🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
﷽
#قتل_خانوادگی
#پارت_بیستویکم
صدای پای گیسو، به گوش مبینا آشناست، روی تخت مینشیند. دستی به روسریاش میکشد، گیسو وارد خوابگاه میشود، به کنج دنج مبینا میرود، با آرنج پردهی دور تخت مبینا را کنار میزند: «اوهوم...صابخونه! اجازه هست...»
مبینا سرش را به طرف گیسو میچرخاند، لبخند کمرنگی میزند: «اجازهی ماهم...شما که اومدی تو...»
گیسو لبخند پهنی نثارش میکند: «ما اول میایم بعد اجازه میگیریم، بیا ببین چه شامی درست کرده این حمیرا، انگشتاتم میخوری.»
مبینا میلی به شام ندارد، اما دلش نمیخواهد گیسو را رد کند. عقبتر میرود. گیسو روی تخت مینشیند. سینی را ما بین خودش و مبینا قرار میدهد...
در انتهای سالنی با دیوارهای پستهای؛ درست کنار آخرین صندلی انتظار که مشکی رنگ است، اتاقِ رئیس کلانتری قرار دارد. اتاقی که رسول در آن، منتظر شنیدن خبریست؛ مقابل سرهنگ کاظمی نشسته و به دهانش چشم دوخته است. در سینهاش گویی گلهای از مادیان به تاخت میروند، ششهایش زیر نعلهایشان درحال له شدن هستند.
سرهنگ به طرف میز خم میشود. سرش کمی مایل است؛ طوری که برای نگاه کردن به رسول، پیشانیاش چین میخورد. آرنجهایش را روی میز میگذارد: «پدرجان، یه جسد پیدا شده، قابل شناسایی نیست...»
صدای نفسهای تنگ رسول مانع از ادامه گفتگویشان میشود. سرهنگ فریاد میزند: «سرکار گودرزی...گودرزی...» گودرزی، وارد اتاق میشود، پا میکوبد، سرش را رو به بالا گرفته، سوراخهای بینی گوشتیاش به تونلهایی در دل کوه میماند: «بله قربان»
این را بلند میگوید، طوری که قطراتی از بزاقش از میان فاصلهی دندانهایش، در هوا پخش میشود.
سرهنگ سری از تاسف تکان میدهد بعد اشارهای به رسول میکند: «بگو همراهش بیاد، خودتم یه لیوان آب براش بیار.»
آسیه طول و عرض پذیرایی را طی میکند. حامد کلید را در قفل میچرخاند، آسیه به طرف حیاط میدود: «وای حامدم، دورت بگردم مادر، دلم هزار راه رفت، کجا بودی، بابات...»
حامد در را میبندد، با انگشت، اشاره به سکوت میکند. میخواهد چیزی بگوید که متوجه حضور احمد و مبینا در کنار انباری میشود، به طرف آسیه میرود. دستی به بازوی مادر میگیرد و او را تا اتاق پذیرایی همراهی میکند...
احمد با نگاه دنبالشان میکند. همانطور که به آنها خیره شده، میگوید: «غلط نکنم خبرایی هست، خدا بخیر کنه»...
🍁
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
🖊به قلم ف.م.رشادی(افسون)
⛔️حق نشر این رمان کاملا متعلق به آویناست!
هرگونه کپی و ارسال بدون ذکر منبع ممنوع و حرام است و پیگرد قانونی دارد!
✨پارتگذاری شنبه تا چهارشنبه حوالی ساعت ۲۲
┏━🕊━━••••••••••━━━━┓
@AaVINAa
┗━━━━••••••••••━━🌸━┛
#ادامه_دارد