اَسـکآف | 𝐀𝐒𝐊𝐀𝐅
،،
کتابخونهی خلوت و ساکت با اون صندلی و میزهایی که به حال خودشون رها شده بودن منو یاد قلبهامون انداخت ؛
« قلبهایی که پر از خالیاند ، شلوغ اما ساکت ، پر از حفرههایی که به ندرت و آرامی پر میشوند . .
و چه میشود اگر تا ابد و یك روز هم خالی بمانند ؟! »
- اسکآف
نبودی و ندیدی عزیز کرده . .
من برای از دست ندادنت حتی وقتی نداشتمت چکار میکردم ؛