⭕️ #نگاهی_به_ولادت_حضرت_مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف
3⃣ #قسمت_سوم
✍ ماجرای تولد امام زمان به نقل از شیخ صدوق[کسانی که از راز تولد امام زمان باخبر شدند]
✅اما کسانی که از این راز با خبر بودند تا وجود مبارک آن حضرت را به عنوان امام و حجت الهی به دیگران معرفی کنند، علاوه بر حکیمه خاتون، عثمان بن سعید، یکی از اصحاب خاص امام عسکری ـ علیهالسّلام ـ و نایب آن حضرت است که بعد از آن حضرت، نایب اول امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ شد.
🔹فردای آن شب، که ولادت امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ مخفیانه واقع شد، امام عسکری ـ علیهالسّلام ـ برای فرزندش عقیقه میکند و تنها کسی که اول بار از آن آگاهی پیدا میکند عثمان بن سعید است.
🔶عمه امام حسن عسکری و به دستور امام عسکری ـ علیهالسّلام ـ مأمور به خرید نان و ده هزار رطل گوشت میشود و آن را در میان بنی هاشم تقسیم میکند.
🔹و هم چنین، امام عسکری ـ علیهالسّلام ـ در جمعی از اصحاب خاصشان که از جمله، احمد بن اسحاق بود، فرزندش را به عنوان حجت الهی معرفی میکند.(1)
🔰 بنابراین، ولادت امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ که در یک فضای ظلمانی، به حکمت الهی، مخفیانه در شب نیمه شعبان ۲۵۵ در خانه امام حسن عسکری ـ علیهالسّلام ـ در شهر سامّرا به وقوع پیوست.
🔶و در روایت دیگر چنان است که: چون حضرت صاحب الامر علیه السّّلام متولد شد، نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زیر می آمدند و بالهای خود را بر سر و روی و بدن آن حضرت می مالیدند و پرواز می کردند. پس حضرت امام حسن عسکری علیه اسّلام مرا آواز داد که ای عمه، فرزند را برگیر و به نزد من بیاور، چون برگرفتم، او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع راستش نوشته شده بود: 📖«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.» " (٢)
🔶باری مهدی موعود عجّل الله تعالی فزجه الشریف به گونه ای پا به عرصه وجود گذاشت که از خود کرامات بسیاری را نشان داد. و بدین ترتیب بود که وجود مقدس ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری متولد شد.
🔶 اما راجع به قسمت دوم سوال باید گفت: از روایات چنین استفاده می شود که امام عسکری علیه السّلام را به خاطر مولودی که موعود مظلومان جهان است، چنان تحت نظر داشتند که وقتی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف متولد شد، امام عسکری علیه السّلام حتی با نزدیکان خود هم با ایماء و اشاره سخن می گفت، تا مبادا کسی سخن آن امام را شنیده و به دولت گزارش دهد، و ایجاد خطر کند.
🔻چنان که در کتاب «غیبت» شیخ طوسی رحمه الله علیها روایت کند: «احمد بن اسحاق قمی از امام حسن عسکری علیه السّلام در خصوص صاحب الزمان عجّل الله تعالی فزجه الشریف سوال کرد، حضرت با اشاره دست او را متوجه نمود که او زنده و سالم است.» "(٣)
📚 منابع :
(1)غفار زاده، علی، پژوهش پیرامون زندگانی نوّاب خاص امام زمان(عج)، قم، انتشارات نبوغ، ۱۳۷۵، ص ۱۱۴ و ۱۱۵
(٢)(شیخ صدوق، کمال الدین، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۴۲۵ به بعد.)
(٣)کتاب «غیبت» شیخ طوسی رحمه الله علیها
🔶🔹🔸 #ادامه_دارد...
🌺 #تعجیل_در_ظهورش_صلوات 🌺
🌷مهدی شناسی ۳🌷
❓❓چه باید کرد؟؟؟
◀️ﻭﻇﯿﻔﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﻋﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﯾﻦ،ﺧﺪﺍ،ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ)ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
◀️ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﮐﺲ،ﺩﺭ ﻫﺮ ﺭﺗﺒﻪ ﺍﯼ،ﺍﺩﻋﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﮐﺮﺩ،ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻃﺮﺩ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﮑﻨﯿﻢ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻣﺶ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺤﻮ.ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ،ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ،ﻋﯿﻦ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺍﺳﺖ.ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻭ ﺟﺮﯾﺎﻧﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺫﮐﺮ ﺷﺪ،ﻣﻄﻠﻘﺎ ﺑﺎﺯﯼ،ﺩﺭﻭﻍ،ﺗﻮﻫﻢ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺐ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
◀️ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺳﺮﮔﺮﻣﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ،ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﻮﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ.ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺩﯾﺪﯾﺪ ﻭ ﯾﺎ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺭﺥ ﺩﺍﺩ،ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﻫﯿﺪ.ﺗﮑﻠﯿﻒ ﻭ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ.ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻗﺮﺁﻧﺘﺎﻥ ﺷﻮﯾﺪ.ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺧﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ.
◀️ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﭘﯿﺶ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ،ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ،ﺁﯾﺎ ﺟﺎﯼ ﺩﻟﺴﺮﺩ ﺷﺪﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﻧﯿﺴﺖ؟ﺍﮔﺮ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ؟
◀️ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺳﺖ:"ﺧﻠﻘﺘﻪ ﻟﻨﺎ ﻋﺼﻤﺔ ﻭ ﻣﻼﺫﺍ"."ﺟﻌﻠﺘﻪ ﻟﻠﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺍﻣﺎﻣﺎ".
ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺳﺖ،ﭼﺮﺍ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﮑﻨﯿﻢ؟ﭼﺮﺍ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﻧﺮﻭﯾﻢ؟ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭﺵ ﻧﺴﻮﺯﯾﻢ؟ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭﺵ ﺑﯿﺎﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻭﺻﻠﺶ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻧﺼﺮﺕ ﻭ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ.
◀️ﮐﻞ ﺩﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺮ ﮐﻨﺪ.ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻠﻮﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ "ﻣﻬﺪﯼ" ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﺪ.ﮐﺪﺍﻡ ﺍﻧﺴﺎﻥ،ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﯼ ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ؟ﭘﺲ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ،ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻮﺳﻞ ﮐﻨﯿﻢ.ﭼﻮﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻈﻬﺮ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺟﻼﻝ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ ﺁﯾﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﻣﻈﻬﺮ ﺻﻔﺎﺕ ﺍﻗﺪﺱ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ.ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺍﻣﺎﻡ،ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﻫﺪ؟ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺭﺅﯾﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ،ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻟﺬﺕ ﺩﻫﺪ؟ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺏ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭ ﺧﯿﻤﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺑﺪﻫﺪ؟ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺣﺮﯾﺺ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ؟!ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﯼ ﺩﻝ ﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺩﻝ ﻧﺒﻨﺪﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ.
◀️◀️ ﺍﻣﺎ ﺷﺮﻁ ﺩﯾﺪﺍﺭ:"ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ،ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ."
#مهدی_شناسی
#قسمت_سوم
🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱
🌼🔚باصلوات برای سلامتی #امام_زمان ❣عج همࢪاهیمون کنید•
➖➖➖➖➖➖➖
#من_ماسک_میزنم
@Abbasse_Kardani
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_سوم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
ساعت ۱۲ظهر بود ک از خواب بیدار شدم
شماره پانیذ گرفتم
-سلام خوبی ؟
پانیذ:مرسی تو خوبی؟
کبدت سالمه ؟
-مرگ
پانیذ میای بریم دبی؟
پانیذ:خاک توسرت
دبی دیگه خز شده
من بگم پرواز دعوت نامه بفرسته بریم ونیز شعر عشق و موسیقی
-باشه پس تا دعوت نامه بیاد بریم ی وری
پانیذ:یه اکیپ از بچه های آرش
سه شنبه میان ترکیه عشق و حال دوهفته ای
بیا ماهم بریم
-ایول پایه ام اساسی
امروز چندشنبه است ؟
پانیذ:یکشنبه
بیا بریم پارتی آرش
خیلی حال میده پارتی هاش
اون شبم مثل همیشه تا یک دو نصف شب پارتی بعد تا ۳-۴صبحم تو خیابونا پی مسخره بازی
کسی هم نبود بهم گیر بده
همه خانواده من خلاصه میشد تو جشن و شادی
غافل از اینکه بازی روزگار بامن مست و غرق گناه چه ها نخواهد کرد
وارد خونه شدم دیدم تیام دوست دخترشو آورده خونه
-سلام خوش اومدید خانم
تیام با اشاره به من خواهر کوچیکم
ترلان
بعد گفتم من تنهاتون میذارم تا راحت باشید
یادم رفت بگم پدرم از تاجرای بنام کشور ومنطقه است .
مادرم مثلا خانه داره
اما از ۸صبح تا ۱شب بیرونه و با دوستاش خوش میگذرونه
واقعا مست بودیم
-سوووووگل
سوگل
سوگل :جانم خانم
-اون چمدون کوچیکه رو بگو شوهرت بیاره
سوگل: چشم
#ادامه_دارد..
نویسنده: بانو.....ش
📚کپی رمان فقط با ذکر نام نویسنده و منبع مجاز است...👇
✒️http://eitaa.com/joinchat/1222508549C83b9156ee1
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣#قسمت_سوم
🏴پرتودوم🏴
💢 بایست بر سر #حرفت زینب! که این هنوز اول #عشقیم💘 است.
سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتى اى#نفرششم_پنج_تن!
بیش از هر کس ، #حسین از آمدنت #خوشحال شد....
دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید:
🖤پدرجان! پدرجان! خدا یک #خواهر به من داده است!زهراى مرضیه گفت:
على جان! #اسم دخترمان را چه بگذاریم ⁉️حضرت مرتضى پاسخ داد:
نامگذارى فرزندانمان #شایسته پدر شماست. من سبقت نمى گیرم از پیامبر در نامگذارى این دختر.
💢 پیامبر در #سفر بود...
وقتى که بازگشت، یکراست به خانه🏡 #زهرا وارد شد، حتى پیش از ستردن گرد و غبار سفر، از دست و پا و صورت و سر.پدر و #مادرت گفتند که براى نامگذارى عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم.
🖤پیامبر تو را چون جان شیرین ، در آغوش فشرد، بر گوشه #لبهاى خندان☺️ بوسه زد و گفت:نامگذارى این عزیز، کار خود #خداست . من #چشم_انتظار اسم آسمانى او مى مانم.
💢 بلافاصله #جبرئیل آمد و در حالیکه #اشک😢 در چشمهایش حلقه زده بود، اسم #زینب را براى تو از آسمان آورد، اى زینت پدر! اى درخت زیباى معطر! 🌸
#پیامبر از جبرئیل سؤ ال کرد که #دلیل این غصه و گریه😭 چیست ⁉️#جبرئیل عرضه داشت:همه عمر در اندوه این دختر مى گریم که در همه عمر جز #مصیبت و اندوه نخواهد دید.
🖤پیامبر گریست.
#زهرا و على گریستند. دوبرادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم #بغض کردى و لب برچیدى.همچنانکه اکنون بغض، راه گلویت را بسته است..
و منتظر بهانه اى تا رهایش کنى و قدرى آرام بگیرى. و این بهانه را #حسین چه زود به دست مى دهد
💢یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاءصیل
#شب_دهم محرم باشد،.. 🌙
تو بر بالین #سجاد، به تیمار نشسته باشى ، #آسمان سنگینى کند و زمین چون جنین ، بى تاب در خویش بپیچد،جون_غلام_ابوذر، در کار تیز کردن شمشیر🗡 برادر باشد،..
💢 و برادر در گوشه #خیام ، زانو در بغل ، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد.چه بهانه اى بهتر از این براى اینکه تو #گریه ات را رها کنى و بغض فرو خفته چند ده ساله را به #دامان این خیمه 🏕کوچک بریزى.
🖤نمى خواهى حسین را ازاین #حال_غریب درآورى.
حالى که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش👕 را براى رفتن مى تکاند.
اما چاره نیست....
#بهترین پناه اشکهاى تو، همیشه آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در #سایه سار آن پناه گرفت...
💢 این قصه، قصه اکنون نیست.
به #طفولیتى برمى گردد که در #آغوش #هیچ_کس آرام نمى گرفتى جز در بغل_حسین . و در مقابل حیرت دیگران از مادر مى شنیدى که:بى تابى اش همه از #فراق حسین است. در آغوش حسین،چه جاى گریستن ⁉️
🖤اما اکنون فقط این #آغوش_حسین است که جان مى دهد براى #گریستن و تو آنقدر گریه مى کنى که از هوش مى روى و حسین را نگران هستى خویش مى کنى.حسین به صورتت #آب مى پاشد... و پیشانى ات را #بوسه_گاه لبهاى خویش مى کند.
💢 زنده مى شوى و #نواى آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که:
آرام باش خواهرم ! صبورى کن تمام دلم!💗 #مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین است . حتى #آسمانیان هم مى میرند. بقا و قرار فقط از آن #خداست و جز خدا قرار نیست کسى زنده بماند. اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند....
#ادامه_دارد.....
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#وقایع_آخرالزمان
#قسمت_سوم
مراقب شبیه سازی باشیم!
ممکن است برخی از نشانه های ظهور، تفسیر یا تاویل نادرست بشوند!
☝️ مثلا در روایت آمده: «پس از ندای آسمانی - که حادثه ای معجزه آسا و بسیار شگفت است - شیطان با مشابه سازی، صیحه ای خواهد زد و امر را بر بسیاری مشتبه خواهد کرد...» و جالب این است که در روایات تصریح شده: «کسانی از فتنه شیطان نجات خواهند یافت که پیش از مواجهه با آن نشانه، احادیث ما را روایت می کرده و اهل بیت علیهم السلام را به عنوان معیار و اصول، پذیرفته باشند...»
📗 الغیبه نعمانی، باب۱۴، ح۲۸
#وقایعآخرالزمان
#منتظرانظهور
#اوخواهدآمد
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#رمان_محمد_مهدی
#قسمت_سوم
💠 از روحانی مسجد محل ، حاج اقا عسکری که خودش از شاگردان یکی از اساتید اخلاق معروف بوده ، شینده بودن که اگر می خواهید چله یا ختمی بگیرید یا عملی رو برای رسیدن به حاجت انجام بدید، بهترین کاری که میشه کرد و بسیار در استجابت دعا اثر داره، جبران کردن حق الناس هست، این رو بزرگان دین بارها گفتن
اما چه کنیم که این دنیا و این زندگی ، ما رو از این نکته مهم دور کرده و اصلا حواسمون بهش نیست.
طرف چله میگیره، ختم می گیره، اما در حین انجام اینها، اصلا خودسازی نمی کنه، اصلا حواسش به گناه نکردن نیست، بعد میاد اعتراض می کنه که چرا فلان دعای من مستجاب نشده!
خب عزیز من، حواست جمع باشه، همون خدایی که در قرآن گفته ادعونی استجب لکم، همون خدا هم گفته استجیبوا دعوت الله و الرسول، یعنی این عهد دو طرفه هست، باید منم به تعهداتم عمل کنم تا به استجابت برسه دعاهایم
🌀 روایات متعدد در این زمینه داریم که گاهی دستور اجابت دعای انسان میرسه، اما خود انسان با انجام گناه ، اون دعا رو رد می کنه.
پس کسانی که چله یا ختمی می گیرند برای استجابت دعا ، باید در طول این مدت خیلی مراقبت کنند.
🔰 آقا هادی و نرگس خانم شروع کردن به زنگ زدن به افرادی از دوست و آشنا که فکر می کردن حقی نسبت به اونها به گردن دارند و از همه اونها حلالیت طلبیدن، مقداری پول هم به عنوان رد مظالم به حاج اقا عسکری دادن که با اجازه مراجع به فقرا و نیازمندان بدن.
حالا مونده بود حق الله، قطعا نمیشه همه حق الله رو جبران کرد ، اما در حد توان که میشه!
غسل کردن و وضو گرفتن و نماز توبه رو خوندن، همون نماز توبه ای که پیامبر(ص) در یکشنبه ماه ذی القعده به خواندنش توصیه کردند و بعدش فرمودند در همه زمان ها هم میشه خواند.
🌀بعد نماز و اعمالش ، قرار گذاشتن از فردا شروع کنند به اعمالی که انتخاب کرده بودند.
✳️ اون شب حاج هادی و همسرش رفتن مسجد ، مسجد قشنگی بود ، با کارهای خوب حاج اقا عسکری ، بچه ها هم جذب مسجد شده بودند و هرشب می اومدن، با نظارت حاج اقا، تقسیم کار شده بود بین بچه ها، یکی از اصول مهم تربیت کودکان همین هست که باید به اونها مسئولیت داده بشه تا حس اعتماد به نفس اونها بالاتر بره و احساس کنن از طرف ما ، مورد توجه قرار گرفتن.
یکی مسئول اذان بود، یکی مسئول روشن کردن وسایل صوتی و تنظیم، یکی مکبر بود و یکی هم بعد نماز مهر ها رو جمع می کرد.
به پیشنهاد یکی از بچه های کم سن و سال ، هر شب چند دقیقه قبل اینکه مردم نمازگزار بیان، مسجد رو با گلاب یا عطر گل محمدی معطر می کردن که واقعا فضای معنوی خاصی به مسجد می داد.
💠 اون شب حاج اقا عسکری به مناسبت روز تولد شیخ صدوق (ره) داستان تولد ایشون به دعای حضرت مهدی (عج) رو نقل کردن ، همون داستانی که آقاهادی و خانمش امروز شنیده بودن، اما حاج اقا عسکری یه نکته مهمی اضافه تر گفت که واقعا حاج هادی رو تحت تاثیر قرار داد و شدیدا به فکر فرو رفت تا جایی که باعث شد همونجا صیغه نذر رو جاری کنه و یه نذری رو با خدا بکنه.
آخه بارها روحانی محل به مردم گفته بود که برای نذر کردن، باید حتما صیغه نذر به زبان جاری بشه و گفته بشه " برای خدا بر من است که اگر فلان دعا مستجاب شود یا فلان کار انجام بشود، من فلان عمل را می کنم "
چیزی که اکثر مردم ما نمی دونن و فکر می کنن نذر کردن مثل نیت نماز هست که میشه در دل هم انجام بشه .
🌀 حاج اقا گفت که ...
( ادامه دارد ...)
✍️ احسان عبادی
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی۲🌷 ❓چه باید کرد؟ ◀️ﻭﻇﯿﻔﻪﯼ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﻋﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﯾﻦ، ﺧﺪﺍ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯ
🌷مهدی شناسی ۳🌷
🔹ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﭼﻮﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ، ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ.
🔺ﻧﻪ! ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻣﺎﻡ، ﻓﻮﻕ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻨﺶ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ، ﮐﻪ ﻓﻮﻕ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ، ﺑﯽ ﺣﺠﺎﺑﯽ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻌﻠﯽ ﻭ ﺻﻔﺘﯽ ﺍﺳﺖ.
🔸ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺿﻼﻟﺖ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ، ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ، ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ، ﺑﻪ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﻦ، ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ...
#مهدی_شناسی
#قسمت_سوم
درمحضرحضرت دوست
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_اول #فصل_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
#رمان_دختر_شینا 🌷🍃
#قسمت_سوم
🔵 پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستا های اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت.
از این راه درآمد خوبی به دست می آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می کرد.
در این سفرها بود که برایم اسباب بازی و عروسک های جورواجور می خرید.
روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن قدر گریه می کردم و اشک می ریختم که چشم هایم مثل دو تا کاسه ی خون می شد.
پدرم بغلم می کرد. تندتند می بوسیدم و می گفت:
«اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت می خرم.»
با این وعده و وعیدها، خام می شدم و به رفتن پدر رضایت می دادم.
تازه آن وقت بود که سفارش هایم شروع می شد.
می گفتم: «حاج آقا! عروسک می خواهم؛ از آن عروسک هایی که مو های بلند دارند با چشم های آبی. از آن هایی که چشم هایشان باز و بسته می شود.
النگو هم می خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل های پاشنه چوبی که وقتی راه می روی تق تق صدا می کنند.
بشقاب و قابلمه ی اسباب بازی هم می خواهم.»
پدر مرا می بوسید و می گفت: «می خرم. می خرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نکن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت می خرد.»
💟ادامه دارد.
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟