🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_پنجاهم با هر سختے کہ بود صداش کرد
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_پنجاهویکم
وارد کهف شدم هیچ کسے نبود رفتم و همونجایے کہ دفعہے قبل با علے نشستہ بودیم ، نشستم.😔
قلبم کمے آروم شد اصلا مگہ میشہ بہ شهدا🌷 پناه ببرے و کمکت نکنـݧ؟؟
دیگہ اشک نمیریختم، احساس خوبے داشتم☺️
چشمامو بستم و زیرلب گفتم: خدایا هر چے صلاحہ هموݧ بشہ بہ مـݧ کمک کـݧ و صبر بده🍃
حرفهایے کہ میزدم دست خودم نبود
مـݧ، اسماءے کہ انقد علے و دوست داشت😍 خودش با دستهاے خودش راهیش کرد و الاݧ از خدا صبر و صلاحشو میخواد‼️
روزها همینطورے پشت سر هم میگذشت
حوصلہے هیچ کارے و نداشتم اکثرا خونہ بودم حتے پنج شنبہها هم نمیرفتم بهشت زهرا 🌷
هرچند روز یکبار علے زنگ میزد بهم☎️ اما خیلے کوتاه حرف میزد و قطع میکرد
روزهایے کہ باهاش حرف میزدم حالم خوب بود اما بعدش دوباره بے حوصلہ بودم.😞
هر شب راس ساعت ۱۰ روبروے پنجره میشنستم و بہ ماه🌙 نگاه میکردم.
مطمعـݧ بودم کہ علے هم داره نگاه میکنہ و دلش برام تنگ شده💔
با صداے گوشیم📱 از خواب بیدار شدم
دستم رو از پتو آوردم بیروݧ و دنبال گوشیم میگشتم
زنگ گوشے قطع شد❌
از ترس اینکہ نکنہ علے بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم
با چشماے نیمہ بازم قفل گوشے و باز کردم،مریم بود
پوووفے کردم و دوباره روے تخت🛌 ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم گوشیم دوباره زنگ خورد📱
با بے حوصلگے برش داشتم و جواب دادم.
الو؟؟؟
الو سلام دختر کجایے تو⁉️چرا دانشگاه نمیاے⁉️
علیک سلام حال و حوصلہ ندارم مریم
وا ینے چے مثل ایـݧ افسردهها نشستے تو خونہ😞
خوب حالا ..کارم داشتے ؟؟
آره اسماء میخوام ببینمت ، باهات حرف بزنم
راجب چے❓
راجب محسنے، ازم خواستگارے کرده
خندیدم😁 و گفتم: محسنے؟؟؟ خوب تو چے گفتے❓
هیچے ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقعا کہ بعدشم سریع ازش دور شدم.😬
علے قبلا یہ چیزهایے بهم گفتہ بود ولے فکر نمیکردم جدے باشہ.
خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰ سال یہ خواستگار برات اومده اونم پروندیش😠
خندید و گفت: واقعا کہ ...حالا کے ببینمت⁉️
دیگہ واسہ چے میخواے ببینیم؟؟ تو کہ پروندیش
نه یہ کار دیگہاے دارم حالا اگہ مزاحمم بگو🙈
مـن کہ دارم میگم تو بہ خودت نمیگیرے!
إ اسماء
شوخے کردم بابا بعد از ظهر بیا خونموݧ دیگہ هم زنگ نزݧ میخوام بخوابم😴
پروووو باشہ پس فعلا ✋
فعلا✋
گوشے رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم. چشمام داشت گرم میشد کہ گوشیم دوباره زنگ خورد📱
فکر کردم مریمه، کلے فوشش دادم
بدوݧ اینکہ بہ صفحہے گوشے نگاه کنم جواب دادم
بلہ؟؟؟؟ مگہ نگفتم دیگہ زنگ نزݧ؟؟😠
صداے یہ مرد بود رو صفحہے گوشے نگاه کردم محسنے بود سریع گوشے قطع کردم.😱
خدا بگم چیکارت نکنہ مریم.
دوباره زنگ زد📱صدامو صاف کردم و جواب دادم بلہ بفرمایید⁉️
سلام خوب هستید آبجے
بعد از ازدواجم با علے بهم میگفت آبجے ، از لحـݧ آبجے گفتنش خندم گرفت😁
ممنوݧ شما خوب هستید ؟؟
الحمدوللہ ببخشید میخواستم راجب یہ موضوعے باهاتوݧ حرف بزنم.
خواهش میکنم بفرمایید؟؟
نه اینطورے کہ نمیشہ شما کے وقت دارید ببینمتوݧ😐
آخہ...
حرفمو قطع کرد و گفت :علے بهم گفت بیام و ازتوݧ کمک بگیرم😳
اسم علے رو کہ آورد لبخند رو لبم نشست
بهتوݧ اطلاع میدم .فعلا خدافظ✋
خدافظ
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI