آۅیــــ📚ـــݩآ
من میدونم برگردم آواره میشم😭 میدونم دلم برای همه چی خیلی زود تنگ میشه..
میدونی همین الان روضهای خوندی که دل من رو هم شکست😭 تقبل الله
#افسون
آۅیــــ📚ـــݩآ
حتی برای ساعتی که انگار عجله داره برای گذشتن😭
واین بیشتر از همه با روحو روانم بازی کرد
یعنی وقتی مونده؟
#افسون
عقاید یک دلقک...
نویسنده:هاینـریش بل
بالاخره خواندن این کتاب را به پایان رساندم. به نظرم این کتاب هدفی بغیر از داستان یک دلقک رو پیش میبرد. اینطور که متوجه شدم نویسندگان بزرگ همیشه در پس پرده صحبت میکنند و با بزرگنمایی ماجراهایی و گنجاندن ماجرای اصلی در حاشیه، زیرپوستی و به اصطلاح با پنبه سربریدن رو پیش میبرند. مثل چشمهایشِ بزرگ علوی، مثل همین کتابی که درحال خواندنش هستم، کتابدزد...درواقع اینطور نوشتن را بیشتر در کتابهای دههها و صدههای قبل میبینیم. کتاب عقاید یک دلقک، حتی نامی هوشمندانه دارد، به نظر بنده نویسنده خواسته است با این نامگذاری بگوید که اگر حرفهایم باب میلتان هست که خب، خوب است، اگر باب میلتان نیست، یک شوخی هست! شوخی یک دلقک...دلقکی که در داستان به قدری پررنگ شده که حتی چهرهی نویسنده را احاطه کرده. راستی یک نکتهی جالب! من در تمام زمان خواندن کتاب آن را باصدای یک دوبلور مرد میخواندم. یعنی آن صدا در مغزم بود. وقتی درحال خواندن بودم وقتی نیمی از صفحات را خواندم، متوجه صدای دوبلور شدم، بعد شروع کردم باصدای دوستانم خواندن.
باصدای محبوب: گرم و صمیمی، روان وحتی جاهایی با لحن محبوب میگفتم:( ببین چه جالب گفته، فکرکن!) تازه بوی محبوب هم قابل استشمام بود. بوی کاغذ وعطر چوب مثل لالیک...
آۅیــــ📚ـــݩآ
عقاید یک دلقک... نویسنده:هاینـریش بل بالاخره خواندن این کتاب را به پایان رساندم. به نظرم این کتاب هد
صدای بعدی خانم کاظمی فخر: رسا وکمی نازک، قاطع ومحکم جاهایی هم با نظر نویسنده مخالف بود، مخالفتش هرچند سختگیرانه اما درست بود. بوی زهرا یک شیرینی خاصی داشت مثل وانیل، شاید چون باید برای بچههایش کیک میپخت!
بعدی استاد احد: صدای دلنشین و کمی سریع، توضیحات فراوان و قابل درک،نکات نامفهوم کتاب در مغزم باتوضیحاتی که صدای استاد میدهد مفهوم میشود... استاد احد بوی یاسمیدهد درست مثل بوی همان یاسهایی که خودم چیدم.
کمی باصدای خودم میخوانم و بعد ناخودآگاه صدای استادهیام در مغزم میپیچد: آرامش خاصی دارد، نفسهایم آرامتر میشود، مثل موقع نماز صبح روی سجاده...بوی نعناع تازه وخنکی میدهد... خنده ریزی میکنم نمیدانم شاید زیادازحد غرق خواندن شدم. بقیه کتاب را باصدای همان دوبلور ادامه میدهم . در حال خواندن هستم که از شبکهی نمایش فیلمی با عنوان آخرین فرصت یا فرصت نهایی یک همچین چیزی پخش میشود که اتفاقا همان دوبلور نقش اول فیلم را دوبله میکند...تا آخرکتاب صداهای زیادی در مغزم ردوبدل شد اما اشتشمام بوها را از خود دلقک یاد گرفتم، اما نه من از قبل با این هنر آشنا بودم! فقط هنوز بلد نبودم بوهای حال حاضر را بو کنم و فقط بوهای گذشته رو احساس میکردم! صبرکنید من همین الان گفتم احساس؟ دقیقا سوال همینجاست! احساس یا استشمام؟ به هرحال اینقدر پرگویی کردم که بگویم کتاب عقاید یک دلقک درسهایی در راستای نویسندگی داردکه خوب به مخاطب انتقال پیدا میکند. حتی فراتر از آن میتوانیم صداها، رنگها، مزهها را هم در خیالاتمان بشنویم، ببینیم، بچشیم، حتی به مخاطب منتقل کنیم. درست مثل آن عطری که دانشمندان بعد سه هزار سال از دل یک کوزه مصری بازسازی کردن...
#افسون
با ما همراه باشید👇
┏━🕊━━••••••••••━━━━┓
@AaVINAa
┗━━━━••••••••••━━🌸━┛