eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
649 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔🔔 ♦️بین این انسانهای رنگارنگ! 👥 که خیـــره می شوند و می کننــد تــو را ♦️نگـاه 👀 کــه،زودتــر از تـــو ســرش را بــه زیــر می انـــدازد تـــا دلـ❤️ مولایش را نشکنـد😍 یــک دنیا ست... ♦️و زمـــزمه ای🎶 کـــوتــاه: مــــرا عهــــدی ست با جـــانان💞 ♦️در کوچه و خیابان نگاه را از ! میهمان سنگ فرش خیابان می کنیم😊 و درزهای بهم پیوسته کف پیاده رو را می شماریم. ♦️تا نکند🚫 چهره به چهره! صورت به صورت! نگاه به نگاه افتد... ♦️اما بعضی ها صفحات اجتماعی📱 را اند! غافل از اینکه چشم👀 پیغام رسان است! ♦️ ! 📸عکس با و محاسن با ادیت نورانی💫! ✋دست با انگشتر فیروزه💍 و عقیق یمانی! حالت ایستاده و نشسته با برادران ! 👥 ♦️ ! عکس سجاده و چادر نماز🌸 در اتاق عرفانی! عکس📸 از گونه ی نصفه و چشم بارانی😢! جمع دوستان و های اعیانی! ♦️اینها بخشی از مشکلاتی ست که ما ها! در گیر آن هستیم...🙁 خواسته و یا ناخواسته😔... ♦️اگر در فضای مواظب رفتار و نگاه و کلام مان🗣 هستیم! در فضای مجازی هم باشیم...☝️ ♦️عکس📷 با هزار ژست و مدل گذاشتن در این صفحات📲! مانند این است که سر چهارراه شهر↹؛ ایستاده و بگیریم! و به تعداد فالوور های مان چه دختر و چه پسر! تماشا کنند مارا... 😨 ♦️مواظب باشیم ها را نلرزانیم💓... ♦️عهد با را فراموش نکنیم♨️...!! 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂 @Abbasse_Kardani در محضر حضرت دوست
👆👆👆 💞 💞 ⃣1⃣ او اصرار مى كند كه بايد به اش بروى. هر چه مى گويى: "من بايد بروم"، قبول نمى كند. او مى خواهد تا با يك نوشيدنى، تازه كنى. قبول مى كنى و مى خواهى وارد بشوى; امّا به سوى من مى آيى. تو مى خواهى مرا نيز خود ببرى. مى دانستم خيلى با هستى! روى در حياط خانه نشسته ايم. زير درخت ! رفته است براى ما بياورد. رو به من مى كنى و مى خواهى كه در مورد اين سؤال كنم. براى ما نوشيدنى آورده است: "بفرماييد. قابل شما را ندارد". بعد از مدتّى، من رو به مى كنم و مى گويم: ــ ببخشيد! آيا شما از فرزندان هستيد؟ ــ آرى، من دختر هستم. ــ واى! شما خواهر هستيد؟ نمى شود، درست شنيدم؟ ــ بله، پسرم! درست . ــ نام شما چيست؟ ــ . ــ چرا شما از به اين شهر آمديد؟ ــ من همراه برادرم در مدينه زندگى مى كردم; امّا عبّاسى را مجبور كرد به اين شهر بيايد. من هم به اينجا آمدم. مگر شما نمى دانيد او در اين غريب است؟ او به است. ... 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
👆👆👆 💞 💞 ⃣1⃣ او اصرار مى كند كه بايد به اش بروى. هر چه مى گويى: "من بايد بروم"، قبول نمى كند. او مى خواهد تا با يك نوشيدنى، تازه كنى. قبول مى كنى و مى خواهى وارد بشوى; امّا به سوى من مى آيى. تو مى خواهى مرا نيز خود ببرى. مى دانستم خيلى با هستى! روى در حياط خانه نشسته ايم. زير درخت ! رفته است براى ما بياورد. رو به من مى كنى و مى خواهى كه در مورد اين سؤال كنم. براى ما نوشيدنى آورده است: "بفرماييد. قابل شما را ندارد". بعد از مدتّى، من رو به مى كنم و مى گويم: ــ ببخشيد! آيا شما از فرزندان هستيد؟ ــ آرى، من دختر هستم. ــ واى! شما خواهر هستيد؟ نمى شود، درست شنيدم؟ ــ بله، پسرم! درست . ــ نام شما چيست؟ ــ . ــ چرا شما از به اين شهر آمديد؟ ــ من همراه برادرم در مدينه زندگى مى كردم; امّا عبّاسى را مجبور كرد به اين شهر بيايد. من هم به اينجا آمدم. مگر شما نمى دانيد او در اين غريب است؟ او به است. ... 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨