📜 برشی از کتاب #صحنه_گردان_عاشورا
صحنه گردان عاشورا، همان خدای ابراهیم خلیل است و آتش نمرود. همان خدای موسای کلیم است و رود نیل. همان خدای کعبه است و سپاه پرندگان. همان خدای پیامبر اکرم «ص» است و غار ثور. خدایی که در بزنگاه حادثه، نصرت خود را از اولیائش، دریغ نمی کرد. اما در عاشورا، عزیزترین بنده او تنهاست! نه خدا معجزه کرد و نه حسین بن علی «ع» یاری فرشتگان و اجنه را پذیرفت تا تلخ ترین و حزن انگیز ترین جنایت تاریخ رقم خورد. به راستی، چرا خدا رحمی نکرد؟ چرا پرودگار عالم می خواست حسین بن علی «ع» را کشته ببیند و اهل بیتش را اسیر؟
🌐عضویت در کانال دوره از طریق لینک زیر
https://eitaa.com/AZ_HAMENJA
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#محرم
#نذر_کتابخوانی_از_همینجا
#معاونت_رشد_و_کادر_سازی
#دانشگاه_آزاد_اسلامی_نجف_آباد
💠@iaun_bsij
📜 برشی از کتاب
#خون_دلی_که_لعل_شد
اکنون رخدادهایی از خاطر من میگذرد که برای کسانی که با زندگی در سلّول تاریک در بسته و بی ارتباط با جهان خارج آشنا نباشند، عادّی و معمولی به نظر میرسد؛ امّا برای کسی که در چنین سلّولی زندانی شده، رخدادهایی مهم است و به خاطر اهمّیّتی که دارد، با روشنی تمام در حافظه باقی می ماند؛ از آن جمله است تابش رشته ای از نور خورشید در داخل سلّول. یک روز، روشنی اندکی که توانسته بود از همه ی تیرگیها و غبارهای بالای روزنه ی سلّول بگذرد و به داخل سلّول نفوذ کند، توجّهم را جلب کرد. از شادی نتوانستم خودم را کنترل کنم. فریاد زدم: آهای... مژده ... آفتاب... آفتاب...! چشمهای ما به این نوری که ما را با گستره ی فضای آزاد و رها پیوند میداد، دوخته شد. به مدّت نیم ساعت یا کمتر، همچنان با خوشحالی به آن نگاه می کردیم تا این که ناپدید شد.
🌐عضویت در کانال دوره از طریق لینک زیر
https://eitaa.com/AZ_HAMENJA
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#نذر_کتابخوانی_از_همینجا
#معاونت_رشد_و_کادر_سازی
#دانشگاه_آزاد_اسلامی_نجف_آباد
💠@iaun_bsij
📜 برشی از کتاب
#عباس_دست_طلا
عباس علی باقری با مروری کوتاه بر زندگی اش و دودلی های خود برای حضور در جبهه ها، از زمانی می گوید که تصمیم می گیرد برای دو هفته به جبهه برود و ببیند در آن جا چه کاری از دستش برمی آید.
اولین اعزام باقری هجدهم آبان ماه سال 1359 است. به همراه چند نفر از دوستانش وارد پادگان ارتش در اسلام آباد می شوند. محلی که خودروهای خسارت دیده از انفجارها توسط تعمیرکاران شرکت خودرو سازی ایران ناسیونال تعمیر می شوند و عباس علی باقری و دوستانش که قرار است توانایی خود را در کار ثابت کنند، جیپی را که چپ کرده تعمیر می کنند. توانایی و سرعت آن ها باعث شهرت شان می شود.
پس از گذشت یک ماه ونیم از بازگشت آن ها از جبهه ها، باقری تصمیم می گیرد تیمی فنی و حرفه ای را برای تعمیر خودرو ها به جبهه ها ببرد. یافتن این نیرو های ماهر و مجاب کردن آن ها بخش مهمی از کتاب «عباس دست طلا» است و به نوعی انگیزه مردم برای حضور در جبهه ها و چرایی شرکت نکردن برخی افراد در دفاع مقدس را بیان می کند.
🌐عضویت در کانال دوره از طریق لینک زیر
https://eitaa.com/AZ_HAMENJA
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#نذر_کتابخوانی_از_همینجا
#معاونت_رشد_و_کادر_سازی
#دانشگاه_آزاد_اسلامی_نجف_آباد
💠@iaun_bsij