان درگاهت و سلام خدا بر آنان‌که از پیاله‌ی چای تلخ عراقی، مست می‌شوند... و درود خدا بر کوله به دوشان که بارشان التماس دعاهای جاماندگان است... و سلام خدا بر گنبد و ضریح و بارگاهت و درود خدا بر اشک‌های فرود آمده بر تربتت و کشیده‌ام سلامم را از نزدیک‌ترین نقطه‌ از جانب من تا نزدیک‌ترین نقطه از جانب تو از قلب من تا قتلگاه تو ...
هدایت شده از زهراسادات هاشمی
بعضی دردها عجیب شیرین هستن مثلاً درد داره که خودت تا حالا کربلا نرفته باشی ولی به هرکس گفتی چای روضه برات کربلا میده رفته کربلا. مثلاً دردش شیرینه که هرکس این جمله رو شنیده و چای روضه رو برداشته کربلا رفته ولی خودت هنوز نرفته باشی! مثلاً دردش شیرینه که همه تو بین الحرمین یادت کنن و یاد این جمله‌ت که می‌گی ان‌شاءالله تو زندگیت فقط سر یک دوراهی گیر کنی اونم دو راهی بین الحرمین باشه که ندونی اول کدوم سمت بری! اینکه تو همه روضه‌ها که زیارت عاشورا می‌خونی این جملات رو بگی بعد بیان بهت بگن وقتی رفتم کربلا، اون موقع که رسیدم بین الحرمین همه‌اش به یادت بودم، چون واقعاً سر دوراهی گیر کردم نمی‌دونستم اول کدوم حرم برم! درد داره که خودت حرم ندیده باشی. ولی دردش شیرینه چون خیلیا به یادت میفتن.