38.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوانش غزل امام رضایی گنبد، توسط عموی عزیزم🥰
«رادمهر هاشمی»، خواننده و مدرس آواز سنتی
شکر خدا که گنبد تو رو به رویم است
یعنی بساط شاعر مهمان فراهم است
در ازدحام صحن به هر سو که میروم
از گوشه و کنار، نگاهم به پرچم است
تعطیل نیست ثانیهای شهر عشق تو
جغرافیای صحن تو آرام عالم است
هر چند کوله بار من از درد و غم پُر است
یک حبه تاکِ روی ضریح تو مرهم است
حاجت گرفته کوچه و شادست بعد از این
حالا که جزءِ کوچکی از صحن اعظم است
باشد برای از تو سرودن چرائیاش...
این حسرت تمام غزلهای عالم است
زائر بگو هر آنچه که در سینه مخفی است
راحت بگو! که پنجره فولاد مَحرم است
"حاجت گرفته" شاعری از شهر میرود
باران گرفته باز، نگاهش پر از نم است
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
شهریور ۱۴۰۲_صحن انقلاب
@A_Hashemii
عاشقتر از خون تو در رگهای عالم نیست
خون خدایی! انتظاری غیر از این هم نیست
این شور حین سوگواری چیست در جانها؟!
الحق که روح این عزاداری فقط غم نیست
اشک از سر هر شانه با زنجیر میریزد
این گریهها آیا برای ماتمات کم نیست؟
دریا هم از اشکش بسازد عابدی تا صبح
تاثیر آن اندازهی اشک محرم نیست
گشتم تمام شهر را و کوچههایش را
جایی برایم امنتر از زیر پرچم نیست
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
@A_Hashemii
استکان
میرسد هر لحظه از در میهمان دیگری
هر نفر هم میشود خود میزبان دیگری
میفرستد زائران را زیر خیمه یک نفر
مینشاند بین آنها میهمان دیگری
کفشها را در ردیفی میگذارد جفت جفت
با سلام کفشدار مهربان دیگری
توی سینی چیده چندین استکان چای را
میگذارد بین آنها استکان دیگری
«مینشیند روی سینه، خنجرش را میکشد...»
باید این خط را بخواند روضهخوان دیگری
میزند هی روی سینه پرچمی با دست باد
دستهایی میدهد آن را تکان دیگری
مینشیند گوشهای و اشکهایش میچکد
با حضور او گرفته روضه جان دیگری
عطر نرگس باز پر کرده فضای خیمه را
چون که دارد روضه امشب میهمان دیگری
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
@A_Hashemii
و با صندوقچه مهمان میکند راهب کلیسا را
سری در آن تداعی میکند روح مسیحا را
و راهب خون سر را با گلاب و مُشک میشوید
و با رگهای پاره میکند آغاز نجوا را
بلور اشکهایش روی خاک دِیر میریزد
«تو ای سر کیستی؟ پر کرده نورت آسمانها را»
«منم فرزند زهرا (س) آن زنی که مادر آب است
که همکیشان من بستند رویم آب دریا را!»
صدای راهب از محراب میآید که میگوید:
«نبودم کربلا یاری کنم فرزند زهرا (س) را
عجب قومی! اگر عیسی(ع) پس از خود داشت فرزندی
به روی چشم میدادیم جا فرزند عیسی(ع) را»
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
@A_Hashemii
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 سالگرد شهادت شهید محسن حججی
روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم
🌾 برنامهی تازه دم
🌿شبکهی دوی سیما
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
@A_Hashemii
پرندهها که میپرند از صدای انفجار
انارهای سرخ، محو میشوند در غبار
و دفتری که پاره است، تند برگ میخورد
ورق ورق کتاب را گرفته موج انفجار
یکی یکی مدادهای رنگی از کنار میز
یکی یکی فشنگها که از کنار تیربار...
کنار تخته، دانه دانه گچ که پخش میشود
جنازهی معلمی گرفته دست خود انار
و دستهای کوچک قلم گرفته توی مُشت
و دستهای کوچک قلمشده به هر کنار
قطار کرده روی خط، حروف سرخ و ساده را
جنازههای کودکانهای که میشود قطار...
میان کادر، خندههای سرد یک جنازه است
شبیه خندههای خشک مهرماه یک انار
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
#انفجار_مدرسه_غزه
@A_Hashemii
در میان جمعیت هستی، دعامان میکنی
سختی این راه را بر جمع آسان میکنی
اربعینها حال و روز دیگری دارد زمین
فرق دارد این زمان ما را که مهمان میکنی
عطر نرگس با نسیمی میوزد بین مسیر
هر نفس را تا که تقدیم بیابان میکنی
میشود چشم و چراغ ما شوی در بین راه
موکب ما را به نور خود چراغان میکنی؟
خوش به حال پای زخمی تمام زائران
زخم هایی را که تو با عشق درمان میکنی
انتظار دیدنت را میکشد این جمعیت
روی خود را از چه از این جمع پنهان میکنی؟
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
#اربعین
#موکب
@A_Hashemii
رباعیهای ایوان طلایی
طفلی که به شانهی پدر میآید...
پیری به عصا به سمت در میآید
من کودک دیروزم و پیر فردا
عمری که به عشق تو به سر میآید
*****
از گوشه کنار، میرود جمعیت
تا سمت مزار، میرود جمعیت
هر چند قرار نیست در صحن شلوغ
اما به «قرار» میرود جمعیت
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
#ایوان_طلا
#صحن_انقلاب
@A_Hashemii
همین که گوشهی خانه نشستهام آرام
همین که پنجره را باز، بستهام آرام
همین که دفتر شعرم هنوز باز است و
نوشتهام که: « به راهت نشستهام... آرام...»
همین که باز برای نمای سردرها
تمام آینهها را شکستهام آرام
برای «پای وطن ماندن تو» بود ای مرد!
که دل ز غیر غیوران گسستهام آرام
گمان مکن که پس از مرگ، در دلم با تو
دوباره عهد جدیدی نبستهام آرام
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
@A_Hashemii
تصویر با استفاده از چت جی پی تی
گرفته نصف جهان را هوای بارانی
رسیده قافلهی عاشقان آبانی
به روی شانهی خود میبرند گلها را
و غرق مه شده تابوتهای بارانی
مدام دانهی تابوت میرود در خاک
ندیده است جهان این چنین گلستانی
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
#یادواره_شهدا
#حماسه_۲۵_آبان_اصفهان
به دعوت پدر
آبان ۱۴۰۳
@A_Hashemii
19.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁تولّدانه
۲۳ آبانماه
یک روز پاییزی🍂
خوانش غزل "اَفرا"
تا آخر این راهِ چندین رنگ، پیدا نیست
وقتی نباشی ذرّهای شوق تماشا نیست
پاییز میرقصد میان چارباغ امّا
وقتی نباشی مستی این برگ، زیبا نیست!
حتّی همان برگ جدا از شاخهی حیران
در راه شاخه تا زمین، اینقدر تنها نیست
شاید که دست باد و راه جوی پر برگ است
برگم شبیه برگهای بادپیما نیست
تا میرود در باد، میرقصد! نمیماند!
برگی که هرگز از ته این راه پیدا نیست
پاییز، اَفرا میخورد خون دل امّا این
برگیست آزاد و رها، قصدش تمنّا نیست
برگی که باران میخورد بر مویرگهایش
این ناز باراناست برجانش، که بیجا نیست
برگ من امّا میرود تا شهرهای دور...
این کار هر برگ جدا از شاخه امّا نیست
طی میکند دریا و اقیانوسها را زود
اینقدر دوری عشق من! در تاب اَفرا نیست
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
تصویر با استفاده از ChatGPT
#غزل
#غزل_عاشقانه
#پاییز_بی_برگی
@A_Hashemii
چادری از جنس نور بیکران روی سرت
جنس سُندُسهای جنّت، تار و پود معجرت
سجدهگاهم خاکهای گوشهی گلدان توست
بهترین جای جهانم گوشهی ایوان توست
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
@A_Hashemii