⭕️ #اضطرار برای فرج
🔹 خدا میداند تعداد دعاها باید چقدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید.
🔹 قطعاً اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند و به همّ و ناراحتی اهلبیت علیهمالسلام مهموم، و به سرور آنان مستبشر باشند، مُبْصَراتی (مشاهداتی) خواهند داشت و قطعاً مثل ما چشم بسته نیستند.
📙در محضر بهجت، ج۱، ص۱۱۸.
#اضطرار_فرج
#دعای_فرج
@Abbasse_Kardani
برای امام زمانم چه کنم؟
واقعاً به این جمله عمیقاً فکر کنید.
برای امام زمانم چه کنم؟
⭕️ التماس دعا
🔸 خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن...
دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده... بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
🔸 ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد...
🔸 در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او... که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
🔸 خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید...
🔸 میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی...
🔸 آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
🔸 کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش...
🔸 کاش حداقل دعا میکردم... از آن دعاهایی که با #اضطرار است... از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده... از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست... دعایش کنید...
🔺 آه... که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی...
@Abbasse_Kardani
⭕️امتحانات
#آخرالزمان❗️
💡استاد پناهیان:
💠 برای ظهور امام زمان مومنین خاص #اضطرار و اضطراب دارند.اما مردم عادی تا به بلا مبتلا نشوند برای آمدن حضرت #اضطرار و اضطراب ندارند. البته #فتنهها و #بلاهای #آخرالزمان کوتاه است و زود #فتنهگران رسوا می شوند .
💠 بر اساس روایت امام صادق علیه السلام نجات یافتگان از بلاها #شیعیان و مومنین خاص هستند.
💠 برای این که کمتر مردم دچار بلا شوند وزودتر به #اضطرار حقیقی برسند، بیایید کاری کنیم.
💠 بیایید تا به هم کمک کنیم در این کارها. مثلا این کارها را به هم یادآوری کنیم. نیمه شب ها برای نماز و #دعای_فرج همدیگر را کمک کنیم. یا برای موارد دیگر.
❇️ چهل روز چند کار انجام دهیم:
۱- #دعای_عهد هرروز صبح
۲- #دعای_فرج نیمه شب در نماز شب یا قبل از نماز صبح
۳-رعایت #تقوا
۴-رعایت #مواسات با دیگران: کمک و رحم و بخشش مردم به همدیگر
۵- توجه بیشتر به #قرآن و حفظ قرآن بخصوص از سوره محمد تا آخر ( جزء پیامبر)
۶-عوض کردن سبک زندگی بخصوص خواندن کتاب بخصوص کتابهای مربوط به پیامبر وحضرت علی علیه السلام
۷-گرفتن #روضه های مجازی
۸-خواندن #زیارت_عاشورا
#اللهُم_َّعَجِّل_ْلِوَلِیِّک_َالْفَرَج
⭕️ التماس دعا
🔸 خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن...
دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده... بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
🔸 ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد...
🔸 در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او... که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
🔸 خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید...
🔸 میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی...
🔸 آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
🔸 کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش...
🔸 کاش حداقل دعا میکردم... از آن دعاهایی که با #اضطرار است... از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده... از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست... دعایش کنید...
🔺 آه... که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰 #مسأله_مهدویت
💠 کلید گشایش
به نظر میرسد محوری ترین نقطه و کلیدی ترین موضوع در مباحث مهدویت و مسأله ظهور امام عصر (عجّل اللّه تعالی فرجه) چیزی است که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده و آن مسأله #اضطرار و نیاز است.
🔸 اضطرار یعنی شما به چیزی احتیاج داشته باشید که چیز دیگری جای آن را نمیگیرد.
دارویی است که هیچ مشابه و جایگزینی ندارد.
"اضطرار احتیاجی است که به ناچاری رسیده باشد." و در یک کلام اضطرار یعنی بیچارگی و درماندگی.
✳️ کلیدی ترین مطلبی که در مسئلهی ظهور و فرج امام عصر (عج) کارگشاست، همین اضطرار و بیچاره و درمانده او شدن است. این که انسان به جایی برسد که باور کند تنها راه اوست و داروی دیگری نیست.
🔹 اضطرار است که کلید گشایش قفل هاست، نه صرفاً معرفت های علمی و عقلی و قلبی، و نه صرفاً اثبات وجود امام زمان (عج) و نه حتی انتظار او.
ادامه دارد...
✒️ #مسعود_عالی
🔰 #مسأله_مهدویت
💠 کلید گشایش
به نظر میرسد محوری ترین نقطه و کلیدی ترین موضوع در مباحث مهدویت و مسأله ظهور امام عصر (عجّل اللّه تعالی فرجه) چیزی است که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده و آن مسأله #اضطرار و نیاز است.
🔸 اضطرار یعنی شما به چیزی احتیاج داشته باشید که چیز دیگری جای آن را نمیگیرد.
دارویی است که هیچ مشابه و جایگزینی ندارد.
"اضطرار احتیاجی است که به ناچاری رسیده باشد." و در یک کلام اضطرار یعنی بیچارگی و درماندگی.
✳️ کلیدی ترین مطلبی که در مسئلهی ظهور و فرج امام عصر (عج) کارگشاست، همین اضطرار و بیچاره و درمانده او شدن است. این که انسان به جایی برسد که باور کند تنها راه اوست و داروی دیگری نیست.
🔹 اضطرار است که کلید گشایش قفل هاست، نه صرفاً معرفت های علمی و عقلی و قلبی، و نه صرفاً اثبات وجود امام زمان (عج) و نه حتی انتظار او.
ادامه دارد...
✒️ #مسعود_عالی
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣4⃣#قسمت_چهل_پنچم
💢چهار دست به #زیر اندام نحیف او مى برید و آنچنانکه بر درد او نیفزاید، آرام از جا بلندش مى کنید... و با #سختى و #تعب بر شتر مى نشانید.
تن، طاقت نگه داشتن سر را ندارد....
سر فرو مى افتد و پیشانى بر گردن شتر مماس مى شود.... هر دو، دل رها کردن او را ندارید و هر دو همزمان اندیشه مى کنید که این تن #ضعیف و #لرزان چگونه فراز و نشیب بیابان و محمل لغزان را تاب بیاورد.
🖤#عمرسعد فریاد مى زند:
_غل و زنجیر! و همه #باتعجب به او نگاه مى کنند که :_براى چه ؟!
اشاره مى کند به محمل سجاد و مى گوید: _ببندید دست و پاى این جوان را که در طول راه فرار نکند.عده اى #مى_خندند.. و تنى چند #اطاعت فرمان مى کنند و تو سخت دلت مى شکند.
💢بغض آلوده مى گویى:
_✨چگونه فرار کند کسى که توان ایستادن و نشستن ندارد؟! آنها اما کار خودشان را مى کنند.... #دستها را #بازنجیر🔗 به گردن مى آویزند و #دوپا را باز با زنجیر از #زیرشکم_شتر به هم قفل🔒 مى کنند.#سپید شدن مویت را در زیر مقنعه ات احساس مى کنى... و خراشیدن قلبت را و تفتیدن جگرت را.
🖤از اینکه توان هیچ #دفاعى ندارى ،
#مفهوم_اسارت را با همه وجودت لمس مى کنى.#دشمن براى رفتن ، سخت شتابناك است و هنوز تو و سکینه بر زمین مانده اید... اگر دیر بجنبید دشمن پا پیش مى گذارد و در کار سوار شدن #دخالت مى کند.دست سکینه را مى گیرى.. و زانو خم مى کنى و به سکینه مى گویى: _✨سوار شو!سکینه مى خواهد بپرسد: پس شما چى عمه جان!
💢اما #اطاعت_امر شما را بر خواهش دلش ترجیح مى دهد.اکنون #فقط_تو مانده اى... و آخرین شتر بى جهاز و...
یک دریا دشمن و...کاروان پا به راه که معطل سوار شدن توست.نگاه دوست و دشمن ، خیره تو مانده است... چه مى خواهى بکنى زینب ؟! چه مى توانى بکنى ؟!
🖤شب 🌙هنگام...
وقتى با آن جلال و جبروت ، به زیارت قبر پیامبر مى رفتى ، #پدر دستور مى داد که #چراغهاى_حرم را
خاموش کنند، #حسن در #پیش_رو...
و #حسین در #پشت_سر،... گام به گام تو را همراهى مى کردند که مبادا چشم_نامحرمیبه#قامت_عقیله_بنى_هاشم بیفتد.... و #سنگینى_نگاهى ، زینب على را بیازارد....
💢اکنون.... اى ایستاده تنها!
اى بلندترین قامت استقامت ! با سنگینى اینهمه نگاه نامحرم ، چه مى کنى ؟
تقدیر اگر چنین است چاره نیست ، باید سوار شد. اما چگونه ؟!پیش از این هر گاه عزم سفر مى کردى ، بلافاصله #حسن پیش مى دوید،#عباس زانو مى زد و رکاب مى گرفت... و تو با تکیه بر دست و بازوى #حسین بر مى نشستى.
در همین آخرین سفر از مدینه ، پیش از اینکه پا به کوچه بگذارى ،...
🖤#قاسم دویده بود و پهلوى مرکبت کرسى گذاشته بود، #عباس زانو بر زمین نهاده بود، #على_اکبر پرده کجاوه را نگاه داشته بود، حسین دست و بازو پیش آورده بود تا توآنچنانکه #شایسته عقیله یک قبیله است ، بر مرکب سوار شدى.آرى ،... پیش از این دردانه بنى هاشم ، عزیز على و #بانوى مجلله اهل بیت اینگونه بر مرکب مى نشست....
💢 و اکنون #هزاران_چشم...
#خیره و #دریده مانده اند تا #استیصال تو را ببینند... و براى #استمداد ناگزیر تو، پاسخى از #تحقیر یا #تمسخر یا #ترحم بیاورند.
خدا هیچ عزیزى را در #معرض طوفان #ذلت قرار ندهد.خدا هیچ #شکوهمندى را دچار #اضطرار نکند.امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء(21)
🖤چه کسى را صدا کردى ؟
از چه کسى مدد خواستى ؟آن کیست در عالم که خواهش #مضطر را اجابت کند؟
هم او در گوشت زمزمه مى کند...
#ادامه_دارد...
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
6⃣4⃣#قسمت_چهل_وششم
💢هم او در گوشت زمزمه مى کند که؛
✨به جبران این اضطرار، از این پس ، ضمیر مرجع (امن یجیب ) تو باش.هر که از این پس در هر کجاى عالم، لب به(ام من یجیب)باز کند،...
دانسته و ندانسته تو را مى خواند...
و دیده و ندیده تو را منجى خویش مى یابد....
#خدا نمى تواند زینبش را در #اضطرار ببیند.
اینت اجابت زینب!ببین که چگونه برایت رکاب گرفته است.... پا بر زانوى او بگذار...
و با #تکیه بر دست و بازوى او سوار شو، محبوبه خدا!بگذار دشمن گمان کند که تو پا بر فضا گذاشته اى...
و دست به هوا داده اى....
🖤#دشمنى که به جاى خدا، هوى را مى پرستد، #توان_دریافت این صحنه را ندارد....
همچنانکه نمى تواند بفهمد که خود را #اسیر چه کاروانى کرده است...و چه #مقربانى را بر پشت عریان این شتران نشانده است.... همچنانکه نمى تواند بفهمد که چه #حجت_الله_غریبى را به غل و زنجیر کشانده است.... با فشار دشمنان و حرکت کاروان ،... تو در کنار #سجاد قرار مى گیرى...
و #کودکان و #زنان ، گرداگرد شما حلقه مى زنند... و دشمن که از #پس و #پیش و #پهلو، کاروان را #محاصره کرده است ،...
با #طبل و #دهل و #ارعاب و #توهین و #تحقیر و #تازیانه ، شما را پیش مى راند....
💢بچه ها #وحشت_زده، دستهاى کوچکشان را بر پشت و گردن شترها، چفت کرده اند... و در #هراس از سقوط،چشمهایشان
را بسته اند.... اگر چه صف محاصره دشمن ، فشرده است... اما هنوز از لابه لاى آن ، منظره جگر خراش #قتلگاه را مى توان دید... و بوسه
نسیم را بر رگهاى بریده و بدنهاى چاك چاك ، احساس مى توان کرد.... و این همان چیزى است که #نگاه_سجاد را خیره خود ساخته است....
و این همان چیزى است که هول و اضطراب را در دل تو انداخته است.... چرا که به #وضوح مى بینى که آخرین رمقهاى سجاد نیز با #تماشاى این منظره دهشتزا ذوب مى شود....
🖤 و مى بینى که دمى دیگر، خون در رگهاى سجاد از حرکت مى ایستد و قلب از تپش فرو مى ماند.... و مى بینى که دمى دیگر، جان از بدن او مفارقت مى کند و تن بیمار و خسته به زنجیر بر جاى مى ماند.... و مى بینى که دمى دیگر تن تبدار جهان از جان حجت خالى مى شود و آسمان و زمین بى امام مى ماند.... سر پیش مى برى و #وحشتزده اما #آرام و #مهربان مى پرسى :
_✨با خودت چه مى کنى عزیز دلم ! یادگار پدر و برادرم ! بازمانده جدم !؟و او با صدایى که به زحمت از اعماق جراحت شنیده مى شود، مى گوید: _✨چه مى توانم بکنم در این حال که پدرم را، امامم را، آقایم را و برادرانم و عموهایم را و پسر عموهایم را و همه مردان خاندانم را #درخون_نشسته مى بینم
💢، #بى_لباس و #کفن... نه کسى بر آنان رحم مى آورد و نه کسى به خاکشان مى سپارد. انگار که از کفار دیلم و خزرند این عزیزان که بر خاك افتاده اند. کلام نیست این که از دهان بیرون مى آید،... انگار گدازه هاى آتش است که از اعماق قلبش تراوش مى کند... و تو اگر با نگاه و سخن و کلام زینبى ات کارى نکنى ، او همه هستى اش را با این کلمات از سینه بیرون مى ریزد....
پس تو آرام و تسلى بخش ، زمزمه مى کنى :
#ادامه_دارد....
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣7⃣#قسمت_هفتادو_چهارم
💢تو کجا بودى بابا وقتى از #زخمهاى غل و زنجیر سجاد #خون مى چکید؟تو کجا بودى بابا وقتى ما همه #تورا صدا مى زدیم ؟جان من فداى تو باد بابا که #مظلومترین باباى عالمى!بابا! من این را #مى_فهمم که... تو #فقط باباى من نیسى، باباى همه جهانى.پدر همه عالمى ، امام دنیا و آخرتى ، نوه پیامبرى ، فرزند على و فاطمه اى ، پدر سجادى و پدر امامان بعد از خودى ، تو برادر زینى!من اینها را مى فهمم... و مى فهمم که تو #باباى_همه کودکان #جهانى و مى فهمم که همه دنیا به تو نیازمند است. اما الان من بیش از همه به تو محتاجم و بیشتر از همه ، فرزند توام ،
🖤دختر توام ، دردانه توام.هیچ کس به اندازه #من غربت و یتیمى و نیاز به دستهاى تو را احساس نمى کند.
همه ممکن است... بدون تو هم زندگى کنند... ولى من بدون تو مى میرم. من از همه عالم به تو محتاجترم . بى آب هم اگر بتوانم زندگى کنم ، بى تو نمى توانم.... تو نفس منى بابا! تو روح و جان منى.بى روح ، بى نفس ، بى جان ، چه کسى تا به حال زنده مانده است ؟!بابا! بیا و مرا ببر.زینب ! زینب ! زینب!اینجاهمان جایى است که تو به #اضطرار و #استیصال مى رسى....
💢اینجا همان جایى است که تو زانو مى زنى و مرگت را آرزو مى کنى...
تویى که در مقابل یزید و ابن زیاد،آنچنان #استوار ایستادى... که پشت نخوتشان را به خاك مالیدى ، اکنون ،... اینجا و در مقابل این #کودك سه ساله احساس عجز مى کنى.... چه کسى مى گوید که این رقیه بچه است ؟ فهم همه #بزرگان را با خود حمل مى کند.چه کسى مى گوید که این دختر، سه ساله است ؟ #عاطفه همه زنان عالم را دل مى پرورد!
🖤چه کسى مى گوید که این رقیه ، کودك است ؟ زانوان بزرگترین #عارفان جهان را با ادراك خود مى لرزاند.نگاه کن ! اگر که #ساکت شده است ،
لبهایش را بر لبهاى پدر گذاشته است و چهار ستون بدنش مى لرزد.اگر صدایش شنیده نمى شود، تنها، گوش شنواى پدر را شایسته شنیدن ، یافته است.نگاه کن زینب ! #آرام_گرفت ! انگار رقیه آرام گرفت.دلت #ناگهان فرو مى ریزد...
و #صداى_حسین_درگوش_جانت مى پیچد... که رقیه را صدا مى زند و مى گوید:
💢_✨بیا! بیا دخترم ! که سخت چشم انتظار تو بودم.شنیدن همین #ندا، #عروج_روح_رقیه را براى تو محرز مى کند.... نیازى نیست که خودت را به روى رقیه بیندازى ، او را درآغوش بگیرى ،
بدن سردش را لمس کنى و چشمهاى باز مانده و بى رمقش را ببینى.... درد و داغ رقیه تمام شد... و با سکوت او انگار خرابه آرامش گرفت.اما اکنون ناگهان #صیحه توست که سینه آسمان را مى شکافد.... انگار مصیبت تو #تازه آغاز شده است.
#ادامه_دارد...
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani