eitaa logo
به امید خدای مهربان🌴🇮🇷🌷
50 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
6.4هزار ویدیو
166 فایل
🌴🇮🇷با توکل بخدای بخشنده مهربان + توسل به مقربان الهی(کتاب الله و عترتی)🇮🇷🌷 یا علی(ع) گفتیم و عشق آغاز شد،ان شاءالله......
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی ملانصرالدین تصمیم می‌گیرد گاو نر خود را به دلیل فشار اقتصادی و بی‌پولی برای فروش به بازار ببرد. تعدادی که از شرایط ناگوار ملانصرالدین مطلع بودند و می‌خواستند با استفاده از این فرصت گاو او را ارزان از چنگ‌اش در بیاورند، نقشه‌ای ماهرانه طرح ریزی می‌کنند. به این شکل که، در فواصل کوتاهی از یکدیگر و در مسیر ملانصرالدین به بازار، یک نفر از آن‌ها به کاری مشغول می‌شود. ملانصرالدین گاو را بسته و افسار به‌دست منزل را ترک می‌کند. کمی بعد یکی از آن‌ افراد از ملا می‌پرسد: ملا بز خود را چند می‌فروشی؟ ملا می‌گوید مردک دیوانه شده‌ای، این گاو نر است نه بز! سپس به راه خود ادامه می‌دهد. کمی بعد یکی دیگر ملا را می‌بیند و بعد از سلام و احوال‌پرسی می‌گوید ملا این بز فروشی است؟ ملا کمی تعجب می‌کند و می‌گوید این بز نیست، گاونر است و می‌رود. دوباره کمی بعدتر این داستان تکرار می‌شود. بعد از چندین بار تکرار ملا به بازار می‌رسد و برای فروش گاو خود اقدام می‌کند. با هماهنگی قبلی دوباره ملا با داستان قبل مواجه می‌شود و قانع می‌شود که گاو نر که او دارد، در واقع بز است نه گاو نر! سپس به قیمت بز آن را می‌فروشد. به منزل که می‌رسد همسرش از او می‌پرسد ملا گاو را فروختی؟ ملا خطاب به همسر می‌گوید: خانم چیزی که ما داشتیم گاو نبوده، بز بوده! ما در این چند سال اشتباه می‌کرده‌ایم. خلاصه گاو ملا را به قیمت بز خریدند و ملا نیز باور کرد. @twiita