eitaa logo
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
1.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
77 فایل
❀بـ‌سـ‌م رب ایـ‌سـ‌ٺادھ ھا❀ آوین مدیا ؛ ادامه دهنده مڪتب آوینے.. 🎬🎤 مرجع اختصاصی برای «ایـ‌سـ‌ٺادھ» ها..✌️🌹 مدیر: (تبادل و...) @Dokht_Avini_83 کانال ناشناس: https://eitaa.com/AVINMEDIA_majhool
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
٢٨روز دیگ ایران نباشیم صلوات💔:)' کربلا-اربعین
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی که خود شهید مجید قربانخانی با آهنگ آخرین قدم حامد زمانی ساخت و برای دوستاش فرستاد هدیه به روح شهید بزرگوار ۱۴ شاخه گل صلوات
دوستان امروز تولد شهید بزرگوار حر مدافع حرم شهید مجید قربانخانی هست پیشنهاد میکنم با این شهید بیشتر آشنا بشید اگر رفیق شهید ندارید پس بسم الله میتونید با سرچ در گوگل با این شهید بیشتر آشنا بشید ، مطمئن باش رفیف شهید داشتن تو زندگیت جوری کمکت میکنه که باورت نمیشه تجربه ثابت کرده رفقا 👌👌👌👌 هدیه به روح مطهرشون ۱۴ شاخه گل صلوات
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
#مســـیر_عشـــق_21❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 + قصد که نداری عقلتو آکبند ببری اون دنیا؟ همه
❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 اگه هوا تاریک نمیشد و شارژ گوشیم تموم نشده بود فکر کنم حالا حالاها خونه بی بی میموندیم. مامان و بابا رفته بودن شهرستان عروسی یکی از فامیلا و قرار بود امشب برگردن. از بچگی پایه اینطور مجالس بودم اما نمیدونم چرا اینبار تنهایی و خلوت رو ترجیح دادم.. گوشی رو زوم به شارژ و با غذا نشستم پای تلویزون. . . ساعت از نیمه شب گذشته بود و بابا اینا هنوز نیومده بودن ؛ دونه های درشت بارون رگباری به شیشه پنجره میکوبید و پشت بندش دلشوره ای از جنس ترس تو دلم فرو میریخت... گوشی رو روشن کردم . صدای پیامک های پی در پی که نشون از تماس های بی پاسخ میداد ، بلند شد. ۱۸ تماس بی پاسخ و ۷ پیام ناخوانده از ماهان داشتم . بلافاصله شماره ماهان و گرفتم اما در دسترس نبود ؛ گوشی مامان هم خاموش بود و این ، بیشتر باعث نگرانیم شده بود ؛ انقدر تماس گرفتم تا بالاخره ماهان جواب داد.. از صدای آشفته و پر از بغضش ترسم دو چندان شد ؛ میخواستم به خودم امیدواری بدم که اتفاقی نیفتاده اما با حرفی که ماهان زد انگار خونه رو سرم خراب شد...! . . نفهمیدم چطور خودمو تا بیمارستان رسوندم . دیدم تار شده بود و سرگردان تو راهروی بیمارستان راه میرفتم پاک گیج شده بودم که باید چیکار کنم.. دنبال پرستاری میگشتم تا شماره اتاق رو ازش بپرسم که ماهان با قیافه خراش برداشته خوتی و چشمهای قرمز جلوم سبز شد... ادامــہ دارد...🕊 @istafan🎬
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
#مســـیر_عشـــق_22❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 اگه هوا تاریک نمیشد و شارژ گوشیم تموم نشده بود
حالا ڪه تا ایـنجـاے رمـــان رو خــوندید☺️ ؛ انتقاداتتون ، پیشنهاداتتون و....رو بہ صورت ناشنـاس با ما در میــون بزاریــد😉🌹👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16608026098857
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
#مســـیر_عشـــق_22❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 اگه هوا تاریک نمیشد و شارژ گوشیم تموم نشده بود
❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 هیچ نیرویی تو پاهام نبود تا قدمی بردارم که ماهان خودش بی حرف به سمتم اومد.. بازوهاشو گرفتم و تکونش دادم : _ ماهان؟؟ تو.. تو... چرا..؟؟ مامان و بابا کجان ها؟؟؟چه بلایی سرشون اومد؟؟ دِ حرف بزن لعنتی!! + بابا خوبه... مامان... یک..یکم اذیت شد..ه.. صداش می‌لرزید.. خوب میدونست من چقدر به مامان وابسته‌م و منم خوب میدونستم قضیه حاد تر از این حرفاست.. بی رمق دنبال ماهان راه افتادم . قلبم میکوبید به قفسه سینم و اشکم بی مهابا میریخت رو صورتم.. ماهان داشت راه و اشتباه میرفت.. چرا به سمت آی سیو؟؟؟ مگه مامان یکم اذیت نشده بود؟؟ پس چرا آی سیو؟؟ خدا خدا میکردم خواب باشه ، اما دیدن مامان با اون همه دم و دستگاه پشت شیشه ، مثل کابوسی بود که تازه شروع شده.. نشستم رو صندلی و سرمو بین دستام گرفتم. کل بیمارستان دور سرم میچرخید.. حتی تصور اینکه بخوام سر یه تصادف کوفتی مامان رو از دست بدم برام رعب آور بود و صدای زمزمه ماهان که به هق هق تبدیل شده بود ، این ترس رو بیشتر میکرد.. + دکتر گفت ضربه..مغزی شده.. هوشیاریش.. رو پنجه..!!😔 مشتم و کوبیدم تو سرمو با ناله ادامه دادم _ حرف نزن ماهان.. حرف نزن...حرف نزن..حرف نزن...😭 . . تا صبح پلک رو هم نذاشتم و همراه بارون ، باریدم.. آقای راد و خانومش و متین اومدن ملاقات اما به منم اجازه ملاقات نداده بودن چه برسه به اونا... سهم همه از دیدن مامان فقط از پشت شیشه بود و بس! متین نشست کنارم و با پاهاش رو زمین ضرب گرفت.. _ من یکیو میشناسم که محاله بهش رو کنی و دست رد به سینت بزنه.. مریضی لا علاجم درمان میکنه.. اونم مجانی..! اگه نمیشناختمش میگفتم داره مسخرم میکنه.. اما متین خیلی جدی حرف میزد.. نگاه سوالیمو بهش دوختم که ادامه داد : +اسمش حسینه..🖤 همون که هرسال یه ملت به عشقش مشکی می‌پوشن.. نمیدونم متین حرفای تازه ای میزد یا واسه من تازگی داشت.. این حسین همونی بود که تو دنیای من چیزی جز خرافه نبود.. اما حالا........ آره..آره.. امتحانش مجانیه! " قول میدم..... قول میدم اگه زندگیمو بهم برگردونه منم برگردم....." اینبار با فریاد و هق هق حرفمو تکرار کردم.. ادامــہ دارد...🕊 @istafan🎬