eitaa logo
امام‌زمانی‌ها
108 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
14 فایل
﷽ ‌‌‌°.♥️⃝⃡❥.°°° ‌#‌امام‌_زمانم در التهابِ زمین در اضطرابِ زمان یادِ تو♡ چترِ امانِ‌ من‌ است زیر بارانِ دردها... ߊ‌لܠߘܩܢ‌‌ࡃܟ̣ߺܠ‌‌ܠوܠܢ̤ߺܭ‌‌ߊ‌ܠܦ̇ߺܝ‌ܟ̣ܢ
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥هزارتا دوست دختر داشتم الان فقط امام زمان میخوام💙 👤استاد رائفی پور ⚠️تهه‌این‌روابط‌بن‌بست و احساس‌پوچیه👍 همون‌اول به اخرش‌فکر‌کن و شروعش‌نکن🙂 ...🌤 @AbCDEhh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام عشقم ،سلام عمرم ،سلام محبوب من♥️🕊 ߊ‌ܠߘܩܢ‌‌ࡃܟ̣ߺܠ‌‌ܠوܠܢ̤ߺܭ‌‌ߊ‌ܠܦ̇ߺܝ‌ܟ̣ܢ @AbCDEhh
🖐🏻🍃 : اگه همین جمعه، جمعه ظهور بود؛ چه کار باید بکنیم...؟! چقدر آماده‌اے...؟! چقدر حساب و کتابت رو درست کردے؟ چقدر حق الناس گردنت هست...؟! چقدر توبه کردے...؟! ؟! @AbCDEhh
‌‌‌‌‌‌‹♥️🕊› - - چشماش‌مجروح‌شدومنتقلش‌ڪردندتہران‌ محسن‌بعدازاینڪہ‌دڪتر‌چشماش‌رومعاینہ‌ڪرد•• پرسید: -اقاے‌دڪتر‌!مجراے‌اشڪ‌چشمم‌سالمہ‌؟ مے‌تونم‌بااین‌چشم‌گریہ‌ڪنم؟ دڪتر‌پرسید‌: -براے‌چے‌این‌سوال‌رو‌مےپرسے؟ محسن‌گفت: -چشمے‌ڪ ِ‌براے‌امام‌حسین‌"علیه‌السلام" گریه‌نڪنھ‌به‌درد‌من‌نمی‌خوره :) ⁦❄️⁩🌈¦⇢ .عَجِّــلْ.لِوَلِیِّکَــــ.الْفَــرَج ┄┅┅✿❀•♥️•❀✿┅┅┄ @AbCDEhh ┄┅┅✿❀•♥️•❀✿┅┅┄
وصیت ما که رفتیم! از دار دنیا چیزی ندارم الا یک پیام، یقه‌ی تان را میگیریم اگر ولایت فقیه را تنها بگذارید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⁦❄️⁩🌈¦⇢ .عَجِّــلْ.لِوَلِیِّکَــــ.الْفَــرَج ┄┅┅✿❀•♥️•❀✿┅┅┄ @AbCDEhh ┄┅┅✿❀•♥️•❀✿┅┅┄
🏴🏴 گاهی چه راحت غیبت می کنیم☹️ چه راحت دروغ می گوییم! راحت با پدرومادرتندی می کنیم😔 درخیابان که راه می رویم چه راحت این طرف وآن طرف رانگاه میکنیم. وکنترل نگاه رابه فراموش میسپاریم!😓 چه راحت از نامحرم دلبری می کنیم....😰 چه راحت تنبلی میکنیم... چه راحت بیخیال میشویم... چه بی هدف زندگی میکنیم...😥 گاهی چه راحت از شهدا فاصله میگیریم... چه راحت دل مولارا میشکنیم.....😭 چه راحت خداحافظ حسین میگوییم... گاهی طوری غرق زندگی و روزمرگی میشویم که فراموش میکنیم کجابودیم وکجا هستیم...😣 که بودیم وچه شدیم... ⁦❄️⁩🌈¦⇢ .عَجِّــلْ.لِوَلِیِّکَــــ.الْفَــرَج ⁦❄️⁩🌈¦⇢ ┄┅┅✿❀•♥️•❀✿┅┅┄ @AbCDEhh ┄┅┅✿❀•♥️•❀✿┅┅┄
‏نام‌تو‌راکه‌میبرم‌چیزی‌درونم‌زنده‌میشود🌱🌩 《:‏حُسین‌جٰان:》
|•🧡🍃•| 💕 _خدایا . . .♡ _مرا‌ببین👀 +دارم‌نگاهت‌میکنم‌همیشه!🙂 _پس‌چرا‌اینقدر‌پریشان‌حالم؟🥲 +چون‌به‌غیر‌مشغولی . . .😔💔 @AbCDEhh
❉ ╤╤╤╤ ✿ ╤╤╤╤ ❉ باید به این بلوغ برسیم که ... نباید دیده شویم❗️ آن کس که باید ببیند میبیند... 🌺 ❉ ╧╧╧╧ ✿ ╧╧╧╧ ❉ @AbCDEhh 🙂💛
‹﷽› - اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّھ‌ْوَعَلَۍ الاَْرْواحِ‌الَّتۍحَلَّتْ‌بِفِنائِکَ‌عَلَیْکَ‌مِنّۍ سَلامُ‌اللَّھ‌ِاَبَداًمابَقیتُ‌ وَبَقِۍَاللَّیْلُ‌وَالنَّہارُوَلاجَعَلَھ‌ُاللَّھ‌ِ آخِرَالْعَهْدِمِنّۍلِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ‌عَلَۍالْحُسَیْنِ‌وَعَلۍ عَلِۍِّبْنِ‌الْحُسَیْنِ‌وَعَلۍٰاَوْلادِالْحُسَیْنِ‌ وَعَلۍٰاَصْحابِ‌الْحُسَیْنِ ـ ـ ــ ـــ ـــ ــ💚ـــ ـــ ـــ ــ ـ ـ @AbCDEhh
اول صبح، بگویید حُسین جان رخصٺ😍✋ تا ڪہ رزق از ڪرمِ سفره ے ارباب رسد.. السلامُ علَى الحُسَینِ و عَلى عَلىِّ بْنِ الْحسَیْن ِوَ عَلى اَوْلادِ الحسَیْنِ و عَلى أصْحابِ الحُسَیْن [ ]         ════════════ @AbCDEhh
‌: ⚠️تلنگر⚠️ حواسمون‌هست‌داریم... بہ‌دنیاۍبدون‌امام‌ زمان عادت‌می‌کنیم💔! @AbCDEhh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛⃟🌼 🎞 ✨| ღ ✨| ↻|خبرآمدنش‌راهمہ‌جاپخش‌ڪنید ↻|مےرسدلحظہ‌میعاد، ↻|منتقم‌مےرسدوروز حتما ↻|مےشود دلشادبہ‌امیدخدا @AbCDEhh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکس به ضمیر خویش بر میگردد ما را برسانید در آخر بـه حُسیـــن..♥️ ˹ @AbCDEhh ˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• أَلَيْسَ‌ اللَّهُ‌ بِكَافٍ‌ عَبْدَهُ • ﺁﻳﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ‌ﻧﺠﺎﺕ ‌ﻭﺣﻔﻆ ﺑﻨﺪﻩ‌ﺍﺵ ‌ﻛﺎفی ‌ﻧﻴﺴﺖ🌱! @AbCDEhh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌼 ‏به این فکر میکردم چرا نمیاد اونی که باید بیاد؟ به این نتیجه رسیدم شاید نیستیم اونی که باید باشیم...! + ببخش اگه به جایِ سرباز ، سربارت بودم(:💔 🌱 ✧‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@AbCDEhh
🔔 بدترین‌سخن‌این‌است‌ڪہ‌دعاڪردم‌ونشد، زیارت‌رفتم‌ونشد❗️ این‌نشدها‌شیطانے‌است❗️ هیچ‌دعاڪنندہ‌اۍ‌دست‌خالے‌برنمیگردد اگربہ‌صلاح‌باشدهمان‌را واگربہ‌صلاحش‌نباشد بھتراز‌آن‌رامیدهند... آیت‌الله‌فاطمے‌نیا ♡اللـ℘ـم‌؏ـجل‌‌لولیڪ‌الفـࢪج♡
‏: تو اتوبوس پیرمرد به دختره گفت : دخترم این چه حجابیه که داری؟😳 همه ی موهات بیرونه؟🤭 دختره‌با پررویی‌گفت :تو نگاه‌نکن ! بعد از چند دقیقه ⌚️ پیر مرد کفشش را درآورد👞 بوی جوراب در فضا پخش شد !! 😣 دختره در حالی که دماغشو گرفته بود🤢 به پیر مرد گفت : اه اه این چه کاریه.. خفمون کردی!😑 پیرمرد باخونسردی گفت :😒 تو بو نکن!!!😁😅 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😱😁@AbCDEhh
⛔️زبوݩ رو نگہ داریم❗️ بدۍ هارو بہ زبون نیاریم کہ حسابی تثبیت میشہ ، مخصوصا بدی های دیگران! و همچنین دوست داشتنی هامونو❗️♨️ راه ڪنترݪ قلب ، ڪنترݪ خروجی های قلبہ!!! اگہ دوست داشتنی هامونو مرور ڪنیم با زبون ، در قلب تثبیت میشہ... 🚫هی نگو من اینو دوست دارم🚫 تو دلت ریشہ میڪنہ ... بدبختت میکنه البته صد البته چیز هایی ڪہ حب الدنیا حساب میشن رو میگم! ✧‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@AbCDEhh
💢کنترل چشمت رو داری؟ چشم تو لیاقتش خیلی بیشتر از این چیزاست که فکر میکنی با چشمی که قراره نعمت‌های خدا رو ببینه گناه نمیکنن... با چشمی که نگاه به قرآن میکنه گناه نمیکنن... با چشمی که به پدر و مادر نگاه میکنه گناه نمیکنن... با چشمی که زیارت عاشورا میخونه گناه نمیکنن... مراقبش باش که کجا میره😇 ✧‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅═❁💞❁═┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@AbCDEhh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🔗💙• •‏ هرجای‌ِدنیایی دلم‌اونجاست...!🤍 یاصاحب‌الزمان (:♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @AbCDEhh ✧‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅═❁💞❁═┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۲ 💢♨️خاطره ای زیبا از زبان مرحوم حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی بنظرم زیبا بود که تقدیم میکنم: در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت مو روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد». می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندتان آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم». سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار می‌کنم. این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن. دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است. در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. او از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام. اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام. او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیه) که آب را از دستش بگیرم. عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند. تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها )را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: «بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم. او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم. گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا(سلام الله علیه) شرمنده کردی. الان حضرت زهرا(سلام الله علیه) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگرنه همه شما را نفرین خواهم کرد. بگولبيك يازهرا(س)😥 حماسه‌های ناگفته(به روايت علي اكبر ابوترابي)،عبد المجيد رحمانيان،انتشارات پيام آزادگان،چاپ اول :۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷ •••~•••~•••~•••~•••~•••~••• @AbCDEhh ✧‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅═❁💞❁═┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌