eitaa logo
گردان برخط "سـࢪباز"
5.4هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4هزار ویدیو
308 فایل
- بسم الله . - وَ تَوَكَّل عَلَى اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلا . حــاج‌حسین‌یکتا‌میگه : اگه‌میخوای‌یه‌روزۍ‌دور‌تابوتت‌‌ بگردن؛ امروز‌باید‌دور‌امام‌زمان‌بگردی🤍🌿!:)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
پیام شهید: نماز را به موقع به جای آورید که همه چیز ما از نماز است. به پدر و مادر خود نیکی کنید. هرگز از مال دنیا برای خود ذخیره نکنید بلکه از دنیا برای آخرت، رفتار و کردار خوب به ارمغان ببرید. در نامه هایش تأکید بر پیروی از امام رحمت الله علیه و ولایت فقیه داشت و آرزوی زیادی داشت که پرچم اسلام در سرتاسر گیتی برافراشته شود و دیگر اینکه می گفت نگران من نباشید جای من خوب است و از این هم بهتر خواهد شد و در نامه ی آخرش این نکته به چشم می خورد که شهادت آرزوی قلبی من است، برای من دعا کنید که خداوند مرا مقبول درگاهش کند و آخرین سخنش این بود که جای من در کنار یارانم در گلزار شهدا می باشد. گلبرگ های خاطره: شهید عبدالحسین در سن 11 سالگی به کربلا رفت. به گفته ی مادرم هر روز که به حرم می رفت به زواران آن امام معصوم آب می داد به طوری که دست هایش پینه بسته بود و آرزو می کرد آن امام معصوم (ع) حاجتش را بدهد اما کسی نمی دانست که حاجتش چیست. کنیم_با_صلوات یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
پیام شهید: ای کسانی که هنوز به جبهه نیامده اید و شیرینی حضور در جبهه را نچشیده اید می گویم که امروز اسلام به جوانانی مبارز و جان بر کف احتیاج دارد و همین شماها هستید که می توانید به جبهه ها بیایید و با رزم بی امانتان دشمن را سرنگون کنید و زمینه را برای ظهور مهدی موعود (عج) فراهم سازید. گلبرگ های خاطره: او در جبهه خادم بچه ها بود. مخفیانه کفش هایشان را واکس می زد. امور روزانه ی سنگر را انجام  می داد. شب ها نماز شب می خواند. اکثر شب ها اطرافیان او متوجه می شدند ناصر در بین آن ها نیست، بیرون از سنگر دنبالش می گشتند و او را در گودالی قبر گونه که با دست خود حفر کرده بود می یافتند که به یاد شب اول قبر در حال راز و نیاز با خدا بود. کنیم_با_صلوات یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
گلبرگ های خاطره: این شهید گرامی در زمان اعزام به جبهه تقریباً 16 سال سن داشت و قدش کوتاه بود به همین دلیل با اعزام ایشان موافقت نمی کردند. در بسیج رهنان و خمینی شهر پرونده تشکیل داده بود ولی از هیچ کدام از این ارگان ها اعزام نشد. پدرشان نقل می کنند که من برای تشکیل پرونده ی او به بسیج رفتم و امضا دادم که با اعزام ایشان موافقت کنند ولی مسئولان بسیج قبول نمی کردند، تا اینکه یک روز شهید اصغر حسینی نزد من آمد و گفت: یک امضا مانده که رضایت شما را نشان می دهد بیایید این بار هم امضا کنید. من در جواب گفتم: فایده ندارد قبول نمی کنند شما زحمت خودت را کشیدی، ولی او در جواب گفت: این ها می خواهند ما را امتحان کنند. این بود که با رضایت پدر و مسئولان به جبهه اعزام شد. کنیم_با_صلوات یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
پیام شهید: درود و سلام مرا به امام زمان (عج) و رهبر کبیر انقلاب برسانید. مادر و خواهرانم، با حجابتان در زندگی زینب گونه تان اسلام و امام را سرافراز نمایید و ای مردم، در نگهداری از بیت المال کوشا باشید که حق الناس بار بزرگی بر دوش همه ی ماست. امام را، این بزرگ مرد تاریخ بشریت را حمایت کنید و همیشه راهش را ادامه دهید و حرفش را از جان و دل بپذیرید. گلبرگ های خاطره: نقل از مادر شهید: آخرین باری که می خواست به جبهه برود دست پدرش را بوسید و گفت پدر مرا حلال کن و صورت مرا هم بوسید و حلالیت طلبید. او همیشه اول وقت نماز می خواند. خواهر شهید می گوید: دفعه ی آخر به او 10 روز مرخصی داده بودند. خواهرش زهرا مشهد بود. شهید به مادر گفت که من نیز باید به مشهد بروم که هم زیارتی کرده باشم و هم خواهرم را ببینم. مادر گفت: این 10 روز فرصت کمی است و نمی خواهد به مشهد بروی. او گفت: این بار مثل دفعات دیگر نیست و آخر مادر را راضی کرد و 3 روز به مشهد برای خداحافظی با امامش و گرفتن وعده ی دیدار در بهشت، رفت. پس از بازگشت از مشهد به جبهه رفت و دیگر برنگشت و به دیار اعلی شتافت. کنیم_با_صلوات یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
پیام شهید: ای مردم عزیز با کافران جهاد کنید تا در زمین فتنه و فسادی باقی نماند و آیین همه، دین خدا گردد و آنانکه دست از کفر کشیدند خدا بر اعمالشان بصیر و آگاه است. خدا کسانی را دوست دارد که در راه او جنگ می کنند و در صف جهاد با دشمن مانند سد نیرومندی با یکدیگر همدست و پیوسته باشند. گلبرگ های خاطره: روزی شهید به پدرش می گوید که یک اورکت از کرمان برای من بخرید. پدرش می گوید که خوب تو یک اورکت از جبهه برای خودت بردار  ولی شهید در جواب می گوید: خیر پدر آن اورکت ها مال جبهه و بیت المال است و من نمی توانم از آن ها استفاده ی شخصی بکنم. کنیم_با_صلوات یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
شهید سعید خاکزاد نام پدر: مهدی تاریخ تولد: 1346 محل تولد: رهنان شغل: سرباز یگان اعزام کننده: ارتش تاریخ شهادت: 66/3/2 محل شهادت: شرهانی زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان زندگینامه: شهید سعید (قاسم) خاکزاد در سال 1346 چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را در دبستان مودت و دوره ی راهنمایی را تا کلاس دوم خواند و سپس ترک تحصیل نمود و به شغل نجاری مشغول گردید.درسال1362بابسیج به سیستان وبلوچستان اعزام گردیدو دوره ی آموزش بسیج را گذراندودر بهمن ماه 64 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و در پادگان عباس آباد تهران دوره ی آموزشی را گذراند و بعد از دوره ی آموزش داوطلبانه به مسجد سلیمان و از همانجا به لشکر 21 حمزه اعزام شد و بعد از 17 ماه خدمت در مناطق جنوب در تاریخ 66/3/2 به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد جلوه هایی از شهید: وی از اخلاق کاملاً خوبی برخوردار بود و به کوچک و بزرگ احترام می گذاشت. به پدر و مادر نیکی می کرد و آن ها را یاری می نمود. بسیار زحمتکش و زرنگ بود و از هیچ کمکی به دیگران دریغ نمی نمود و از این رو محبوب همگان بود پیام شهید: همیشه با دوستان و همسنگرانش از شهادت و علاقه اش به شهید شدن می گفت و همیشه می گفت زیر بار زور نروید و با عزت بمیرید گلبرگ های خاطره: یکی از خاطرات فراموش نشدنی و کوتاه شهید این است که در آخرین بار که به مرخصی آمده بود به عکاسی رفته وعکس بزرگی گرفته و به خانه آوردوباذوق گفت که این عکس رابرای شهادتم گرفته ام و جالب اینجاست که چطور در آخرین مرخصی به این فکر افتاد و همان عکس برای مراسمش مورد استفاده قرار گرفت کنیم_با_صلوات
گلبرگ های خاطره: وقتی از سربازی به مرخصی می امد 2 تا 4 روز اینجا بود. از صبح تا شب در خانه ی ایشان هیجان و غوغای عجیبی بود. همه ی دوستان و اقوام به دیدنش می آمدند. در روزهای تاسوعا و عاشورای امام حسین (ع) او در صف اول عزاداران بود و پرچم بزرگ یا ابوالفضل (ع) را در دست داشت و برای سالار شهیدان گریه می کرد. کنیم_با_صلوات یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
پیام شهید: انسان زمانی پی به آثار جنگ می برد که در نبرد با دشمن شرکت کرده باشد، کسی که در خواب ناز آرمیده نمی تواند غم و رنج دیگران را درک کند. ای مادر عزیزم می دانم که زحمت فراوان کشیده و مرا بزرگ کرده اید و صبر کردید تا دو سال خدمت را گذراندم البته شما امید دیگری داشتید اما چه کنم الان اسلام خون هایی را می طلبد تا بارور شود. گلبرگ های خاطره: وقتی عراقی ها حملات موشکی و بمباران های خود را آغاز کرده بودند یک روز خسرو به منزل امد و گفت که من  می خواهم به جبهه بروم. هر چه به او گفتم شما تازه از خدمت آمده ای و سه برادرت در جبهه های جنگ هستند او این حرف را قبول نکرد و بالاخره یک روز جمعه بود که خسرو گفت: من امروز عازم جبهه هستم. خداحافظی کرد و رفت و چند روز بعد خبر شهادتش را آوردند. مادر شهید می گوید: در عملیات رمضان و در عملیات های دیگر 6 پسرم در جنگ بودند و تنها یک پسرم که معلم بود برای سرپرستی ما و خانواده اش مانده بود. کنیم_با_صلوات یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ ترکیبی
پیام شهید: مردم، امام را رها نکنید که هرگاه امام را رها کنید و سر از خود حرکت کنید آن روز، روز عزای مسلمین و جشن کفار است. پیام شهید به دانش آموزان: این مرز و بوم چنین بوده است اما تو ای دانش آموز، سعی کن وظیفه ات که همان درس خواندن و بالا بردن سطح فرهنگی جامعه است را فراموش نکنی و نگذاری که ما از لحاظ فرهنگی به کشورهای دیگر وابسته باشیم. شهید حسینی همواره توجه خاصی به امور آموزشی و فرهنگی جامعه و افراد خانواده ی خود داشت و به همین دلیل در وصیت نامه ی خود قید می نماید که با رضایت مادرش بخشی از اموالش به آموزش و پرورش اختصاص یابد. گلبرگ های خاطره: جالبترین خاطره ی به یادماندنی این شهید چگونگی رفتن وی به اردوی آموزشی و جبهه های حق علیه باطل است. ایشان به علت آنکه اولاً سرپرست مادر خود بود و تنها فرزند پسر خانواده و ثانیاً به علت آن که سه دایی خود را که در واقع برادر بزرگ او بودند در جنگ از دست داده بود با ممانعت و سرسختی خانواده برای اعزام مواجه بود اما بالاخره توانست با صحبت و اصرار فراوان پدربزرگ خود و مادر فداکارش را راضی کند به شکلی که خود آن ها شهید بزرگوار را با قرآن بدرقه نمایند و به قول مادر مهربانش هیچ گاه او را خوشحال تر از این موقع ندیده بودم. کنیم_با_صلوات یادش گرامی وراهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
شهید حجت الاسلام حسن قربانی نام پدر: رجبعلی تاریخ تولد: 1343 محل تولد: رهنان شغل: روحانی یگان اعزام کننده: بسیج تاریخ شهادت: 65/12/4 محل شهادت: شلمچه زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان زندگینامه: ایشان در خانواده ای مذهبی در سال 43 به دنیا آمد و در سن هفت سالگی به مدرسه رفت. تا پایان دوره ی متوسطه در اصفهان بود و سپس برای کسب معارف اسلامی به حوزه ی علمیه قم و پس از مدتی به مدرسه ی علمیه ی ذوالفقار اصفهان رفت و همان موقع مرتباً به جبهه می رفت و در عملیات های محرم و والفجر4 شرکت داشت، سپس در عملیات کربلای 5 در 4 اسفند سال 65 در منطقه ی شلمچه به علت اصابت ترکش خمپاره به مقام والای شهادت نایل گشت. جلوه هایی از شهید: ایشان از نظر استعداد و نبوغ زبانزد بودند به طوری که دیپلم با معدل بالایی قبول شدند و قاعدتاً برنده ی جوایزی بودند. پشتکار عجیبی در تحصیل علم و عبادت داشتند.  پیام شهید: نقشه ای که دشمنان برای از بین بردن این ندای توحیدی کشیده اند همانند گذشته تفرقه انداختن در بین امت اسلامی است و امروز باید بهتر و هوشیارتر از همیشه از امام خود پیروی کرده و حیله ی دشمنان را خنثی نمود. ما اگر امروز از خود سستی نشان دهیم جواب خدا را چه خواهیم داد و در مقابل این همه نعمت، جواب خون شهیدان به خون خفته را چه؟ گلبرگ های خاطره: اواخر جنگ که امام فرموده بودند بر همه واجب است به جبهه روند ایشان تحصیل را بر خود حرام دانستند و درس را رها کرده و به جبهه رفتند. کنیم_با_صلوات منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
پیام شهید: شرکت در نماز جمعه لازم و ضروری است. نسبت به برگزاری نماز جماعت تأکید داشت و می گفت اخلاق خوب و پسندیده داشته باشید تا همه شما را دوست بدارند و با دیگران به خصوص پدر و مادر خود مهربان باشید. سخنان شهید: سفارشم به شما این است که حمایت از روحانیت و افراد متدین و به خصوص ولایت و رهبری و پرهیز از گناه خصوصاً غیبت و دروغ را بر خود واجب بدانید. شرکت در بسیج و پایگاه ها را فراموش نکنید. گلبرگ های خاطره: پس از عملیات بدر در جاده ی خندق با بچه های توپخانه ی 105 بودیم. در حالی که آتش گلوله زیاد بود روی پل ها نشسته بودیم. حاج حسین خرازی (فرمانده لشکر امام حسین (ع)) آمد و با حالتی صمیمی گفت: چرا اینجا نشسته اید، مگر قدر خودتان را نمی دانید، شما همه فرزندان من هستید و عزیزان اسلام. بروید به سنگر و چای درست کنید تا من بگردم. طولی نکشید که حاجی آمد و گفت: چای درست شد؟ انگار خیلی خوش هستید ان شاءالله همیشه خوش باشید سعی کنید با اینکه پشه زیاد است و هوا گرم است از سنگر بیرون نروید که خدای ناکرده زخمی یا شهید نشوید، جنگ و اسلام به شما نیاز دارد. پس از صحبت ایشان و خوردن چای یکی از بچه ها به نام سید مهدی حسینی گفت: حاج آقا اجازه بدهید یک عکس بگیرم. حاجی خندید و گفت: عکس مرا برای کنار قندان می خواهی؟ و کمی عقب نشست تا عکس بگیرد و گفت: من لیاقت عکس گرفتن با شما را هم ندارم. کنیم_با_صلوات منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
پیام شهید: امت شهید پرور، جبهه ها را خالی نگذارید. ای مردم، نکند نماز جمعه ها را ترک کنید. به خدا قسم این نماز جمعه هاست که کمر دشمن را می شکند و چشم دشمن را کور می کند. دعا زیاد بخوانید. به جان امام و رزمندگان هم دعا کنید. اما ای خواهران، بیایید حجابتان را اسلامی کنید و مانند حضرت فاطمه (س) حجاب داشته باشید. گلبرگ های خاطره: وقتی جهت اعزام به جبهه به بسیج می رفت، او را اعزام نمی کردند. یک شب وقتی به خانه آمد آنقدر ناراحت بود و گریه می کرد که پدر و برادرش گفتند: ما واسطه می شویم که شما را به جبهه اعزام کنند. روز بعد برادرش او را به بسیج برد و پدرش هم تماس تلفنی با بسیج گرفت تا ایشان را برای اعزام به جبهه ثبت نام نمایند. وقتی از بسیج برگشت چنان خوشحال بود که ما را هم خوشحال کرد و با خوشحالی خود فضای خانه را هم عوض کرد. کنیم_با_صلوات یادش یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)