eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
672 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -کجا؟ سوری خانم که مشغول آشپزی بود برگشت سمت ماکان و گفت: -خونه ارشیا اینا. ماکان اخم هایش را کشید توی هم و گفت: -شبم می مونه؟ سوری خانم یک تای ابرویش را بالا داد و گفت: -نخیر.چی شد که همچین فکری کردی؟ ماکان عقب نشینی کرد و گفت: -هیچی. بعد درحالی که کتش را در می اورد از پله بالا رفت و گفت: -اه این دیگه چه زندگیه اینا برای ما درست کردن. هنوز وارد اتاق نشده بود که موبایلش زنگ زد. یکی از دوستان تازه اش بود. از وقتی ارشیا رفته بود ماکان با چند نفری رابطه دوستی برقرار کرده بود. تا قبل از ان ارشیا برایش جای همه دوستان را پر کرده بود. اینجا و آنجا آشناهایی داشت دوستانی که سلام علیک داشتند و گاه با هم بودند ولی نه انچنان صمیمی. _الو؟ _آخه کره خر من تو زنگ نزنم تو خبری از ما نمی گیری؟ ماکان کتش را انداخت روی مبل و لبخندی زد و گفت: _مرده شور این حرف زدنته و ببرن. کره خرم خودتی. _خوب منم کر ه خرم حالا راضی شدی. ماکان خندید و ول شد روی تختش. -خوب بنال چه خبر. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻