eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
671 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
وظایف منتظران ۴.mp3
4.91M
💢 برگرفته از کتاب ارزشمند مکیال المکارم ⭕️دعوت مردم به سوی امام عصر( عج) 🔸بیان تشرفات در مجالس خانوادگی و دوستانه روش خوبی برای هدایت دلها به سمت امام زمان (عج) است. برای تبلیغ در سطح گسترده چه کنیم؟ ➖➖➖➖➖➖➖
⁉️آیا بعدازظهور رجعت اختیاری است؟ 🔸 دو دسته به دنیا برمی گردند مؤمنان واقعی و مشرکان ملحد، رجعت به دنیا برای هر یک از دو گروه یکسان نیست، رجعت برای مشرکان و کافران سیه روز است . 🔸آری ، آنان باید به دنیا برگردند تا سزای اعمال ننگین خویش را در همین دنیا بچشند، ولی مؤ منان و پارسایان خالص برای رجعت به دنیا آزادند، در صورتی که مایل باشند می توانند هنگام ظهور حضرت برای یاری او بشتابند. 👈 مفضل بن عمر یکی از یاران امام صادق ، علیه السلام ، از آن حضرت چنین نقل می کند: 👈 در مورد قائم ، علیه السلام ، و اینکه برخی از اصحاب ما که منتظر ظهور ایشان بودند از دنیا رفتند گفتگو می کردیم ، امام صادق ، علیه السلام ، فرمودند: هنگامی که ایشان قیام نمایند، (فرشتگان الهی ) در روی قبر کسی که اهل ایمان بوده داخل شده و به او می گویند سرور و مولای تو ظهور کرده است اگر می خواهی که به او به پیوندی ، اختیار دارای و چنانچه بخواهی در کرامت پروردگارت بمانی، آزاد هستی . 📚 پی نوشت ها: 🔸الامام المهدی من المهد الی الظهور ص 655 و 656 🔸متن روایت: ذکرنا القائم ، علیه السلام ، و من مات من اصحابنا ینتظره فقال لنا ابو عبدالله ، علیه السلام : اذا قام اتی المومن فی قبره فیقال له : یا هذا انه قد ظهر صاحبک فان تشاء ان تلحق به فالحق و ان تشاء ان تقیم فی کرامة ربک فاقم . ➖➖➖➖
4_5965576198229591796.mp3
4.92M
درد و دل با امام_زمان(عج) اگه دلتون شکست برای عاقبت بخیری وشفای بیماران ونابود شدن تمام بلاها گرفتاریها و مشکلات همه دعا کنید تعجیل درامرظهور و سلامتی امام زمان عج ۱۴ صلوات محمدی پسند التماس دعا
👆👆👆 💞 ⃣4⃣ درِ را مى زنيم. در را باز مى كند، ما را در آغوش مى گيرد و به داخل دعوتمان مى كند. او براى ما نوشيدنى مى آورد، ظاهراً خودش است، سال 255 هجرى است و گرفتن در اين ماه ثواب زيادى دارد. از او سراغ (ع) را مى گيريم و حال آن را مى پرسيم؟ اشك در چشمان حلقه مى زند. او دارد گريه مى كند. چه شده است؟ بِشر براى ما مى گويد كه سرانجام مُعتَزّ، خليفه عبّاسى، (ع) را مظلومانه شهيد كرده است. اشك از چشمان ما جارى مى شود. هر چه زودتر دشمنان (ع) را نابود كند. در مورد (ع) سؤال مى كنيم. او براى ما مى گويد كه مُعتَزّ عبّاسى، آن را در شرايط بسيار سختى قرار داده است. هيچ كس حق ندارد به صورت علنى به خانه آن برود. فقط بعضى از افراد به صورت بسيار مخفيانه با آن حضرت ارتباط دارند. سؤال ديگر ما اين است: آيا خدا به (ع) فرزندى داده است؟ در جواب مى گويد: هنوز نه; ولى وعده هيچ گاه تخلّف ندارد. ما مى خواهيم به خانه امام برويم امّا ما را از اين كار نهى مى كند، مُعتَزّ، خيلفه خونريز به هيچ كس رحم نمى كند. او به خود هم رحم نكرد و او را به قتل رسانيد. ...
👆👆👆 ⃣4⃣ يكى از كارهاى او اين است كه وقتى مخالفان خود را دستگير مى كند سنگى بزرگ بر پاى آنها مى بندد و آنها را در رود دجله مى اندازد تا غرق شوند. شما نبايد بدون برنامه ريزى به خانه امام برويد. شما تازه به آمده ايد و جاسوسان شما را زير نظر دارند، بايد چند روزى صبر كنيد. چند روز مى گذرد... خورشيد روز 27 رجب سال 255 طلوع مى كند، امروز سالروز است. از خيابان سر و صداى زيادى به گوش مى رسد. خيلى زود مى فهمم كه اين سر و صدا براى شادى نيست، بلكه در شهر آشوب شده است! خوب است از بيرون برويم و از ماجرا با خبر بشويم. همه بيرون ريخته اند، آنها شورش كرده اند. اينها همان نيروهاى اين حكومت هستند و خودشان بايد با شورشيان مقابله كنند، چه شده است كه خودشان هم شورش كرده اند⁉️ ...
🍃 امام جواد علیه‌السلام: بدان كه از ديد خداوند پنهان نيستى، پس بنگر چگونه ای.🍃 📚 تحف العقول،ص۴۵۵
📌 📝 "تجدید بیعت با امام زمان" 🔹 این تجدید بیعت که از تکالیف مومنان است بهتر است بعد از هر نماز واجب یا دست کم یکبار در هر روز یا هر هفته انجام شود. به این معنا که فرد بیعت کننده عهد کند، پیمان محکم ببندد که یاری خود را از امام زمان دریغ نکند و او را با و خود تا می‌تواند، یاری کند. پیامبر نیز در خطبه غدیر، به تمام امّت امر فرموده تا با ائمه اینگونه، بیعت شود. 🔻 در این نوع بیعت چند چیز شرط است: ۱- شخص بیعت کننده در قلب، تصمیمش محکم و قطعی باشد. ۲- بیعتش را به زبان بیاورد. ۳- (در زمان حضور و ظهور امام) دست خود را در دست حضرت بگذارد و با او دست دهد و بیعت نماید. 🔸 در عصر غیبت، نیز می توان با نُوّاب عام امام زمان بیعت کرد. یعنی با فُقهای جامع الشرائط به ویژه ولی فقیه. به این معنا که بیعت با او، که جامع الشرائط ولایت فقیه است، بیعت با امام زمان است. ➖➖➖➖➖
✨﷽✨ 🌼در عصر غیبت مسلمانان با گرفتاری ها و بلاهای زیادی دست و پنجه نرم می کنند شما فکر می کنید؟ باید چه کار کنند و چه چاره ای بیندیشند؟ ✍آیت الله بهجت(ره) : خدا می داند که چه بلاهایی بدتر از این در زمان غیبت آن حضرت بر سر مسلمانان آمد و می آید آلمان در مدت کوتاه، چهارده کشور اروپایی را شکست داد که بزرگترین آن ها یونان بود و سقوط آن بیست و پنج روز طول کشید! بنابراین، ممالک اسلامیه در نزد آن ها، هر کدام یک لقمه است ولی پیشرفت به سرعت، لازمه غفلت از دشمن و پشت سر است که خداوند هر کدام از قدرت های شرق و غرب را معذب و رقیب دشمن مقابل خود قرار داده است، و ظاهر این است که تا قیام حضرت حجت (عجل الله تعالی فرج الشریف) اسم سلام باقی است:لا یبقی من الاسلام الا اسمه؛ از اسلام به جر نام آن باقی نمی ماند. اگر دو گروه برابر هم قرار گرفته و با یکدیگر در حال جنگ باشند، یک فرد از این دو گروه را پیدا می کرد و رئیس گروه دیگر را می ربود، گروه بی رئیس یکی از دو راه را دارند: یا باید تسلیم شوند و یا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند. حال ما مسلمانان با کفار تقریبا همین طور است... آیا نباید مواظب و محافظت کنیم؟... از جمله راههای محافظت و مواظبت این است که که اولا فریب کفار را نخوریم، ثانیا: آن چه را که به ما هدیه می دهند - تا مجذوب آن ها شویم و از این راه بر ما مسلمانان و منافع ما مسلط شوند و بر ما ظلم و ستم کنند - قبول نکنیم. 📚در محضر بهجت 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
درمحضرحضرت دوست
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسی‌وسه 👈این داستان⇦《ابراهیم》 ــــــــــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 والله خیر حافظا 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎اشک توی چشمم حلقه زد ... 🍃✨خدایا ... من بهت اعتماد دارم ... حتی وسط آتیش ... با این امید قدم برمی‌دارم ... که تمام این مسیر به خواست توئه... و تویی که من رو فرستادی ... ولی اگر تو نبودی ... به حق نیتم ... و توکلم نگهم دار و حفظم کن ... تو رو به تسبیحات فاطمه زهرا قسم ... ▫️از جا بلند شدم و رفتم سمت اتوبوس ... 🍃✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ... اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ... لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ ... 🔹و اولین قدم رو گذاشتم روی پله‌های اتوبوس ... مسئول گروه ... توی در باهام سلام و احوال پرسی کرد ... 🔸داداشت گفت حالت خوب نیست ... اگه خوب نیستی برگرد ... توی کوه حالت بهم بخوره ممکنه نشه کاری برات کرد ... وسط راه می‌مونی ... 💢به زحمت خودم رو کنترل کردم و لبخند زدم ... نه خوبم ... چیزی نیست ... ▫️و رفتم سمت سعید ... نشستم بغلش ... - فکر کردم دیگه نمیای ... - مگه تو دار دنیا چند تا داداش دارم ... که تنهاشم بزارم؟ ... 🍀تکیه دادم به پشتی صندلی ... هنوز توی وجودم غوغایی به پا بود ... غوغایی که قبل از اینکه حتی فرصت آرام شدن پیدا کنه ... به طوفان تبدیل شد ... 🔻مسئول گروه از جاش بلند شد و چند قدم اومد جلو ... سلام به دوستان و چهره‌های جدیدی که تازه به گروه ما ملحق شدن ... من فرهادم ... مسئول گروه و با دو نفر دیگه از بچه ها ... افتخار همراهی شما و سرپرستی گروه رو داریم ...✨🍀 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ لینک کانال : @Abbasse_kardani
🔻 👈این داستان⇦《 جذام...!!! 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎به هر طریقی بود ... بالاخره برنامه معرفی تموم شد ... منم که از ساعت ۲ بیدار بودم ... تکیه دادم به پشتی صندلی و چشم‌هام رو بستم ... هنوز چشم‌هام گرم نشده بود ... که یه سی دی ضرب دار و بکوب گذاشتن ... صداش رو چنان بلند کردن که حس می‌کردم مغزم داره جزغاله میشه ... و کمتر از ده دقیقه بعد یکی از پسرها داد زد ... 🔹بابا یکی بیاد وسط ... این طوری حال نمیده ... و چند تا از دختر، پسرها اومدن وسط ... 🔸دوباره چشمها رو بستم ... اما این بار، نه برای خوابیدن ... حالم اصلا خوب نبود ... 🔻وسط اون موسیقی بلند ... وسط سر و صدای اونها ... بغض راه گلوم رو گرفته بود ... و درگیری و معرکه‌ای که قبل از سوار شدن به اتوبوس توی وجودم بود ... با شدت چند برابر به سراغم برگشته بود ... 🍃✨خدایا ... من رو کجا فرستادی؟ ... داره قلبم میاد توی دهنم... کمکم کن ... من ... تک و تنها ... در حالی که حتی نمی‌دونم باید چی کار کنم؟ ... چی بگم؟ ... چه طوری بگم؟ ... اصلا ... تو، من رو فرستادی اینجا❓ ... ▫️چشم‌های خیس و داغم بسته بود ... که یهو حس کردم آتش گداخته‌ای🔥☄ به بازوم نزدیک شد ... فلز داغی که از شدت حرارت، داشت ذوب می‌شد ... ⚡️از جا پریدم و ناخودآگاه خودم رو کشیدم کنار ... دستش روی هوا موند ... مات و مبهوت زل زد بهم ...😳 💠جذام که ندارم این طوری ترسیدی بهت دست بزنم ... صدات کردم نشنیدی ... می‌خواستم بگم تخمه بردار ... پلاستیک رو رد کن بره جلو ... 💢اون حس به حدی زنده و حقیقی بود ... که وحشت، رو با تمام سلولهای وجودم حس کردم ... و قلبم با چنان سرعتی می‌زد که ... حس می‌کردم با چند ضرب دیگه، از هم می‌پاشه ...💓 🔹خیلی بهش برخورده بود ... از هیچ چیز خبر نداشت ... و حالت و رفتارم براش ... خیلی غریبه و غیرقابل درک بود ... 🔸پلاستیک رو گرفتم ... خیلی آروم ... با سر تشکر کردم ... و بدون اینکه چیزی بردارم ... دادم صندلی جلو ... 🔻تا اون لحظه ... هرگز چنین آتش🔥 و گرمایی رو حس نکرده بودم ... مثل آتش گداخته‌ای☄ ... که انگار، خودش هم از درون می‌سوخت و شعله می‌کشید ... آروم دستم رو آوردم بالا و روی بازوم کشیدم ... 💢 هر چند هنوز وحشت عمیق اون لحظه توی وجودم بود ... اما ته قلبم گرم شد ... مطمئن شدم ... خدا حواسش بهم هست ... و به هر دلیل و حکمتی ... خودش، من رو اینجا فرستاده ... با وجود اینکه اصلا نمی‌تونستم بفهمم چرا باید اونجا می‌رفتم ... ❤️قلبم آرام‌تر شده بود ... هر چند ... هنوز بین زمین و آسمان بودم ... و شیطان هم ... حتی یک لحظه، دست از سرم برنمی داشت ... 🍃✨الهی ... توکلت علیک ... خودم رو به خودت سپردم ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ لینک کانال : @Abbasse_kardani
💢📣 اَیُّها النَّاس بخواهید ڪہ آقا برســد بگذارید دگـر درد بـہ پـایان برســد همگے در پس هر سجدہ بہ خالق گویید ڪہ بہ ما رحم ڪند یوسف زهــرا برسد ... لینک کانال : @Abbasse_kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
💦🌹💦🌹💦🌹💦 هر صبح روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک کنیم.🌹 ❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤️ ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته ❣️السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته ❣️السلا‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته ❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته. 🌷السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🌷 💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹 التماس دعا
💔 ♦️آقا جان ! میدانی ⁉️ 🌸بین بمـــاند؛ 🍀گاهی دلم 💓میخواهد ♦️دلِ شــما هم تنگ شود😔 ؟! 🌸🍃 🌹🍃🌹
⚘﷽⚘ روزها را به امید آن که نگاهت فردا‌ بر پهناےآسمان درخشیدن گیرد  به شب‌هایم گره میزنم و دست بر دعا انتظار فردایےرا میکشم که از حریم امن خویش درآیے و دلدادگان دیرینه‌ات را با آب زلال مهربانے‌ات سیراب کنے. هر شب که ماه بر آسمان مے‌افتد‏، غمی دلگیرتر از همیشه تمام وجود عاشقانت را میگیرد و امید دیدنت بازحماسه شاعرانه مےآفریند و شعر هجران به شعر انتظار تبدیل مے‌شود و شاعر چشم‌هایت در لابلاے ابیات ترک‌خورده‌اش به دنبال خودت میگردد در افق آرزوهایم تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡را میبینم...
وظایف منتظران ۵.mp3
4.26M
💢 👈 برگرفته از کتاب ارزشمند مکیال المکارم ✅ معرفت امام با شناخت امام فرق مهمی دارد! ✅ دلیل اهمیت این مبحث را حتما بشنوید ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️|ببینید: 💞 امام زمان -سلام الله علیه- مضطرّ حقیقی ❣ انقطاع از اسباب، و اضطرار حقیقی، موجبِ خروجِ فطرت از کمون 📿 کمال الانقطاع الی الله، حقیقت توکّل 🌹استاد آیت الله وفسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆👆👆 💞 ⃣4⃣ از سر و صداى زيادى به گوش مى رسد. خيلى زود مى فهمم كه اين سر و صدا براى نيست، بلكه در شهر آشوب شده است! خوب است از خانه بيرون برويم و از ماجرا با خبر بشويم. همه بيرون ريخته اند، آنها شورش كرده اند. اينها همان نيروهاى اين حكومت هستند و خودشان بايد با شورشيان مقابله كنند، چه شده است كه خودشان هم شورش كرده اند؟ آنها به سوى قصر مى روند، شمشير در دست هايشان مى رقصد و فرياد مى زنند: "يا پول يا مرگ". منظور آنها چيست؟ مى خواهم جلو بروم و از آنها سؤال كنم كه ماجرا چيست. تو دستم را مى گيرى و مرا به گوشه اى مى برى و مى گويى: كجا مى روى؟ مى خواهى خودت را به كشتن بدهى؟ را نشانم مى دهى و از من مى خواهى از او سؤال كنم كه علّت اين شورش چيست. بشر براى ما مى گويد كه چوب خدا صدا ندارد، مى خواهد مُعتَزّ را به سزاى اعمالش برساند او كه افراد زيادى را مظلومانه به قتل رسانيد و (ع) را نيز شهيد كرده است، امروز برايش روز سختى خواهد بود ماجرا از اين قرار است: مدّتى است كه وزيرِ مُعتَزّ با مادرِ همدست شده و پول هاى حكومت را براى خود برداشته اند. آنها خزانه دولت را خالى كرده اند مادر خليفه كه به جواهرات بسيار علاقه دارد با پول حقوق براى خود جواهرات زيادى خريده است. ياقوت، لؤلؤ و زبرجدهاى زيادى را مى توان در قصر مادر خليفه پيدا كرد ارزش او بيش از يك ميليون دينار مى شود (اگر قيمت يك مثقال طلا را بدانم، كافى است آن را ضرب در يك ميليون كنم تا بدانم ارزش اين جواهرات چقدر مى شود)
🕊✨🕊▪️ ✨🕊▪️ 🕊▪️ ▪️ 🌷 🌷 ✅امام عصر (علیه السلام) بر کدام مصیبت کربلا ، خون گریه می کنند؟ 👈یک عبارتی است در زیارت ناحیه از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف: ▪️💢 صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما💢▪️ ▪️ شبانه روز برایتان گریه می کنم که اگه اشک چشمم خشک شود برایتان خون گریه می کنم. 🌷حاج ملا علی سطان علی خطیب تبریزی کسی بود که از عبّاد و زهّاد بود می گوید من در خواب امام رو دیدم گفتم این صحیحه که شما خون گریه می‌کنید؟ امام فرمودند :بله ▪️گفتم: کدام مصیبت بود که باعث شده است خون گریه کنید؟ آیا مصیبت حضرت اکبر علیه السلام بود ؟ حضرت می فرمایند : خیر اگر علی اکبر زنده بود او هم خون گریه می کرد. ▪️گفتم :آقای من مصیبت عمویتای است که خون گریه می کنید ؟ حضرت می فرمایند : خیر اگر عمویم عباس هم بود خون گریه می کرد برای این مصیب . 🌷گفتم پس حتما مصیبت جدتان امام علیه السلام که خون گریه می‌کنید ؟ 🌷فرمود: خیر اگر جدم سید الشهداء علیه السلام هم زنده بود هم برای این مصیبت خون گریه می کرد . گفتم: پس این کدام مصیبت است که خون گریه می‌کنید ؟ ▪️حضرت می فرمایند : این مصیبت ، . 📚 کتاب: ۲۵۰ كرامة للسيدة زينب و سيدات بيت النبوة ،ابوالفضل کاشانی ص ۴۷-۴۶ به نقل شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تالیف شیخ قاضی زاهدی ص ۱۴۵ نقل از مرحوم نهاوندی ، السیدة رقية تالیف خلخالی ص ۲۳۳ 💢 الله يا بَقيَّةَ الله....😭 ✨الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة✨ ➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 تفکر حاصل اسلام ناب محمدی ♦️در عزاداری ها معیار آن چیزی است که کارشناسان بهداشت به ما می گویند.
{۰ می‌گفت: {۰ هرکسی روزی ³ مرتبه {۰ خطاب به حضرت مهدی ~عج~ بگه : {۰ بابی انت و امی یا اباصالح المهدی {۰ حضرت یجور خاصی براش دعا میکنن .. :) { شهید بابک نوروزی}🌱 🕊 لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسی‌وپنج 👈این داستان⇦《 جذام...!!! 》 ــــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 مروارید غواص 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎اتوبوس ایستاد ... خسته و خواب آلود ... با سری که حقیقتا داشت از درد می‌ترکید ... از پله‌ها رفتم پایین ... چند قدم رفتم جلو و از جمع فاصله گرفتم ... هوای تازه، حالم رو جا آورد و کمی بهتر کرد ...🍃✨ 🔹همه دور هم جمع شدن و حرکت، آغاز شد ... سعید یکم همراه من اومد ... و رفت سمت دوستهای جدیدش ... چند لحظه به رفتارها و حالتهاشون نگاه کردم... هر چی بودن ولی از رفقای قبلیش خیلی بهتر بودن ...😊 🔸دخترها وسط گروه و عقب‌تر از بقیه راه می‌رفتن ... یه عده هم دور و برشون ... با سر و صدا و خنده‌های بلند ... سعید رو هم که کاری از دستم برنمی‌اومد ... که به خاطرش عقب گروه حرکت کنم ... منتظر نشدم و قدم‌هام رو سریع تر کردم ... رفتم جلو ...🏃🏃 🔻من ... فرهاد ... با ۳ تا دیگه از پسرها ... و آقایی که همه دکترا داشت و دکتر صداش می‌کردن ... جلوتر از همه حرکت می‌کردیم ... اونقدر فاصله گرفته بودیم که صدای خنده‌ها و شوخی‌هاشون ... کمتر به گوش می‌رسید ... 💢 فرهاد با حالت خاصی زد روی شونه ام ... ای ول ... چه تند و تیز هم هستی ... مطمئنی بار اولته میای کوه؟ ... ولی انصافا چه خواب سنگینی هم داری ... توی اون سر و صدا چطور خوابیدی⁉️ ... ♻️و سر حرف زدن رو باز کرد ... چند دقیقه بعد از ما جدا شد و برگشت عقب‌تر ... سراغ بقیه گروه ... و ما ۴ نفر رو سپرد دست دکتر ... جزو قدیمی‌ترین اعضای گروه‌شون بود ... 🍀با همه وجود دلم می‌خواست جدا بشم ... و توی اون طبیعت سرسبز و فوق العاده گم بشم ... هوا عالی بود ... و از درون حس زنده شدن بهم می‌داد ... 💠به نیمچه آبشاری که فرهاد گفته بود رسیدیم ... آب با ارتفاع کم ... سه بار فرو می‌ریخت ... و پایین آبشار سوم ... حالت حوضچه مانندی داشت ... و از اونجا مجدد روی زمین جاری می‌شد ... ▫️آب زلال و خنکی ... که سنگ‌های کف حوضچه به وضوح دیده می‌شد ... منظره فوق العاده‌ای بود ... محو اون منظره و خلقت بی‌نظیر خدا بودم ... که دکتر اومد سمتم ... شنا بلدی❓ ... 🔻سرم رو آوردم بالا و با تعجب بهش نگاه کردم ... گول ظاهرش رو نخور خیلی عمیقه ... آب هر چی زلال‌تر و شفاف‌تر باشه ... کمتر میشه عمقش رو حدس زد ... به نظر میاد اوجش یک، یک و نیم باشه ... اما توی این فصل، راحت بالای ۳ متره ... 🔹ناخودآگاه خنده‌ام گرفت ... - مثل آدم هاست ... بعضی‌ها عمق وجودشون مروارید داره... برای رفتن سراغشون باید غواص ماهری باشی ... چشم دل می‌خواد ...❤️ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ لینک کانال : @Abbasse_kardani
🔻 👈این داستان⇦《 کجایی سعید؟ 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎چهره‌اش هنوز گرفته بود ... ولی بازم خوشم نمیاد بری خونه‌های مردم ... 🔹منظور ناگفته‌اش واضح بود ... چند ثانیه با لبخند بهش نگاه کردم ...😊 فدای دل ناراضیت ... قرار شد شاگردهای دختر بیان مؤسسه ... به خودشونم گفتم ترجیحا فقط پسرها ... برای شروع دستمون یه کم بسته‌تره ... اما از ما حرکت ... از خدا برکت ... توکل بر خدا ...🍃✨ 🔸دلش یکم آرام شد ... و رفت بیرون ... هر چند روز تمام وقت گذاشتم تا رضایتش رو کسب کردم ... کدورت پدر و مادر صالح ... برکت رو از زندگی آدم می‌بره ...😔 💠اما غیر از اینها ... فکر سعید نمی‌گذاشت تمرکز کنم ... مادر اکثرا نبود ... و سعید توی سنی که باید حواست بیشتر از قبل بهش باشه ... و گاهی تا ۹ و ۱۰ شب ... یا حتی دیرتر ... برنمی‌گشت خونه ... علی‌الخصوص اوقاتی که مامان نبود ... 🔻داشتم کتاب‌های شیمی رو ورق می‌زدم اما تمام حواسم پیش سعید بود ... باید باهاش چه کار می‌کردم؟ ... اونم با رابطه‌ای که به لطف پدرم ... واقعا افتضاح بود ...⁉️ ▫️ساعت از هشت و نیم گذشته بود که کلید انداخت و اومد تو ... با دوست‌هاش بیرون چیزی خورده بود ... سر صحبت رو باهاش باز کردم ... 🔹بابا میری با رفقات خوش گذرونی ... ما رو هم ببر ... دور هم باشیم ... خون خونم رو می‌خورد ... یواشکی مراقبش بودم و رفقاش رو دیده بودم ... اصلا آدمهای جالب و قابل اعتمادی نبودن ... اما هر واکنش تندی باعث می‌شد بیشتر از من دور بشه و بره سمت اونها ... اونم توی این اوضاع و تشنج خانوادگی ...🤔 🔸رفته بودیم خونه یکی از بچه‌ها ... بچه‌ها لپ تاپ آورده بودن ... شبکه کردیم نشستیم پای بازی ...💻 🔻ااا ... پس تو چی کار کردی؟ ... تو که لپ تاپ نداری ... هیچی من با کامپیوتر رفیقم بازی کردم ... اون لپ تاپ باباش رو برداشت ... 🍃همین طور آروم و رفاقتی ... خیلی از اتفاقات اون شب رو تعریف کرد ... حتی چیزهایی که از شنیدن شون اعصابم بهم می‌ریخت ... 🚬سیگار از دستم در رفت افتاد روی فرششون ... نسوخت ولی جاش موند ... بد، گندش در اومد ... جدی؟ ... جاش رو چی کار کردید❓ ... 💢اصلا به روی خودم نمی‌آوردم که چی داره میگه ... اما اون شب اصلا برای من شب آرامی نبود ... مدام از این پهلو به اون پهلو می‌شدم ... تمام مدت، حرف‌های سعید توی سرم می‌پیچید ... و هنوز می‌ترسیدم چیزهایی باشه که من ازش بی‌خبر باشم ... علی‌الخصوص که سعید اصلا با من راحت نبود ...😔 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ لینک کانال : @Abbasse_kardani
💚 ای یوسف زهرا به گدایت نظری کن دارد طمع از چشمه ایثار تو چشمم تا کی به تمنای تو ای مهدی موعود گریان شود از طعنه اغیار تو چشمم ✨شبت بخیر سوے چشمانم✨ لینک کانال : @Abbasse_kardani