eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
672 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 چادر را پرت کرد توی بغل ارشیا و گفت: -باید می فهمیدم. وگر نه من کجا جناب ارشیا مهرابی کجا. من همونم که... گریه اش شدت گرفت.اشک ترنج داشت ارشیا را نابود می کرد.ترنج پر حرص گفت: -اصلل به چه حقی اومدین خواستگاری. من که موافقت نکرده بودم. ولی حرفهای او هنوز تمام نشده بود. -ترنج خواهش می کنم به حرفم گوش بده. ترنج برگشت.: -جواب من نهه. -ترنج من...من...دوستت دارم. ترنج گوش هایش را گرفت و بلند گفت: -همین که گفتم لطفا برین بیرون. ارشیا آمد طرف ترنج. چادر ترنج هنوز توی دستش بود. -ترنج خواهش میکنم. ترنج داد زد: -برو بیرون ارشیا. برو بیرون خواهش می کنم بذار به درد خودم بمیرم. تو هیچ وقت نمی تونی منو دوست داشته باشی. اون بار بخاطر ظاهرم ردم کردی حالا هم بخاطر ظاهرم انتخابم کردی. برو خواهش می کنم. ترنج به هق هق افتاده بود. ارشیا چادر ترنج را در دستش می فشرد. با صدای به غم نشسته ای گفت: -میرم. خواهش می کنم بخاطر من گریه نکن. می رم. بعد برگشت و رفت.همه توی پذیرائی منتظر بودند که ارشیا از پله پائین دوید و بدون هیچ حرفی از خانه خارج شد 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻