دیشب با حافظ سر شوخی رو باز کردم که الان هوا هوای فال عاشقانهست. حافظ هم شوخی رو با شعرِ ''یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش'' ادامه داد.
یه بار با شوخی گفتم دستمون میندازی ؟ و فال زدم. جواب اومد شما خیلی خام هستید و برای اظهار نظر درباره خیلی از موضوعات ناپخته
یه مامانخانمی اینجا تازه پدرش فوت شده حالش خوب نیست. میشه برای سلامتی خودش و کوچولوش دعا کنید و برای پدرش فاتحه بخونید؟
کارگر کم داری آقاجان ، سخنران بیشمار ؛
قیل و قال از غربتت کردیم اما کار نه . . .
هدایت شده از الفلاممیم
زمانهی ما زمانهی صراحت است. زمانهی ابرازِ عشقهای بیپرده. دوستت دارمهای بیحجاب. لاو لنگوئجِ ضعیف. فحشهای رکیک. انگار متنهای مغلق دارند از زمانهی ما فرار میکنند. سادگی و سرراستی و ریلز بیست ثانیهای. کتابها با حاشیه فرمانی خاک میخورند. نفهمیدنها و تلاش برای فهمیدنها جایشان را به فهمیدم و میدانم و خبر دارم دادهاند. ترسناک است. عصر جهل مرکب. عصر نفهمهای پر مدعا. ادعای عجز خوب است. ادعای نفهمیدن، ادعای ندانستن.
*
پیچیدگی _تلاش برای پیچیده جلوه دادن سادهها_ زیبایی است. حقیقتِ لخت و عور، زننده است. لغویات و هزلیات هم خوشا آنان که غامض و پیچیده فهم میشوند. الغرض فحش هم فحشهای علمایی.
خستگی
شاید حق ما باشد
اما جا زدن هرگز!
باید دوباره راه افتاد
مقصد زیباتر از آن است
که سختیهای راه
خستهمان کند..
همه خیلی بهتر از من درجریان هستین که با شیوع کرونا و مجازی شدن اغلب فعالیتها، همه بالاجبار باید توی سکوهای مختلف اجتماعی یا کار میکردن یا تحصیل و امورات دیگه. قاعدتا تا وقتی پیامرسانهایی مثل تلگرام و واتساپ حضور داشت پیامرسانی مثل ایتا و بله به چشم نمیومد و ما هم به خاطر داستان اکثریت موظف به بردن زندگیمون وسط این سکوها بودیم.
شاید اون روزها حکایت سواد رسانه صرفا چهارتا دوره تئوری بود که دردی از کسی دوا نمیکرد اما هشدارها امروز جدیتره. وقتی یکی از نقلهای شهادت شهید هنیئه استفاده از یکی از این سکوها توی قلب تهرانه، یعنی اگر حتی روایت قاطعی نباشه اما یک هشدار برای نقض حریم خصوصی افراده.
وقتی حرف از وضعیت جنگی میشه یعنی حتی یک پیجر میشه بلای جان ملت. یه پلتفرم میتونه بانکِ اطلاعات افراد باشه و جاسوسی به راحتیِ آب خوردن.
اینجا دیگه حرف از قیاس نیست که سرور دو تا پلتفرم رو مقایسه کنیم چون اساسا قیاس شدنی هم نیست. حرف از امنیته که ای کاش بیشتر در نظر بگیریم و دچار موجِ هیجانِ رفع فیلتر نشیم.
قاعدتا خود من هم برام مطلوب تره توی تلگرام یا اینستا به هزاران علت و مزایا فعالیت کنم اما خب ..
عهد بسته بودم که آرام باشم. با یقین گفتم که میشود و باید بشود. صدایی از عمق وجودم گفت اگر هم نشد بهترش را نصیبم میکنی. اما حالا انگار آونگ ساعت در سرم میکوبد، همان آونگهای ساعتی که در شهرهای بزرگ جلو رفتن ساعت را به طور مهیبی اطلاع میدهند.
من گذر دقیقه ها و ثانیهها را میبینم و عاجز شدم از حرکت. حیرت روزها و ساعتها من را بلعیده و در خود حل کرده.
انگار دست و پایم قفل و زنجیر شده و گوشهای کز کرده ناتوانیام را مشاهده میکنم؛ اما با این حال مگر میشود از نور روشنی که از روزنهی روزهای سرد و تاریک میتابد غافل شد؟
تو همان نوری که دست تقلای من به سمتش دراز شده تا زنجیر از پای من باز کند و جسم بیجانم را به حرکت وادار..
- عباپوش -
عهد بسته بودم که آرام باشم. با یقین گفتم که میشود و باید بشود. صدایی از عمق وجودم گفت اگر هم نشد به
پی نوشت:
اعتماد به نفس در تفکر توحیدی جای ندارد، توحید سرتاسر اعتماد به رب است. توحید میگوید تو خودت چیزی نداری، خالیِ خالی هستی، چگونه میخواهی به خود تکیه کنی؟
- کتاب توحید داروی دردها