eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
6.3هزار دنبال‌کننده
41.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
344 فایل
🆔گروهِ ما « تلخند » https://eitaa.com/joinchat/2981756958Cd8dc470671 عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌‌ فرهنگ و حجاب @AXNEVESHTEHEJAB 💡پاسخگویی به شبهات @n_bande @hg1413 @sjd_k1401 📨 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت: 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹🍃 هفتم مرداد ۱۳۳۶، در اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش اسماعیل و مادرش، فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. کارمند وزارت کار بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. 🌹🍃 سی ام مرداد ۱۳۶۵، در مهران بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 کجایی؟ صاحب عزا.... 🌷 لطفاً صلواتی جهت تعجیل در ان شاءلله و سلامتی مولایمان عج عنایت بفرمایید.....
بیا برگردیم و آواره‌م نکن بگو من خوابم و بیدارم نکن بیا برگردیم از این صحرا بریم من گرفتارم , گرفتارم نکن نگو اینجا رو باید حرم کنم نگو دوری از برادرم کنم اگه یه مو از سر تو کم بشه من باید چه خاکی توو سرم کنم پاییزی توی بهارمون نبود ما جدایی توی کارمون نبود شرط ازدواج من بودی حسین نه خدایی , این قرارمون نبود تو دلت میاد که آشفته باشم یا جدایی رو پذیرفته باشم توی گودالم بری باهات میام من ولت نمی کنم , گفته باشم من نمیخوام بی سرت رو ببینم پاره پاره پیکرت رو ببینم من نمیخوام که تو دستای کسی یادگار مادرت رو ببینم داری دل شکستن و بلد میشی خیلی ساده از دل ما رد میشی من نمیتونم ببینم افتادی داری زیر چکمه ها لگد میشی تو دلت میاد به من خزون بِدن یا نگینت و به ساربون بِدن یا که معجرم رو دست رشته کنن توی بازار به همه نشون بِدن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خمیہ ی ماه محرم زده شد بر دل ما 💔 باز نام تو شده زینت هر محفل ما 💔 یا حســـــ♡ــــیـݩ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔳 بنی صدر چگونه فرار کرد!! / 1 ▪️دقیق هیچ کس نمی‌داند ارتباط سرهنگ خلبان بهزاد معزی با سازمان تروریستی مجاهدین از کی و به چه شکلی بود. شاید این رابطه برای نهادهای امنیتی کشور مشخص بود، اما من نمی‌دانم. سؤال اساسی این است که چگونه او با شاخه نظامی سازمان ارتباط برقرار کرد؟ اگر از زاویه گرایشات سیاسی به قضیه نگاه کنیم او فردی سلطنت طلب بوده که متحول گشته و جزء افراد خاص نظام قرار گرفته بود و ارتباط با این گونه افراد که به عنوان فرمانده بزرگترین و حساس ترین گردان پروازی خدمت می نمود به راحتی میسر نبوده است. ▪️آیا او از قبل از انقلاب مخالف خاندان سلطنتی بوده است؟ و یا وقتی به کشور برگشت مخالف نظام جمهوری اسلامی شد. پاسخ هر دو سوال مثل روز واضح است که این چنین نیست. به نظر بنده سرهنگ معزی پیش از این‌ها با سازمان‌های اطلاعاتی غرب در تماس بوده است. حضور خواهرش در سیاسی‌ترین نهاد آمریکایی در ایالت تگزاس بهترین رابط می‌تواند تلقی شود. به عبارت صحیح‌تر این سازمان‌های اطلاعات غربی بودند که به او دستور بازگشت را دادند. ▪️به احتمال فراوان نقشه ورود بنی‌صدر و رجوی به داخل پایگاه با اطلاعاتی که توسط معزی و همدستانش ارائه گردیده بود برنامه‌ریزی می‌گردد و نقشه پرواز و جزئیات فرار در آسمان تا مقصد که فرانسه باشد به عهده آقا بهزاد بود. عملیات فرار بنی‌صدر و رجوی که واقعا یکی از پیچیده‌ترین و گسترده‌ترین نقشه‌های فرار محسوب می‌شود با همکاری طیف عظیمی از نیروهای فریب خورده مجاهدین و عوامل نظامی آن در نیروی هوایی ارتش انجام شد. ▪️بدین صورت که یک عده، وظیفه اغفال و فریب عوامل دژبانی و حراست ورودی پایگاه را به عهده می‌گیرند. آنان از چند روز قبل از عملیات با یک دستگاه خودروی کاماروی زرد رنگ مرتب به پایگاه تردد می‌نمایند تا روز عملیات چهره این اتومبیل عادی تلقی شود. عده‌ای هم با ماشین آتش‌نشانی در اطراف پایگاه مستقر می‌شوند تا برای فرار دادن سوژه در صورت لو رفتن وارد عملیات شوند. عده‌ای هم از شاخه نظامی‌گروه مجاهدین با سلاح‌های سنگین مسؤولیت عبور سوژه‌ها را به داخل پایگاه به عهده می‌گیرند. یک گروه دیگر از افراد نظامی فریب خورده ایستگاه‌های رادار مسیر را مختل می‌نمایند. به این صورت که با قرار دادن جعبه‌هایی در ایستگاه، خود در لحظه آغاز عملیات تلفن زده و اعلام می‌کنند بمب‌گذاری شده است. ▪️عده‌ای دیگر هم با از کار انداختن هشت فروند هواپیمای شکاری اف۴ عملا از ره‌گیری و تعقیب آن‌ها جلوگیری می‌کنند. خب بعد از همه این کارها نوبت به اسکان سوژه‌ها می‌رسد. یکی دیگر از عوامل نیروی هوایی به نام سرهنگ ناوبر اسماعیل فرخنده منزل سازمانی خویش را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد و به این ترتیب همه‌چیز از قبل طراحی و آماده می‌شود. برنامه به این صورت بود که با یکی از پروازهای شبانه آموزش سوختگیری این عملیات آغاز شود. قرار بود فرار چند روز دیرتر انجام شود، اما به دلیل اعلام حکم انتقال سرهنگ معزی به شیراز مجبور می‌شوند در شب شش مرداد که مطابق با ۲۷ رمضان بود این کار را به سر انجام برسانند. ▪️طبق نقشه از پیش طراحی شده سوژه‌ها در داخل مینی‌بوسی که از منازل سازمانی کروی پروازی را به رمپ پرواز می‌برد و سوژه‌ها پنهان می‌شوند. یک مانع بزرگ در سر راه خود داشتند و آن عبور از دژبانی پایگاه بود که متاسفانه آقایون دژبانی و پلیس هوایی که معمولا داخل همه خودروها را بازدید می‌کنند و بعد از مشاهده کارت شناسایی افراد اجازه ورود می‌دهند، به خاطر احترامی‌که به قهرمان انقلاب قائل بودند، با دیدن سرهنگ معزی، بدون بازدید اجازه داخل شدن را می دهد. ▪️در این جا لازم می‌بینم به یک نکته اشاره نمایم و آن این است که معزی در خاطرات خود بیان نموده است که خلبان حسین اسکندری و مهندس پرواز بیژن وکیلی از ماجرا بی‌اطلاع بودند که این چنین نمی‌تواند باشد چون مینی‌بوس خلبانان همه گروه را با هم می‌برد پای هواپیما. مگر می‌شود معزی تنها با سوژه‌ها پای هواپیما برود و بعد از پنهان کردن، منتظر شاگردان خود بماند؟ ▪️ساعت ۱۹:۳۵ دقیقه سوژه‌ها در حالی که لباس پرواز بر تن داشتند و در تاریکی شب تشخیص قیافه‌ها ناممکن بود وارد رمپ پرواز می شوند. در همین حال از پست فرماندهی اعلام می‌کنند که پرواز یک ساعت جلو افتاده است و به جای ساعت ۱۰:۳۰ شب، یک ساعت زودتر پرواز نمایند. سوژه‌ها همراه محافظ‌های خود در محوطه اتاقک سوختگیری پنهان می‌شوند. وقتی سایر خدمه از قبیل کروچیف و بوم اپراتور، مسؤول سوختگیری برای بازدید قبل از پرواز سعی دارند محوطه را چک نمایند، با در بسته مواجه می‌شوند. @syriankhabar
🔳 بنی صدر چگونه فرار کرد؟/2 ▪️سرهنگ معزی به مسؤول مربوطه می‌گوید چکار می‌کنی؟ وسعی می‌کند او را منصرف نماید. ولی طرف ول کن نبوده و با تبری که در هواپیما برای مواقع اضطراری تعبیه شده است سعی در شکستن در می‌نماید. در همین هنگام گارد ویژه در را باز کرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر پیشانی همافر مربوطه از او می‌خواهد بی سر و صدا وارد شود. نفر بعدی با مشاهده غیبت همکارش کنجکاو شده و تا می‌خواهد وارد محفظه شود، او هم به همین ترتیب غافلگیر می‌شود. در این هنگام هواپیما شماره ۳۱۱ موتورهای خود را روشن می‌کند. ▪️سروان حسین اسکندری در صندلی چپِ خلبان اصلی نشسته و سرهنگ معزی در صندلی سمت راست می‌نشیند. همافر مهندس، پرواز بیژن وکیلی هم در بین آن دو می‌نشیند. طبق برنامه‌ریزی قبلی، که سرهنگ معزی مشخصات مسیر را به آن‌ها داده بود، یکی از محافظان با اسلحه وارد کابین شده و با تهدید از آن‌ها می‌خواهد که مختصات را به دستگاه I.N.S)) که نوعی دستگاه ناوبری کامپیوتری است وارد کنند. معزی بعد از دور شدن از تهران به برج مراقبت اعلام می‌کند که یکی از موتورهای من آتش گرفته و برای همین به سمت ورامین بر می‌گردد. ▪️بر روی ایستگاه ورامین معزی بار دیگر به برج مراقبت تهران می‌گوید که یک موتور دیگر هواپیما هم آتش گرفته است و متعاقب آن برای پنهان ماندن از دید رادار اعلام می‌کند که به سمت شمال، یعنی کوه‌های البرز می‌رود. مسؤولان برج با ناراحتی فریاد می‌زنند که مواظب باش به کوه می‌خوری. لطفا به آن سمت نرو و این دقیقا همان چیزی بود که معزی می‌خواست برج تصور کند به کوه خورده است و در پاسخ برج که ارتفاع را می‌پرسد به دروغ ارتفاع ۱۲ هزار پا را اعلام می‌کند. ▪️در حالی که برج مرتب فریاد می‌زند به کوه می‌خوری برگرد، هواپیما در ارتفاع ۱۸۰۰۰ پایی به مسیرش ادامه می‌دهد. معزی می‌دانست که در این مسیر ایستگاه‌های رادار کرج، بابلسر و تبریز قرار دارند. ولی خیالش از هر سو آسوده بود که قبلا توسط عوامل سازمان از کار افتاده‌اند همچنین می‌دانست هیچ فانتومی او را تعقیب نخواهد کرد و برای این که عوامل برج فکر کنند که به کوه خورده است دیگر پاسخ برج را هم نداد. ▪️در همین هنگام مسؤولان رادار به پست فرماندهی نیروی هوایی اطلاع می‌دهند که هواپیما به سمت البرز رفته و احتمالا به کوه برخورد کرده است. سرهنگ خلبان جواد وارسته که زمانی شاگرد معزی بود با خنده به مسؤول رادار می‌گوید معزی به کوه نمی‌خورد، او فرار کرده است. معزی برای گفت‌وگوهای احتمالی ترتیبی می‌دهد که هواپیماربا گوشی‌های اسکندری و وکیلی را بگیرد تا شاهد مکالمه او نشوند. او برای این که هر چه زودتر از خاک ایران خارج شود و به گیر شکاری‌های اف ۱۴ نیفتد، با حداکثر سرعت به هواپیما فشار می‌آورد. این را هم بگم که حداکثر سرعت مجاز بوئینگ ۷۰۷ چیزی نزدیک ۸ تا ۹ دهم سرعت صوت است و در این شرایط در داخل کابین بوقی مرتب به صدا در می‌آید. ▪️در همین موقعیت بود که رجوی و بنی‌صدر به کابین هواپیما می‌آیند. در همین حال ستاد نیروی هوایی به یک فروند شکاری اف ۱۴ خود که در حال گشت‌زنی است ماموریت می‌دهد که به سوی شمال پرواز نماید. در این شرایط بالاخره رادار تبریز موفق شد هواپیما را شناسایی کند. معزی برای گمراه کردن رادار تبریز می‌گوید ما تقصیری نداریم چند نفر از پرسنل نیروی هوایی ما را به گروگان گرفته‌اند. در همین هنگام شهید رجایی که نخست‌وزیر بود به اتفاق شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی در پست فرماندهی از قول حضرت امام به آن‌ها تامین می‌دهد، اما خدمه برای کش دادن زمان، بهانه می‌آورند که شخص آقای رجایی صحبت نماید ولی صحبت‌های هیچ یک از مسؤولان کار ساز نیست. ▪️هواپیمای اف ۱۴ به معزی اخطار می‌دهد برگرد وگرنه شلیک می‌کنم. سرهنگ معزی که خوب خلبان شکاری را می‌شناخته و روزگاری از شاگردانش بود خطاب به خلبان می‌گوید: «هواپیما ربوده شده است. لطفا شما بیا نزدیک ما تا این‌ها شما را ببینند و بترسند.» و در همین اثنا تمام چراغ‌های داخل و بیرون هواپیما را خاموش می‌کند و از بچه‌ها می‌خواهد از قسمت سوختگیری بیرون را نگاه کنند تا ببینند شکاری دیده می شود یا نه؟ ▪️در همین هنگام بنی‌صدر خطاب به معزی می‌گوید به خلبان شکاری اعلام کن که من داخل هواپیما هستم. آنگاه او ما را نخواهد زد. معزی که از این طرز فکر آقای رییس‌جمهور خنده‌اش گرفته بود، می‌گوید: «قربان خلبان شکاری اگر بداند که چه کسانی داخل هواپیما است، یا شلیک می‌کند یا اگر برگردد حتما اعدامش می‌کنند.» معزی برای پرهیز از گزند موشک‌های هاگ ایستگاه تبریز، به سوی مرز شوری حرکت می‌کند. در همین حال هم دو فروند میگ روس‌ها لب مرز به پرواز در می‌آیند تا به محض ورود به خاک آن‌ها شلیک نمایند. @syriankhabar