ردُّشمس
سفرههای ابر در آسمان پهن است. آسمان دستور به باریدن دارد.آخرین روز اردیبهشت است؛ ولی هوا ناجوانمردانه سرد است. باران تند، تمام ارسباران را بارانی کرده است... خبر دارم دل مادری فرتوت مثل ارسباران، بارانی نه سیلابی شده است. مادر مویه کنان میگوید: «مهدی جان! ابراهیم رو کجا بردی؟ ابراهیم پاهایش درد میکرد!»
خدا کند ابراهیم زود پیدا شود، آخر مادر ابراهیم، پیر است ونمیتواند این همه دلواپسی را تحمل کند....
خورشید در حال غروب کردن است، خدایا کجا دنبال جگر گوشه این مادر بگردیم هر چه بیشتر میگردیم کمتر پیدا میکنیم. خدایا به حق دعای مادر، دستور «ردشمس» بده تا خورشید برگردد وهمه جا را روشن کند تا بتوانیم او را پیدا کنیم و دوباره سلامی به ابراهیم بدهیم...
باران شدیدتر میشود. همه جا را ظلمات فرا گرفته است و فقط خود خدا میداند که ابراهیم چقدر خسته است...
مادر، دیگر نگران ابراهیم نباش! ابراهیمت در آغوش خدا تا قیامت آسوده آرمیده است و دیگر پاهایش درد نمیکند.
#شهید_خدمت
#شهید_جمهور
✍هوشنگی
با ما همراه باشید👇
┏━🕊━━••••••••••━━━━┓
@AaVINAa
┗━━━━••••••••••━━🌸━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این نماهنگ کوتاه را چند تا از اهالی شمال غزه به یاد #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز و #شهید_خدمت وزیر جهادی امور خارجه
حسین امیرعبداللهیان ساختهاند!