مولای من
ای که فصل آمدنت، زیباترین فصل زندگانی است و حضورت، گویاترین پیام آشنایی.
ای که باب خدایی و واسطه فیض، دریای رحمتی و بیکرانِ مهر.
ما را دریاب!
ما را دریاب که خوب میدانیم
این ماییم که پرده غفلت و زنگار عصیان، چون خاری در چشمانمان غلتیده و مانع دیدار یارمان گشته است.
این ماییم که معرفت شما را کسب نکرده ایم
آری، اگر به یقین آرمانشهر مهدوی را میشناختیم و باورش میکردیم،
آنگاه مضطرّ واقعی می شدیم و بی تابانه مشتاق آمدنش میبودیم و برای تحقق آرمانش مهیا میشدیم.
برایمان دعا کن تا از غیبت به درآییم و زنگار غفلت را بزداییم.
برایمان دعا کن تا جام معرفتت را سر کشیم و مضطّر در پیات باشیم.
⭕️ هرچقدر به بالای قله ی #ظهور نزدیک میشیم،
➕ هوا کم میشه!
👌 دیگه به شُشِ هرکسی نمیسازه! بی هوا میخرَن،بیهوا میبَرَن،بی هوا میاد!
✔️ خیلےحواستونُ جمع کنید؛
میزان،هوای نَفْسه..⛓⚖
👤 حاج حسین یکتا
2_5398065895778027178.mp3
7.13M
#تلنگری
میخواهم ، برای امامَم...
الگوی تمام و کمالِ زمانهام،
دردانهای خاص باشـــم ...
💫 آنقدر که رویِ من و بودنم، برای همیشه، حساب خاص باز کند.
#استاد_شجاعی 🎤
#فایل_صوتي_امام_زمان
جانا غمِ تو زِ هرچه گویی، بَتَر است
رَنجِ دل و تابِ تَنْ وَ سوزِ جِگَر است
از هرچه خورند کم شود جُز غمِ تو
تا بیش تَرَش هَمیخورَم بیشتَر است
مولانا
لینک کانال : @Abbasse_kardani
zendegi emam zaman.ali.mp3
6.4M
🔉 #فایل_صوتی | سخنرانی
🔺 حجة الاسلام والمسلمین #عالی
◀ موضوع: زندگی امام زمانی
🔸🔸🔸🔸
🎤 #استاد_عالی✅
لینک کانال : @Abbasse_kardani
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ماجرای عنایت امام زمان(عج) به پیرزن آلمانی ...⁉️
#استاد_عالی
➖➖➖➖➖➖➖
#کلام_خدا
💠✨وَإِقَالَ لُقْمَٰنُ لِاٌبْنِهِ ے وَهُوَ یَعِظُهُ
یَٰبُنَیَّ لَاتُشْرِکْ ِبآللهِ إِنَّ آلشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمُ🍃
🍃شرک بزرگترین ظلم🍃
💞[به خاطر بیاور]هنگامی را که لقمان به فرزندش –در حالی که اورا موعظه میکرد–گفت:«پسرم!چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگی است»💞
هروقتاحساسڪردیدازامامزمان
دورشدیدودلتونواسهآقاتنگنیست...
ایندعاۍڪوچیڪروبخونید...
لَیـِّنقَلبۍلِوَلِـیِّاَمرڪ
یعنے...خدایادلمرو،واسهاماممنرمڪن
شہیدحسینمعزغلامی
نظام تقديم 91.mp3
9.42M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ
🔇 جلسه هجدهم
صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆
کتابی #بسیار_جالب 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند
لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید.
لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ 🔇 جلسه هجدهم صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆 کتابی #بسیار_جالب 👌 و بر اس
سلام علیکم
صوت:جلسه هجدهم#آن سوی مرگ
را با هم میشنویم.
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_پنجاه ودوم🌹 این داستان👈 من،مرد این خانه ام ... دایی یه خانم دو اس
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته
🌹قسمت_پنجاه وسوم🌹
این داستان👈تاج سر من
مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد ... وقتی چشمم به چشمش افتاد ... خیلی خجالت کشیدم...
- ببخشید جلوی شما صدام رو بالا بردم ...
دوباره حالتم جدی شد ...
- ولی حقش بود ... نفهم و بی عقل هم خودش بود ... شما تاج سر منی ...
بی بی هیچی نگفت ... شاید چون دید ... نوه 15 ساله اش... هنوز هم از اون دعوای جانانه ... ملتهب و بهم ریخته است ...
رفتم در خونه همسایه مون ... و ازش خواستم کمک خواستم ... کاری نبود که خودم تنهایی بتونم انجام بدم ...
خاله، شب اومد ... و با ندیدن اون خانم ... من کل ماجرا رو تعریف کردم ... هر چند خاله هم به شدت ناراحت شد ... و حق رو به من داد ... اما توی محاسبه نفس اون شب نوشتم...
- امروز به شدت عصبانی شدم ... خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو کنترل کنم ... نمی دونم ولی حس می کنم بهتر بود طور دیگه ای حرف می زدم ...
اون شب پیش ما موند ... هر چند بهم گفت برم استراحت کنم ... اما دلم نمی خواست حتی یه نفر دیگه ... به خاطر اون بو و شرایط ... به اندازه یک اخم ساده ... یا گفتن کوچک ترین حرفی توی دلش ... حرمت مادربزرگ رو بشکنه ... حتی اگر دختر مادربزرگ باشه ... رفتم توی حمام ... و ملحفه و لباس ها رو شستم ...
نیمه شب بود ... دیگه قدرت خشک کردن و اتو کردن شون رو نداشتم ... هوا چندان سرد نبود ... اما از شدت خستگی زیاد لرز کردم ...
خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت ... منم یه پتوی بزرگ پیچیدم دور خودم ... کنار حال، لوله شدم جلوی بخاری ... از شدت سرما ... فک و دندون هام محکم بهم می خورد ... حس می کردم استخوان هام از داخل داره ترک می خوره ...
3 ساعت بعد ... با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم ... دیدم خاله ... دو تا پتوی دیگه هم روم انداخته ... تا بالاخره لرزم قطع شده بود ...
#ادامه دارد........🍃
لینک کانال : @Abbasse_kardani