eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
671 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام خدمت دوستان و همراهان عزیز با تشکر از اینکه مارو در این کانال دنبال میکنید و مطالب را نشر میدهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تصحیح دعای ندبه توسط امام زمان (عج) 🔻تشرف علامه میرجهانی رضوان الله علیه در سرداب مطهر و تصحیح دعای ندبه! ایشان فرمودند: شب جمعه ای، در حرم مطهر عسکریین سلام الله علیهما بسیار دعا کرده و زیارت و تشرف خدمت مولایم حضرت صاحب الامر روحی فداه را خواستار شدم، پس از خواندن نماز صبح به سرداب مقدس مشرف شدم و چون هنوز آفتاب نزده و هوا تاریک بود، شمعی در دست گرفته از پله های سرداب پایین میرفتم. وقتی به عرصه سرداب رسیدم آنجا بدون چراغ روشن بود و آقای بزرگواری نزدیک صفه مخصوص نشسته و مشغول ذکر گفتن بودند، از جلوی ایشان گذشتم، سلام کردم و در جلوی صفّه ایستادم و زیارت آل یاسین را خواندم سپس همانجا ایستاده و نماز زیارت خواندم در حالیکه مقدم بر ایشان بودم؛ پس از نماز شروع به خواندن دعای ندبه کردم و چون رسیدم به جمله: و "عرجت بروحه" الی سمائک آن بزرگوار فرمودند: «این جمله از ما نرسیده»، بگویید:و "عرجت به" الی سمائک، سپس فرمودند: «در نماز تقدم بر امام معصوم جایز نیست.» دعا را تمام کردم و ناگهان متوجه این آیات و بیانات شدم. ۱. روشن بودن سرداب بدون چراغ. ۲. اصلاح جمله ی دعای ندبه که گفتند از ما نرسیده! ۳. تذکر اینکه چرا در نماز بر امام مقدم شده ای! فهمیدم به چه توفیقی دست یافتم و به درخواست خود رسیده ام؛ فورا سر از سجده برداشتم که دیدم سرداب تاریک است و هیچ کس در آنجا نیست. 📚 پرواز در ملکوت ص١٣۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -خوب الان چکار کنم من که نمی دونم کجاست که برم دنبالش. -یه زنگ به ارشیا بزن ببین ندیدش فکر کنم با اون کلاس داشته. نمی خواد زنگ بزنم. من خونه ارشیا اینام. بعد رو به ارشیا پرسید: -مامانمه ترنج نیامده تو ندیدیش؟ ارشیا نگران شد. - عصر کلاس داشتم بعدم می اومدم با دوستش دیدمش دم در. ماکان حرفهای ارشیا را به مادرش منتقل کرد و گفت: -می خواین بیام خونه؟ -آره مادر بیا. باباتم باز نمی دونم کجا مونده. ماکان تلفن را قطع کرد و گفت: - من برم خونه مامان تنها باشه دلشوره اش بیشتر میشه. بعد خودش هم به ساعت نگاه کرد و دوباره شماره ترنج را گرفت - خاموشه. ارشیا هم بلند شد و گفت: - می خوای منم بیام؟ -نه بابا زحمتت میشه - برو بابا این حرفا چیه. صبر کن اومدم. و از پله بالا دوید. * ماکان و ارشیا مقابل خانه از ماشین پیاده شدند و ماکان دوباره سر خیابان را نگاه کرد.خبری نبود. او هم کم کم داشت نگران میشد. ساعت از ده گذشته بود.ارشیا در حالی که او هم نگرانی توی صدایش موج میزد گفت: -سابقه داشته اینقدر دیر کنه؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان نگاهش را از ته کوچه گرفت و گفت: -بعد از دانشگاه نه فکر نکنم. -فکری نکنی؟ ماکان نگاه خجالت زده ای به ارشیا انداخت و گفت: -خوب من همیشه بعد از اون می رم خونه. نه گاهی هم ده. نمی دونم اون کی خونه اس. ارشیا سری تکان داد و گفت: -شاهکار کردی ماکان. بعد می گی چرا ترنج ازت دوره. تو چقدر سعی کردی بهش نزدیک شی. ماکان سر به زیر دزدگیر را زد و هر دو رفتند طرف در خانه. سوری خانم با دیدن ماکان اشکش سرازیر شد: -ماکان تو رو خدا یه کاری کن. -چکار کنم مامان جان؟ -آخه هیچ وقت اینقدر دیر نمی کرد. ارشیا جلوتر آمد و گفت: -سلام....به دوستاش زنگ زدین؟ سوری خانم در حالی که اشکش را با انگشت می گرفت گفت: -دوستاش؟ من هیچ شماره ای از دوستاش ندارم. ارشیا سرش را پائین انداخت تا سوری خانم نگاه سرزنش بارش را نبیند. ماکان ولی خودش گفت: -مامان ارشیا راست میگه اگه ترنج سعی کرده خودشو از ما دور کنه ما هم سعی نکردیم بهش نزدیک شیم. سوری خانم باز هم اشکش راه افتاد. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -یعنی چه بلای سرش اومده. ماکان تو رو خدا یه کاری بکن. -به بابا زنگ زدین؟ -نه اونم بیاد چکار می تونه بکنه. خوب شاید بدونه ترنج کجاست. سوری خانم نگاه امیدوارانه ای به ماکان انداخت و گفت: -یعنی میشه؟ -خوب اینم یه راهه. -شما زنگ بزنین من بزنم ممکنه بابا نگران شه. سوری خانم گوشی سیار را برداشت و شماره همسرش را گرفت: -الو سلام مسعود جان خیلی دیگه می رسی خونه...نه نه چیزی نشده ماکان وترنج خواستن شام و دور هم بخوریم..... سوری درحالی که به ماکان نگاه می کرد سری به معنی خبر نداره تکان داد و بعد از چند جمله خداحافطی کرد. ارشیا هنوز ایستاده بود سوری خانم به ارشیا گفت: -بشین ارشیا جان ولی ارشیا نمی توانست. او هم واقعا نگران بود. -دفتر تلفنی چیزی نداره شماره توش باشه؟ ماکان رفت طرف پله و گفت: -میرم نگاه کنم. سوری خانم هم رفت طرف آشپزخانه و با همان صدای لرزان گفت : -ارشیا بشین برات یه چیزی بیارم بخوری 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
🕊🌹🕊 اے بهارے ترین آینہ هستے یوسف ڪنعانے من،سلام آقا جانم... بیا و اذان عشق بخوان تا جهان سراسر مسلمان شود بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....» را فریاد ڪن... چشم انتظار مانده‌ام؛ من سر خوشم از لذت این چشم بہ راهے و چشم انتظار مے‌مانم... سلام آقاے مهربانم صبحت بخیر مولاے من
⚘﷽⚘ ...🌼 نه خواب است و نه رؤیا... نه افسانه است و نه داستان... حکایت ظهور را مى گویم... زیباترین روزى که تاریخ به خود مى بیند و عاشقانه اى که در صفحه هاى تقویم، براى همیشه ماندگار خواهد شد... بى شک آن روز، روز استجابت دعاست که به آن، مَبادا مى گفتیم... خدایا مَبادا ما نباشیم آن روز یا باشیم و غرق خواب باشیم یا خوابى رفته باشیم که با آمدن روز مَبادا هم، بیدار نشویم... ... درد و بلایت به جانم... سَرَت سلامت... روزت به عافیت...
انتقام امام حسین.mp3
11.28M
🔊 ؛ ویژهٔ 📌 «انتقام امام حسین» 👤 استاد 🔆 ما معتقدیم با ظهور امام زمان، انتقامِ امام حسین رو خواهیم گرفت. ⁉️ آخه چرا می‌خوایم انتقام بگیریم؟! قاتلین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ کسی تو رو درک نکرد یابن الحسن کجایی آقا ،یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغیثینی
1_416608930.mp3
5.98M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۹۰ 🎤 حجت‌الاسلام 🔸«دفاع از ولایت»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃
درمحضرحضرت دوست
هیچ کسی تو رو درک نکرد یابن الحسن کجایی آقا ،یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغیثینی
🍃ای مسیحای انجمن، به جان تو سوگند زمانه ی غریبیست، دل ها همه بی تابست، از دل زمین و دریا گرفته تا دل آن طفل چند روز ه ای که مدت کوتاهیست طعم وادی دنیایی مان را چشیده است... 🍃انگار که همه چیز و همه کس میخواهند حال مضطرشان را به زبان فریاد زنند و بغض فروخفته ی زندگانیشان را رها سازند... 🍃یا باب الله، ای آخرین ستاره ی آل یاسین، فراغ تو ساعت های عمرمان را بی برکت کرده و دنیا یمان را به زیر آوار اندوه تبعید کرده است... 🍃 باور کن جان های ضعیفمان تو را می طلبند. کجایی ای عدل وعده داده ی الهی؟! بیا و ضمیر جان جهان را به یمن صوت انا المهدی ات طراوت بخش. ای دردانه ی نرجس، کی شود که ما تو را و تو مارا ببینی💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸تنها راه نجات ⚠️ سرگردان شدن شیعیان در آخرالزمان امام علی بن ابی طالب(علیه السلام) در چندین روایت به این گرفتاری اشاره دارند. 🔸 عنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ: لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةٌ أَمَدُهَا طَوِيلٌ كَأَنِّي بِالشِّيعَةِ يَجُولُونَ جَوَلَانَ النَّعَمِ فِي غَيْبَتِهِ يَطْلُبُونَ الْمَرْعَى فَلَا يَجِدُونَهُ أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَى دِينِهِ وَ لَمْ يَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَيْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ فَلِذَلِكَ تَخْفَى وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ شَخْصُهُ. برای قائم ما دوره غیبتی هست كه مدت زمان زیادی طول خواهد كشید. گویی شیعیان را هم اكنون با چشم خود می بینم كه در آن دوره همانند گله ای بی سرپرست در دشت و صحرا پراكنده شده اند و دنبال سرپناه و محل امن و راحتی می گردند امّا آن را پیدا نمی كنند. ای مردم! آگاه باشید در چنان شرایطی اگر كسی در دین خود ثابت قدم باشد و در نتیجه طولانی شدن دوره غیبت قلب او قساوت پیدا نكند در روز قیامت با من خواهد بود. 📚 كمال الدین و تمام النعمة، ص 303 به دو طریق و ص 480 به طریق دیگر. 👌بنا بر روایات دیگر در غیبت امام زمان(علیه السلام)، مردم آن چنان دچار حیرت و سرگردانی می شوند كه عده زیادی از آنان گمراه می گردند. تنها كسانی كه به دامن عترت پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) چنگ بزنند نجات پیدا می كنند و در مسیر هدایت باقی می مانند. (ر.ک كتاب الغیبة للنعمانی، ص: 141، 152 و 159. الغیبة، شیخ طوسی، ص 338) *الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ؛ 👤 استاد ◾️ وقتی تصمیم می‌گیری بری توی چادر امام زمان، ایشون اصلا کاری با گذشته‌ت ندارن. 👈 مگه با گذشتهٔ حر کار داشتن؟ 🔘 ویژهٔ ماه
🔴 شهریاری: جنایت ارسال واکسن آلوده مدرنا از آمریکا به ژاپن نباید در ایران تکرار شود رئیس کمیسیون بهداشت مجلس در گفتگو با دانا: 🔹 قطعا ارسال محموله آلوده واکسن آمریکایی به ژاپن یک جنایت حقوق بشری است. 🔹کشور آمریکا هیچ وقت برای ما کشور قابل اطمینانی نبوده است. نه فقط آمریکا بلکه متحدان آن مثل فرانسه و انگلیس هم قابل اطمینان نیستند. 🔹هنوز ماجرای فاکتور 8 های آلوده فرانسوی که به ایران داده شد و باعث شد تعدادی از هموطنان ما بیماری ایدز بگیرند را فراموش نکرده ایم. 🔹 آمریکا و انگلیس ثابت کرده‌اند که در طول تاریخ همیشه جنایت کار بوده‌اند و مسئولان ما باید مراقب باشند که این کار در ایران تکرار نشود.
✨﷽✨ برای رسیدن به امام زمانمان باید همّت داشته باشیم. امام زمانِ ما کجاست؟ شاید به‌ظاهر جمعه‌ها در مجالس می‌نشینیم و «أَيْنَ بَقِیّةُ اللَّه» می‌گوییم، ولی عملاً این‌را در زندگی‌مان پیاده نکرده‌ایم. کی و کجا دنبال امام زمان ارواحنافداه گشتیم؟ نشستیم و گفتیم: «أَيْنَ بَقِیّةُ اللَّهِ». «أَيْنَ بَقِیّةُ اللَّه» را باید بایستیم و بگوییم. اگر یک‌جایی مغایرت پیش آمد، بین راهمان، بین دنیا و امام زمانمان تضاد ایجاد شد، این‌قدر همّت داریم که دست از دنیا بکِشیم؟ دل از دنیا بکَنیم و بگوییم: خدایا، من زندگی بدون امام زمانمان را نمی‌خواهم؟ عاشورا چکار کردند؟ یک تعدادی ایستادند و گفتند: یا حسین! اگر ما را هزار بار بکُشند دست از شما برنمی‌داریم. اصلاً زندگی و عُمر ما شما هستید. لذّت ما، بهشت ما شما هستید. شما را اینجا بگذاریم کجا برویم؟! یک عدّه هم شیعه بودند، شب عاشورا دیدند که آقا فرمود: اینجا دیگر آخر خطّ است، آخرِ خطّ دنیاست. گفتند: آقا ما زندگی داریم. یکی می‌گفت: زن من چشم‌انتظار من است. یکی می‌گفت: می‌دانيد آقا من خانه دارم کشاورزی دارم ... راهشان را از امام زمانشان جدا کردند و رفتند. آنها هم زبانی مثل ما می‌گفتند. امام زمانشان را امام حسین علیه‌الصّلاةوالسّلام را می‌شناختند ولی بر این گفته نایستادند، صادق نبودند. ما هم همین‌طور، نشسته‌ایم سرمان به کار و زندگی خودمان است، داریم زندگی خودمان را می‌کنیم، اهل دنیا هستیم و جمعه‌تاجمعه می‌نشینیم «أَيْنَ بَقِیّةُ اللَّهِ» می‌گوییم! منتها اگر همّت داری، بلند شو بایست! 📚حاج آقا زعفری زاده
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا به سوری خانم لبخند زد و گفت : _تو این موقعیت لازم نیست پذیرائی کنین. و اضافه کرد:من می رم ببینم ماکان چیزی پیدا کرده. سوری خانم با دل نگرانی روی مبل نشست و برای ارشیا سر تکان داد. ارشیا هم سلانه سلانه رفت طرف پله و بالا رفت. کنار در اتاق ترنج متوقف شد. شاید خوشش نیاد برم تو اتاقش.ولی کنجکاوی نگذاشت بیشتر از این عذاب واجدان داشته باشد. آرام زد به در و وارد شد. درحالی که سعی می کرد جلوی کنجکاویش را بگیرد و به اطراف زل نزند به ماکان گفت: -چیزی پیدا کردی؟ ماکان در حالی که کشوی میز ترنج را می بست سر تکان داد. -نه. دفتری پیدا نکردم. و رفت سمت کمد و کشوی آن را بیرون کشید. ارشیا از فرصت استفاده کرد و اتاق را از نظر گذراند. دیوار ها هنوز همان پرتقالی با طرح های گل آفتاب گردان بود. اولین چیزی که او را شوکه کرد دفی بود که به دیوار آویخته شده بود. بعد هم تابلوهایی زیبا از خطوط نستعلیق و شکسته نستعلیق که خیلی از اتاق را پر کرده بودند. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا با اشتیاق و بهت اتاق ترنج را نگاه می کرد. آخرین تصویری که ازاتاق ترنج به یاد داشت دیوار های تیره و طناب داری بود که ان وسط آویخته شده بود. خدایا چه اتفاقی برای این دختر افتاده که از این رو به اون رو شده؟ و به سمت اولین تابلو رفت و شعری که به دیوار بود را زمزمه کرد: "ای مـرا آزرده از خود ، گــر پشیـمانی ، بیا نغمه های نا موافق گر نمی خوانی ، بیا تا که ســر پیچیدی از راه وفا ، گـفتم: بروجــز وفــا اگــر راهــی نـمــی دانـــی ، بیا یک نفس با من نبودی مهربان ای سنگدلزان همه نامهربانی ، گر پـشیمانی ، بیا تاب رنجـوری نـدارم در پـی رنـجـم مباشگر نمی خواهی که جانم را برنجانی، بیا خود تو دانی، دردها بر جان من بگذاشتیتا نـفـس دارم ، اگــر در فـکـر درمـانی بیا دشمن جانم تو بودی،درد پنهانم ز توستبا همه این شکوه ها ، گر راحت جانی 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 دوباره و سه باره شعر را خواند. یعنی ممکنه برای من نوشته باشه؟ صدای ماکان او را از جا پراند: -نه چیزی پیدا نکردم. و رفت طرف در. ارشیا هر کار کرد نتوانست از سوالش صرف نظر کند. -ترنج دف می زنه؟ ماکان برگشت و گفت: -ها؟ نه بابا این و یکی بهش داده از بچه های همون جلسه های هفنگیش. ارشیا داشت می مرد که بداند ان یکی پسر بوده یا دختر هر که بوده در چشم ترنج ارزش خاصی داشته که هدیه اش را جلوی چشمش به دیوار آویخته. دیگر ایستادن جایز نبود. هر دو از اتاق خارج شدند. همانجور که از پله پائین می آمدند ارشیا پرسید: -توی این جلسات هفتگی شون چکار می کنن؟ ماکان همین جور که سرش پائین بود نیم نگاهی به ارشیا انداخت که ارشیا مفهمومش را خوب فهمید: -نمی دونم! ارشیا لبخند کجی زد و گفت: -درباره خواهرت چی می دونی کال ماکان؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
🌹آقاجانم یا صاحب الزمان آلودگی دلهایمان از مرز هشدار گذشته است! نفسهایمان به شماره افتاده! سالهاست زندگیمان تعطیل رسمی است به فریادمان برس!
❤️ بہ گناه بے‌شمارم،ز تو سخت شرمسارم خجلم از این ڪہ حتے نمے‌آورے بہ رویم من اگر تو را ندیدم تو بہ من گشاے چشمے چہ شود بہ یڪ نگاهت بدهند شستشویم؟ تو ڪنار من نشستے و من از تو دور ماندم قدمت بہ روے چشمم قدمے بیا بہ سویم من اگر سیاه رویم تو تمام چشم لطفے بہ سیاهے‌ام نبینے ڪہ سفید گشتہ مویم تو بہ من تبسمے ڪن تو ز من بپرس حالے ڪہ تمام عرض حالم شده عقده در گلویم سلام صبحت بخیرتمام آرامش قلبم✋❤️