eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
7.3هزار دنبال‌کننده
41.1هزار عکس
11.3هزار ویدیو
324 فایل
گروهِ ما « تلخند » https://eitaa.com/joinchat/2981756958Cd8dc470671 عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌حجاب @AXNEVESHTEHEJAB ارتباط با مدیران @toramanchashmdarraham مدیر تبادل @Masih_ss
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_چهل‌وهفتم با کمک فاطمہ غذا رو گذ
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ ساعت بہ سرعت میگذشت با گذر زماݧ و نزدیک شدݧ بہ ساعت ۸🕗طاقتم کمتر و کمتر میشد تو دلم آشوب بود و قلبم بہ تپش افتاده بود💓 ساعت ۷ و ربع بود علے پاییـݧ پیش مامانش بود تو آیینہ خودم و نگاه کردم .زیر چشمام گود افتاده بود و رنگ روم پریده بود لباسهام و عوض کردم و یکم بہ خودم رسیدم🍃 ساعت ۷ونیم🕣 شد علے وارد اتاق شد بہ ساعت نگاهے کرد و بیخیال رو تخت🛏 نشست میدونستم منتظر بود کہ مـݧ بهش بگم پاشو حاضر شو دیره. بغضم گرفتہ بود اما حالا وقتش نبود . چیزے رو کہ میخواست بشنوه رو گفتم: إ چرا نشستے😳 دیره پاشو... لبخندے از روے رضایت زد و بلند شد 😊 لباسهاشو دادم دستش و گفتم: بپوش دکمہ‌هاے پیرهنشو دونہ دونہ و آروم میبستم و علے هم با نگاهش دستهام و دنبال میکرد😶 دلم نمیخواست بہ دکمہ‌ے آخر برسم ولے رسیدم . علے آخریشو خودت ببند از حالم خبر داشت و چیزے نپرسید😔 موهاش و شونہ کردم و ریشهاش و مرتب، شیشہ‌ے عطرشو برداشتم و رو لباس و گردنش زدم و بعد گذاشتم تو کیفم میخواستم وقتے نیست بوش کنم 🍃 مثل پسر بچہ‌هاے کوچولو وایساده بود و چیزے نمیگفت : فقط با لبخند نگاهم میکردم🙂 از کمد چفیہ‌ے مشکے و برداشتم و دور گردنش انداختم. نگاهموݧ بهم گره خورد😐دیگہ طاقت نیوردن بغضم ترکید و اشکهام سرازیر شد😭 بغلم کرد و دوباره سرم رو گذاشت رو سینش گریم شدت گرفت😭😭 نباید دم رفتݧ ایݧ کارو میکرد اوݧ کہ میدونست چقد دوسش دارم میدونست آغوشش تمام دنیامہ ،داشت پشیمونم میکرد😔 قطره اے اشک رو گونم افتاد اما اشک خودم نبود😢 سرمو بلند کردم علے هم داشت اشک میریخت خودم رو ازش جدا کردم و اشکهاشو با دستم پاک کردم . مرد مگہ گریہ میـکنہ علے😯 لبخند تلخے زد و سرش و تکوݧ داد. ماماݧ اینا پاییݧ بودݧ . روسرے آبے رو کہ علے خیلے دوست داشت و برداشتم و انداختم رو سرم. اومد کنارم ، خودش روسریم و بست و گونم و بوسید 😘 لپام سرخ شد😍 و سرمو انداختم پاییـݧ دستم و گرفت و باهم رو تخت نشستم سرمو گذاشتم رو پاش علے ؟؟ جاݧ علے؟؟؟ مواظب خودت باش چشم خانوم قول بده ،بگو بہ جوݧ اسماء بہ جوݧ اسماء . خوشحالم کہ همسرم، همنفسم ، مرد مـݧ براے دفاع از حرم خانوم داره میره 😊 منم خوشحالم کہ همسرم، همنفسم، خانومم داره راهیم میکنہ کہ برم 😍 علے رفتے زیارت🍃 منو یادت نره‌هااا مگہ میشہ تو رو یادم بره؟؟؟اصلا اوݧ دنیا هم... حرفشو قطع کردم. سرمو از رو پاش بلند کردم و با بغض گفتم: برمیگردے دیگہ❓ چیزے نگفت و سرشو انداخت پاییـݧ. اشکام سرازیر شد😭، دستشو فشار دادم و سوالمو دوباره تکرار کردم. سرمو گرفت، پیشونیم و بوسید و آروم گفت ان‌شا‌ءاللہ... اشکام رو پاک کرد و گفت: فقط یادت باشہ خانم. ... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI