📌 مهر مهدوی...
🍲 بیا دیگه دیر شد؛ نمیخوایم به مردم صبحونه بدیم که! این مامان ما هم دلش خوشهها! کار هر سالهش شده غذا دادن به یه مشت فقیر بیچاره، اونم تو این اوضاع بیپولی. همش تقصیر توئهها! روشن کن بریم.
🛣 این دفعه بریم محلهٔ قدیم عمو جعفر؛ من اونجا به کارم میرسم، تو هم اینا رو پخش کن. بیا منو سوار کن. یکی از این غذاها رو من برمیدارم. همینجا منو پیاده کن با ابراهیم قرار گذاشتم. حالا تا این بیاد زیر پای ما علف سبز شده.
🌿 یه صدایی شنیدم. از لای شمشادها نگاه کردم دیدم داره غذا رو با خوشحالی میخوره. ظرف غذایی که تمومش کرده بود، گذاشت و رفت. روی ظرف نوشته بود: #مهر_مهدوی «این غذا از طرف امام زمان است التماس دعا»
🍛 نمیدونم چرا؟! ولی مو به تنم سیخ شد.
یه لحظه به خودم گفتم نذری دادنم کار باحالیه انگار... اینم از ماشین. ابراهیم، خدا بگم چیکارت کنه! اینقدر نیومدی که نذریها رو پخش کرد.
🚗 توی ماشین بوی جوهر میومد. دستشم ماژیکی شده بود. خیلی وقته که دیگه سر از کارش درنمیارم. کاشکی از اون ظرف غذا یک عکس میگرفتم.
📖 #داستانک
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@AbCDEhh
#داستانک
🌹برداشته شدن عذاب قبر به برکت امام حسین (علیه السلام)🌹
مرحوم حاج محمد علی یزدی مرد فاضل و صالحی بود. ایشان در زمان حیات خود، حکایت آموزنده ای را این چنین نقل کرده است :
در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هر کدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد . تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر خوب و آراسته ای داشت. از او پرسیدم: من تو را در دنیا می شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده اند.
در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد(آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوذدند ، امام حسین علیه السلام به دیدارش آمدند. پس از خاک سپاری،بار دیگر امام حسین علیه السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه السلام تشریف فرما شدند،دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم.
از او پرسیدم:آیا همسر شما به رحمت خدا رفته؟
با تعجب گفت: این چه سوالی است؟!
از او پرسیدم : آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه خوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا می کرد؟
استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیدهام ؛ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ یک از اعمالی را که شما برشمردید، انجام نداده بود؛
تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت میکرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه السلام به دیدار او آمده و قطعا مقام و مرتبه ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او ، گناه کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است.
📗 مفاتيح الجنان؛ بعد از زيارت عاشورا و قبل از زيارت عاشورای غير معروفه
@AbCDEhh
📌 بهخاطر یه استوری...
▫️ بهش گفتم: چته دختر؟ خیلی سرحالی؟ نکنه قرعهکشیای چیزی برنده شدی! ها؟
لبخند زد و با انرژی گفت: امروز خیلی خوشحال شدم انگار تمام دنیا رو بهم داده بودند.
گفتم: چرا؟
گفت: بالاخره بهخاطر یه استوری که در دفاع از امام زمان گذاشتم کلی فحش از رفیقام خوردم و خیلیاشون برا همیشه قیدمو زدن و رفتن. با خودم گفتم اگه مدافعان حرم برا عمه سادات سر دادند، منم بهعنوان یه دختر، بهخاطر دفاع از امام زمانمون، فحش خوردم اما ذرهای ارادهام نلرزید.
📖 #داستانک
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@AbCDEhh