‹ دوستتدارم › ، اما قصهی ما به آخر خطی رسید که قلم هم از نوشتنش خسته شد . .
" غسلها و کفنیا ثم جلس وحیداً بیکپیا
بعدها همس فی لحدهها
« زهراء، أنا علی . . » "
- غسلش داد و کفنش کرد، آنگاه نشست و تنها برایش گریست.
بعد آرام درون قبر با او زمزمه کرد:
« زهرا، منم علی . . »
هدایت شده از رادیو ایرانا ؛
یاس خونین رادیو ایرانا دختران حاج قاسم تبریز.mp3
زمان:
حجم:
8.7M
فاطمهجان ؛
وقتی که تو را "مظلوم" خواندند ،
جهان معنای جدیدی از سکوت را فهمید .
• @Irana_Radio | رادیو ایرانا •