eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
670 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 با هم از کلاس خارج شدیم. تو مدرسه اتفاق خاصی نیافتاد فقط سفارشات طولانی معلما درباره نزدیک شده اخر سال و تموم کردن تنبلی و از این حرفا. منم اصلا دل و دماغ نداشتم و حوصله بچه ها رو سر بردم.بعد از اینکه زنگ خورد. راه افتادم طرف خونه. یادم اومد از کت شلوار ماکان. رفتم خشکشوئی و لباسشو گرفتم. وقتی رسیدم خونه هنوز بابا و ماکان نیامده بودن. مامان طبق معمول اغلب مواقع نبود. کت و شلوار ماکان و گذاشتم تو اتاقشو مانتومو در اوردم. دلم می خواست یه دوش آب گرم اساسی بگیرم ولی با این شونه بانداژ شده نمیشد. کلافه رفتم پائین. -مهربان نهار منو بده می خوام برم بخوابم. -صبر نمیکنی بقیه بیان؟ -نه اونا خدا می دونه کی بیان. من گشنمه. -باشه بیا برات بکشم. صبحونه هم که نخوردی. بابات فکر کرد خواب موندی وقتی رفت سراغ اتاقت دید نیستی تعجب کرد. -اِ به غیر از سوری جون پس برای بقیه هم نگران میشن؟ مهربان چشم غره سرزنش امیزی رفت.:_ترنج خانم درباره پدرت درست صحبت کن. بشقاب باقالی پولو رو گذاشت جلوم. قاشق و برداشتم و مشغول شدم. _مگه دروغ میگم. فقط خدا نکنه سوری خانم از چیزی دلخور بشه. دیگه زمین و زمان به هم میریزه اگه مامان دیروز فورا اشکش در نیامده بود بابا منو تنبیه نمی کرد. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻