eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
6.8هزار دنبال‌کننده
41.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
324 فایل
گروهِ ما « تلخند » https://eitaa.com/joinchat/2981756958Cd8dc470671 عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌حجاب @AXNEVESHTEHEJAB ارتباط با مدیران @toramanchashmdarraham
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ويژگيهاي اخلاقي در مطالعه و بالابردن آگاهي و معلومات خود جديت خاصي داشت و تا آخر عمر پربركتش از تحصيل دانش باز نماند. ايشان با استفاده از فرصتي كه برايش در قم و استان مركزي پيش آمده بود، در كنار وظيفه حساس و مهم فرماندهي و حفاظت از شخصيتها و كادرهاي انقلاب، به فراگيري ادبيات عرب، تفسير،‌اخلاق و تاريخ اسلام پرداخت. انس با قرآن از شاخصترين خصوصيت او بود. حتي در اوج مشكلات و گرفتاريها از تلاوت قرآن نيز غافل نمي‌شد. از همسر محترم ايشان نقل شده كه او سالي سه بار قرآن را ختم مي‌كرد. روحيه‌اي كه بيش از هر خصيصه و صفت ديگر در تمامي مراحل زندگي بدان پايبند بود، پذيرش خطاي خود بود. بدين معني كه اگر احساس مي‌كرد كه با فعل و حركت خود در رابطه با فردي دچار خطا شده، هرچند كه از نظر مسئوليت و شرايط سني از طرف مقابل خود بالاتر بود، در صدد اعتراف به خطا بر مي‌آمد و از آن فرد پوزش مي‌طلبيد. با افراد مختلف و خطاكار بشدت برخورد مي‌كرد و هميشه رعايت جوانب شرعي را در تنبيهات و برخوردها متذكر مي‌شد. تواضع و فروتني او به نقل از همرزمانش چنان مشهود بود كه مثل يك بسيجي و يك رزمنده عادي در چادرها زندگي مي‌كرد. در كارها به آنان كمك مي‌كرد و در برخوردهايش خيلي‌ها تصور نمي‌كردند او فرمانده يگان باشد. در اولين برخورد با او، صفت تواضع زودتر از صفات ديگر جلوه‌گر مي‌شد. رزمندگان اسلام او را الگوي واقعي يك انسان مجاهد و وارسته مي‌دانستند. با همه مسئوليتهاي سنگين و دشواري كه برعهده داشت هيچ‌گاه در چهره‌اش آثاري از خستگي يا كسالت ظاهر نبود. لبخند مداوم او در مقابله با سختيها براي همه نيروها درس بود. در اوج ناملايمات و فشارها و نارساييها، برخورد شايسته‌اي با نيروهاي تحت امر داشت. ايشان عموماً در كارها با نيروهاي خود مشورت مي‌كرد و به راي و نظر آنها توجهي خاص داشت. صبر و حوصله و سعه صدر از صفات بارز وي بود. در مقابل تمام مشكلات و مسائل با شمشير صبر به مقابله برمي‌خواست. خلوص و سكوت و وقارش در فرماندهي تحسين برانگيز بود. جاذبه او باعث شده بود كه در تمامي صحنه‌ها حتي در داخل خانواده رزمنگان از مكاني ويژه برخوردار شود. تدبير و كارداني وي موجب تقويت روزافزون جايگاه او در بين افراد شده بود. شهيد دقايقي اين صفات را از تلاشهاي مجدانه‌اش در راه حق به دست آورده بود و اين همه را در تمامي مراحل زندگي و مراتب آن به همراه خود حفظ نمود. در زندگي مادي خود مرحله ساده‌زيستي را پشت سر گذاشته بود و به بذل و ايثار توجهي خاص داشت و در مواقع ضروري حتي حقوق خود را جهت رفع نيازمنديهاي نيروهاي تحت امر خود خرج مي‌كرد.
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
سال 58 تصمیم به عقد رسمی گرفتیم، مادرم مهر مرا بالا گرفته بود تا حداقل یک چیز این ازدواج که از دید آنها غیر معمول بود، شبیه بقیه مردم شود. گرچه هیچ کدام از ما موافق نبودیم، ولی اسماعیل گفت: تا اینجا به اندازه کافی دل مادرت را شکسته ایم، برای من چه فرقی دارد، من چه زیاد و چه کم ندارم. راستی نکند یک بار مهرت را بخواهی، شرمنده ام کنی؟ من هم که نمی خواستم به مادرم بی احترامی شده باشد، مهریه پیشنهادی را قبول کردم، اما همانجا قبل از آنکه وارد سند ازدواج کنند به اسماعیل بخشیدم . 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
زمستان سال 64در تهران زندگی میکردیم.اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستد از آن محدوده عبور کنند. او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلو متری برایش زجر آور بود . از او خواستم با خودرو سپاه برود که نپذیرفت.گفتم:حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد! گفت اگر خواستی همین طور پیاده میروم وگرنه نمی روم. او کیسه 25کیلویی برنج را روی دوشش نهاد ویک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند. راوی : همسر شهید 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
من دقایقی رانمي شناختم ؛ ولي هر روز مي ديدم كه كسي مي آيد و چادرها و آبگير ها را ترو تميز مي كند. با خودم فكر مي كردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه اي دارد. يك روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس كردم كه او از زير كار شانه خالي مي كند. از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نيامدي؟!» او در پاسخ گفت: «چشم الان مي آيم.» مجاهديني كه نظاره گر چنين صحنه اي بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، «تو چه مي گويي؟ او فرمانده لشكر است.» من كا از اين نظر احساس شرمندگي مي كردم ؛ در صدد عذر خواهي برآمدم. اما او بود كه كريمانه و با متانت گفت: «اشكال ندارد.» و با خنده از كنار ماجرا گذشت...... 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
یکی از مجاهدین عراقی می گفت:در یک زمستان سرد با شهید دقایقی در چادری بودم او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما می لرزد با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت سپس گفت مجاهدین عراقی ودیعه های امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
اسماعيل از شوق آمدن چمران، دل توي دلش نبود مثل‏پسري كه بعد از مسافرتي طولاني به نزد پدر بيايد، دكتر رادر آغوش گرفت و بوسيد. او براي اسماعيل تجسم واقعي‏يك مرد بود. مردي كه به همه علايق دنيا پشت پا زده بود.دكتر مثل هميشه به سراغ اصل مطلب رفت. - عراقي‏ها تا كجا پيش آمده‏اند؟ - تا پشت ديوارهاي شهر، حتي يكي دوتا از تانكهايشان‏به داخل شهر هم آمدند كه جلويشان را گرفتيم. - خوب حالا طرح مانورتان چيست؟! - بايد از دو جهت به دشمن حمله كرد و... اسماعيل يك يك به سؤالات دكتر چمران پاسخ مي‏دادو راجع به محاصره سوسنگرد مي‏گفت. تا آنكه چمران‏حرف آخر را براي شروع يك عمليات زد. - ما و نيروهايمان در اختيار شما هستيم. و بعد با لبخندي پدرانه گفت:« تا فرمانده چه دستوربدهند.» - اين چه حرفي است آقاي دكتر، ما بايد از شما دستوربگيريم. - نه، تعارفي در كار نيست. شما هم منطقه را خوب‏مي‏شناسيد و هم مسئوليت آن را به عهده داريد. ما هم كه‏براي كمك به شما آمده‏ايم. پس بسم الله. - آن روز محاصره سوسنگرد شكست و اسماعيل اولين‏روزهاي فرماندهي‏اش را به خوبي تجربه كرد. تجربه‏اي كه‏سالها با او بود و آن را به كار مي‏بست. تجربه‏اي كه ازچمران،علم‏الهدي، موسوي، و جهان‏آرا آموخته بود. پايان آن روز، گرچه اسماعيل 27 سال بيشتر نداشت،اما مردي شده بود كه بيشتر از همه سالهاي عمرش‏مي‏دانست. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
حاج احمد دستگیر شد و من درخواست کردم که با سه گردان در شهر زحله به درگیری با فالانژها بپردازیم و اسیر هم بگیریم تا مجبور به آزادی حاج احمد متوسلیان بشوند 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
👆معرفی شهید امشب شهید دقایقی اولین کسی که از ظرفیت عراقیها در جنگ علیه صدام استفاده کرد و پدر سپاه قدس و فرمانده شهید ابو مهدی و هادی العامری بود در زمان جنگ ؛از صواب نشر جانمونید🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدیریت افکار کودکان با نمایش داستانی که از چادر مشکی، سیاهی در ذهن کودک تثبیت می کند. بی حجابی ، آنی نیست.شبیخون فرهنگی همین است. #حجاب #سرطان_اصلاحات 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بلندی تل محروقات و زاغه های خانطومان در جنوب غرب حلب پاکسازی شدند... ✍ان شاء الله فتح خانطومان
‏همه‌ی اینها اتفاقی‌ست؟ ۱-ظریف گفت آمریکا میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیاندازد ۲-زمانی که بحثFATF شد ،ظریف مسئله‌ی پولشویی رو مطرح کرد ۳-زمانی که جشن مقاومت بود و بشار اسد به ایران آمد، ظریف استعفا داد ۴-حاج قاسم توسط آمریکا ترور شد ظریف حرف از مذاکره میزند 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🏴امشب درحالی مراسم عزاداری در حسینیه امام خمینی برگزار می شود که این مراسم برخلاف گذشته یک غایب بزرگ دارد. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
💢به نظرتان اگر کسی بعد از این همه عهد شکنی و جنایات امریکا باز هم به فکر مذاکره با امریکا باشد ان هم اینبار بر سر توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران چه موجودی است ⁉️ در نظر سنجی ما شرکت کنید👇👇 https://EitaaBot.ir/poll/2ub?eitaafly
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت زهرا سلام الله علیها هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد؛ خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید. بحارالانوار، جلد ۶۷، صفحه ۲۴۹ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت : 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🍃🌹سردار شهيد سيد جلال حبيب الله پور در تاريخ هفتم بهمن ماه سال 1346 در محله شهيد طالبى شهرستان بابلسر، استان مازندران به دنيا آمد. او اولين فرزند خانواده بود. پدرش سيد حسين و مادرش ربابه نام داشت. سيد جلال عضو نيروى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود و داراى تحصيلات ليسانس نظامى از دانشگاه امام حسين(ع) بود. ايشان فرمانده محور سوم ثارالله لشكر عملياتى 25 كربلا بود. سيد جلال در 52 عمليات مرزى و برون مرزى شركت كرد. ايشان از همان اوايل شروع جنگ سوريه خيلى پيگير بود كه براى دفاع از مظلومان و حريم ناموس اهل بيت به سوريه برود. 🍃🌹اوايل جنگ سوريه قرار شد حدود 30 نفر از فرماندهان لشگر و با سابقه جبه جنگ تحميلى براى كارهاى مستشارى و آموزشى به سوريه بروند كه سيد جلال يكى از آن 30 نفر بود كه حتى ويزايش هم آماده بود. اما پس از اسارت تعدادى از همكاران سپاه در سوريه پروازشان لغو شد. از همان موقع بود كه بى قرارى مى كرد و خيلى هم به تهران مى رفت تا او را به سوريه اعزام كنند.  🍃🌹كه سرانجام در تاريخ هجدهم اسفند ماه 1393 براى دفاع از حرم آل الله با عنوان فرمانده گروه صابرين به سوريه اعزام شد و پس گذشت 43 روز در تاريخ 31 فروردين 1394 در منطقه بصرى حرير استان درعا به فيض شهادت نائل آمده بود و پيكرش در حوزه اشغالى داعش درآمد و مفقود شد. 🍃🌹در اعياد مبارك بزرگ قربان تا غدير در سال 97 هديه الهى به مردم شريف مازندران اينگونه رقم خورد كه پيكر سردار شهيد «سيد جلال حبيب الله پور» به همراه پيكر شهيد «سيد سجاد خليلى» پس از گذشت چند سال دورى و چشم انتظارى شناسايى شد و پس از طى مراحل مختلف آزمايشات متعدد؛ ابدان مطهرشان ثبت و پس از انجام سير مراحل ادارى، به ميهن اسلامى انتقال داده شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو که حقیر تر ازین حرفهایی اما... من از مسئول خائنی میترسم که لبخند را به لب تو آورده ... 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI