eitaa logo
آۅیــــ📚ـــݩآ
1.4هزار دنبال‌کننده
766 عکس
95 ویدیو
3 فایل
🌱اینجا دوستانی جمع شده‌اند که تار و پود دوستی‌شان را خواندن و نوشتن در هم تنیده است... رمان در حال انتشار: ادمین پاسخگو: @fresh_m_z ادمین تبادل: @Zahpoo1 ما را به دوستانتان معرفی کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/3611426957Cb2549f554b
مشاهده در ایتا
دانلود
اگه هنوز برای مسافرت آخر تابستان تصمیمی نگرفتید من ملهمدره در استان همدان رو پیشنهاد می‌کنم، اینم از ناهار ...همه چیز مهیاست ☺️
نویسنده رمان مسافرت هستن و امشب پارت نیست
ادامه سفرنامه رو براتون می‌ذارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آۅیــــ📚ـــݩآ
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 همه نگاه کردیم؛ مسیری که دو ورش با چراغ‌هایی روشن بود و بعد قسمتی از آن تاریک بود و بعد گن
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 این مسیر و این گرما؛ جای تعجب هم داشت... وارد حرم شدیم؛ حرم عالَمی بود برای تمام عالم نه برای خودش..‌‌. شاید هیچ وقت نتوانم بگویم که در اولین نگاه به ضریح، چه حس‌های ناآشنای خوبی به سراغم آمدند و من را غرق خودشان کردند طوری که دوست نداشتم به جای دیگری بروم...نفس کشیدن در حرم دو امام معصوم و مادر امام عصر....حتی برای منی که از آنها زیاد نمی‌دانستم... دلم می‌خواست یک چیزی از این حرم را با خودم همراه کنم...نمی‌دانم چه؟ یک چیزی که گم نشود و همیشه یادم بیاورد که من به اینجا آمده‌ام. امیر از من خواسته بود که نیم ساعتی زیارت کنم و بعد کنار درهای ورودی حرم منتظرش باشم... دل نکندم و جدا شدم از ضریح. امیر و محیا را دیدم. امیر خواست که به سمتی برویم؛ جایی به نام سرداب؛ روی دیوارها جای سفیدی نبود، بعضی‌ها خواسته‌بودند حرف‌هایشان را برای امام بنویسند...بعضی‌ها هم مخاطبشان امام نبود... و من که اوسای عتاب و شماتتم می‌گفتم؛ نوشتن ندارد که... امام از دل آدم خبر دارد، مگر نه؟! پایم پیش نمی‌رفت، اینکه آنجا جایی بود که امام عصر، روحی فداه، قدم زده بود... و این پیش نرفتن نشان می‌داد که من هم مثل آنهایی که چیزی روی دیوارها نوشته بودند امام و حضورش را درک نمی‌کنم...امامی که امام عصر من است...در روزگاری نفس می‌کشد که من هم نفس می‌کشم... ادامه دارد. با ما همراه باشید👇 ┏━🕊━━••••••••••━━━━┓ @AaVINAa ┗━━━━••••••••••━━🌸━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با ما همراه باشید👇 ┏━🕊━━••••••••••━━━━┓ @AaVINAa ┗━━━━••••••••••━━🌸━┛
چقدر از تعزیه یا شبیه‌خوانی می‌دانید؟
تعزیه نوعی نمایش مذهبی، سنتی، ایرانی، شیعی در بیان مصائب ائمه اطهار است.
تاریخ پیدایش تعزیه به صورت دقیق مشخص نیست. برخی با باور به ایرانی ‌بودن این نمایش آیینی، پاگیری آن را به ایران پیش از اسلام، به پیشینه‌ی سه‌هزارساله سوگ سیاوش، پهلوان داستان‌های ملی ایران، نسبت داده و این آیین را مایه و زمینه‌ساز شکل‌گیری آن دانسته‌اند. برخی پژوهشگران نیز پیشینه آن را به آیین‌هایی چون مصائب میترا و یادگار زریران بازمی‌گردانند و برخی پیدایش آن را متأثر از عناصر اساطیری میان رودان، آناطولی و مصر می‌دانند و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانه‌های تاریخی در فرهنگ‌های هند و اروپایی و سامی را در پیدایش آن کارساز دانسته‌اند.
ولی به گمان بسیاری، تعزیه، جدا از شباهت‌هایش با عزاداری‌های آیینی گذشته، شکل تکامل‌یافته‌تر و پیچیده‌تر سوگواری‌های ساده شیعیان سده‌های نخستین برای کشته‌شدگان کربلاست. برخی دیگر با استناد به گزارش‌هایی، پیدایش تعزیه را مشخصاً از ایران پس از اسلام و مستقیماً از ماجرای کربلا و شهادت امام حسین و یارانش می‌دانند.
دولت صفویه توجه ویژه‌ای به تشیع داشت در آن دوران به احیای روضه و مراسم‌های عزاداری اهل‌بیت پرداختند، قزوین که در دوران صفویه پایتخت بوده مردم آن اهتمام ویژه‌ای به برگزاری این آیین داشتند و این مراسم تا به امروز ادامه پیدا کرده است . اگر در ماه محرم و صفر در کوچه و محله‌های هر شهر و شهرستان قزوین قدم بزنید در یکی از آن‌ها می‌توانید به تماشای آن بنشینید.