#مهربان_من_سلام♥
دلم تنگ است ...هلاک یک دیدار ...
عطشناک یک لبخند ...
بیقرار یک صوت دل انگیز ...
نمیشود این جان خسته را با پایان
این انتظارِ طولانی، آرام کنی؟...
نمی شود این چشمان به راه مانده را
به جمال زهرایی ات روشن کنی ؟ ...
تو آن عزیزترین عزیز مصر وجودی
و من آن فقیرترین و بینواترین مشتاقِ
منتظر ...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا
@Abbasse_Kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا خود امام زمان عج میل به ظهور دارد⁉️
♨️حتما دانلود کنید و نشر دهید
👤 استاد #رائفی_پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫برای امام زمانم چه کنم؟💫
#استوری
🌱 ربیع ؛ شروع همهی نعمتهای بشر...
#ربیع_الاول
🌹
🌼 #السلام_علیک_یا_اباصالح_مهدی
✨ دست ما بر کرم
🌼 و رحمت مهـدی باشـد
✨ عشق ما آمدن
🌼 دولت مــهدی باشـد ؛
✨ اول ماه ربیـع
🌼 از کرمت یا سلطان
✨ روزی ما
🌼 فرج حضرت مهـدی باشد
✨ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏
✨ فرارسیدن
#ماه_ربیعالاول تهنیت باد💐
سلام دوستان بزرگوار عرض تبریک
از این ساعت تا ساعت ۲ بعدازظهرتعطیل
پست ارسال نمیشود
به احترام امام زمان عج الله
تعجیل در فرج آقاجانم صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ
بیا عزیز زهرا
بیا آروم دلها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تلنگر👌
#آزادهباش🕊
قیمتے خواهی شد✨
آںْقدر قیمتےکه خداوندخریدارت شود💫
آںْ هم به بالاترین قیمت؛ یعنی ولایت✨
#سلمانش را با #مِنّااهلَالبِیت خرید💚
#حُرَّش را با #حَلَّتبفِنائِک💔
و یقین بدان #تو را با #انتظار خواهد خرید
و چه مقامیست این #انتظار❣
#اللهمعجللولیڪالفــرج🤲
#رمان_محمد_مهدی 189
🔰 سپاه اسلام هم آماده شد برای جنگیدن ، اوضاع به شدت داشت به گلوگاه های حساس می رسید
👈 نیروهای اسلام هم به حالت آماده باش در اومدن و با تماس با پایگاه های موشکی ایران ، به اونها اطلاع دادند که آماده حمله موشکی به مقر نیروهای #سفیانی باشند.
الحمدلله در این سالها با توصیه های ولی فقیه ، دقت موشکی نیروهای هوافضا ،به دقت بالایی رسیده بود.
💠 شب موعود فرا رسیده بود و حمله های فوق العاده وحشتناکی از سمت لشکر سفیانی شروع شده بود ، حملات هم همه جانبه بود و این بار علاوه بر نجف ، کربلا هم مورد حمله قرار گرفته بود
نیروهای کمکی خوبی از روزهای قبل از نیروهای ایرانی و عراقی و لبنانی و یمنی ، رسیده بودند و نیروها به تعداد کافی بود
✳️ در جنگ هوایی و موشکی ، برتری فوق العاده با نیروهای اسلام بود ، پدافندهای هوایی متعددی دور تا دور حرم امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) تا کوچکترین آسیبی به این اماکن مقدس نرسه
💠 در بحبوحه جنگ خبری در کل جهان پخش شد !
❇️ یک فردی که گویا امام زمان (عج) ایشون رو فرستاده بود و ماموریت بهش داده بود ، در کنار کعبه شروع به سخنرانی کرد، دوربین های پخش مستقیم کنار کعبه روی این فرد زوم کرده بودند
هم همه وهابی ها اجازه نمی داد صدای اون فرد به درستی برسه
👈 اما اون فرد چه کسی بود ؟
👌 بله ، درسته ، خودش بود، اون همون کسی بود که در روایات از او به اسم #نفس_زکیه یاد شده بود ، داشت خبر آمادگی حضرت برای قیام رو به مردم میداد و به نوعی اتمام حجت کرده باشه
❇️ اما وهابی های خبیث ،اجازه تمام کردن سخنرانی رو بهش ندادن و در همون کنار خانه امن خدا و حرمی که خون ریزی در آن حرام هست ، #نفس_زکیه رو به شهادت رسوند...
👈 خبر به سرعت در همه جهان پخش شد
حتی به جبهه عراق هم رسید
👈 محمد مهدی وقتی این خبر رو شنید سریع خودش رو به ساسان رسوند و گفت...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
#رمان_محمد_مهدی 190
🔰 👈 محمد مهدی وقتی این خبر رو شنید سریع خودش رو به ساسان رسوند و گفت ساسان ساسان ، خبر رو شنیدی؟
💠 ساسان در حالی که صورتش پر از اشک بود گفت : آره ، آره ، داداش #محمد_مهدی این همون شهادت #نفس_زکیه بوده ، پنجمین نشانه قبل قیام آقا ، و طبق روایات هم اومده که 15 شب بعد از شهادت #نفس_زکیه ، ظهور امام اتفاق میوفته !
وای
وای
وای محمد مهدی،
این همه صبر و انتظار
این همه دعا و اصرار
این همه گریه و ندبه
این همه زاری و مویه
⬅️ بالاخره داریم به ظهور میرسیم ، همون چیزی که مدتها انتظارش رو داشتیم ، ای خدا ، یعنی میشه زنده باشیم و ببینیم ؟
❇️ محمد مهدی : آره ، همون چیزی که خیلی آرزوش رو داشتیم، دیگه داره رخ میده ، این #سفیانی لعنتی هم فشار کار رو بیشتر کرده ، اما به لطف خدا پیروز این جنگ ما هستیم.
👈 در حال حرف زدن بودند که یک مرتبه صدای تیراندازی و خمپاره اونها رو به خودشون آورد
✅ جنگ تمام عیار #سفیانی شروع بود ،اما باز هم خودش در جنگ حضور نداشت و نیروهاش رو فرستاده بود عراق به پیشتیبانی نیروهای دیگه ای که بودند
👌 هواپیماهای ایرانی که آماده بودند برای پرواز ، به پرواز در اومدند، اما این بار لشکر سفیانی هم از هواپیماهای قوی ای استفاده می کرد،
از موشک های پیشرفته تا سلاح های به روز
این بار دشمن با دست پر اومده بود ، دیگه می خواست به هر نحو ممکن که شده جلوی ظهور علنی و قیام حضرت رو بگیره
👈 جنگ به سختی پیش می رفت
👈 ساسان هم باید تک تیراندازی می کرد و هم به گروه خمپاره انداز کمک می کرد، واقعا سخت بود
💠 محمد مهدی این بار در نقش اپراتور پدافند هوایی بود ، جایی حساس و مهم که در تیررس دشمن بود
🔰 حملات دو جانبه به سختی در حال ادامه بود که ناگهان یکی از هواپیماهای دشمن ، به سمت یکی از پدافندهای هوایی شلیک کرد ، آتش بزرگی به هوا بلند شد ، همه نگران شدن
ساسان با چشم های نگران که نکنه دقیقا به واحد پدافند سیاری که #محمد_مهدی در اون هست ، برخورد کرده باشه سریع خودش رو رسوند به اون منطقه
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_427
الان هیچ شکی نداشت که از ته دل و تمام وجود ترنج را می خواست.
همان یک نگاه کوتاه از آینه ماشین برایش کافی بود تا التهاب این چند روزه اش را فرو بنشاند.
با یاد آوری چهره ترنج توی قاب چادر لبخند زد.
راه سختی در پیش داشت ولی او تصمیم نداشت کوتاه بیاید.
اگر ترنج یک روزی عاشق او بوده می تواند دوباره ان عشق را شعله ور کند.
این بار آمده بود تا ترنج را مال خودش کند اگر ترنج
هزار بار هم می راندش دوباره می آمد.
با همین افکار شیرین به خواب رفت و بعد از یک هفته خواب راحتی کرد.
صبح پنج شنبه تلفن که زنگ سوری خانم خودش تلفن را برداشت.
کسی دیگر خانه نبود هر کس برای کارهای خودش از خانه بیرون رفته بود.
ماکان صبح به مادرش گفته بود که نتوانسته با ترنج صحبت کند و این وظیفه را به عهده مادرش گذاشته بود.
-بله؟
-سلام سوری جون خوبی عزیزم.
سوری خانم فورا شصتش خبردار شد که مهرناز برای
چه تماس گرفته.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_428
-سلام عزیزم. خوبم همگی خوبن آتنا جون. ارشیا جان.؟
-بله به لطف شما.سلامت باشی عزیز.
- جانم عزیزم؟
-والا من بلد نیستم مقدمه چینی کنم. این همه نشستیم برا این زن پیدا کردیم هیچ کدوم و نپسندید حالا با اجازتون خودش گفته ترنج جون و پسندیده.
-والا چی بگم مهرناز جان ارشیام عین ماکان. به خدا مثل ماکان دوستش دارم.
-سوری به جان خود ارشیا. من از تهران اومد اولین نفری که اسم بردم ترنج بود. ولی خوب روم نشد به تو بگم.
گفتم اول به ارشیا بگم اگه نه گفت خجالت زده شما نشم.
-لطف داری عزیزم.
حالا دیگه شما با مسعود خان صحبتتون و بکنین یه خبر به ما بدین. ترنج جونم که دیگه جای خود داره.
-چشم حتما.
-پس خبر از شما. راستی احتمالا هفته دیگه
عروسی آتنا رو هم بگیرم.
-وای به سلامتی.
-دیگه آماده باشین. شما جز مهمونای ویژه این
بعد از این حرف خندید.سوری خانم هم خندید و گفت:
-چشم عزیزم ان شاا... سفید بخت بشن.برای ترنج و ماکان ان شاا...
بعد هم صحبت هایشان کشیده شد به مراسم و مخارج و سالن و خلاصه یک ساعتی حرف زدنشان طول کشید.
ترنج رفته بود سری به مهربان بزند که قرار بود شنبه عمل شود.
قول داده بود تا اخر هفته پول را به حسابشان بریزد.
جرات نکرده بود برود شرکت می ترسید ارشیا انجا باشد و با هم رو به رو شوند.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_429
از ان شب توی درمانگاه دیگر ندیده بودش.
می ترسید از این همه که ارشیا به او نزدیک شده را بود.
انگارهنوز ته دلش از غصه خالی نشده بود. خودش هم نمی دانست دقیقا چه می خواهد فعلا که ترجیح داده بود فرار کند.
خودش را تا ظهر خانه مهربان و بعد هم با خرید
لوازمش سرگرم کرد و کمی مانده به ظهر رسید خانه. سور ی خانم خسته از کار خانه مدام آه وناله می کرد و این
یعنی باید دنبال یک نفر برای امور خانه گشت.
ولی ترنج هیچ دلش نمی خواست کسی غیر از مهربان پا به خانه شان بگذارد ولی سوری خانم معتقد بود بعد از عمل مهربان دیگر قادر نیست کارهای خانه انجام دهد هر چه باشد سنی
ازش گذشته بود.
ترنج هم غم زده ساکت مانده بود.
نمی توانست کس دیگری را جای مهربان عزیزش ببیند.
همان طور که ترنج حدس زده بود ارشیا صبح پنج شنبه رفته بود شرکت و از نبودن ترنج کلی پکر شده بود و هر کار کرد که ماکان نفهمد نشد و ماکان هم کلی به او خندید.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
@Abbasse_Kardani
هر صبح سلامٺ مےڪنم
و این قلب پاره پاره
با شمیم حیاٺ بخش پاسُخَٺ
آرام مےشود و جان مےگیرد.
دردهاے بےشمارم
جز دم مسیحایے تو درمانے ندارد.
تو باز خواهے آمد
و از رنج و بیمارے
افسانہ اے بیش نخواهد ماند...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✋السلام اے حضرت عشق💔
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا
@Abbasse_Kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ استاد #رائفی_پور
📝 «مانوری برای ظهور»
🔸چگونه یک فتنه اجتماعی رخ میدهد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کلیپ
👤حجت الاسلام و المسلمین پناهیان
🔰تاثیر امیدواری به ظهور در نزدیکتر شدن این اتفاق جهانی....
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
شرح دعای ندبه_35.mp3
12.2M
#شرح_دعای_ندبه ۳۵
در محدوده آفرینش خداوند علیم، هیچ چیز تصادفی نیست!
بنابراین↓
انتخاب متخصص معصوم برای مربی گری انسان،
نه امریست تصادفی و نه بدون دلیل؛
← بلکه قاعده و قانونی ست کاملا ریاضی!
☜ طبق این قاعده، فردی در جایگاه استاد انسانسازی قرار میگیرد که؛
※ از تمام قوانین تربیت باطن انسانی در این جهان و جهان آخرت بااطلاع باشد.
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_عالی
🔴🔵 امام زمان همه جای عالم حضور دارد
🌺 استاد حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان را از زبان خود ایشون شنیدیم.
🔷 آیت الله کشمیری میفرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد.
مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم.
منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده.
آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود.
این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه. ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک!
🔶 آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس،
🌹 دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟
اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن، به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!!
🔹 براستی ما چقدر حضور امام زمان در عالم را احساس می کنیم ؟
درمحضرحضرت دوست
#رمان_محمد_مهدی 190 🔰 👈 محمد مهدی وقتی این خبر رو شنید سریع خودش رو به ساسان رسوند و گفت ساسان ساسا
📚رمان_بسیار_جالب👌👌👌
داستان_محمد_مهدی
#قسمت_صدو نود و یکم👇👇👇
#رمان_محمد_مهدی 191 ( قسمت آخر )
💠 ساسان رسید به منطقه ای که به سمت اون شلیک شده بود، دود و آتیش همه جا را پر کرده بود
دل تو دل ساسان نبود
اما نمی تونست از تقدیر فرار کنه
یک مرتبه با بدن غرق به خون #محمد_مهدی روبرو شد
دیگه داشت دیوانه میشد، رفت تو دود ، هرجوری که بود بدن رو کشید بیرون
هی صدا میزد
#محمد_مهدی
#محمد_مهدی
اما فایده نداشت
محمد مهدی به آرزوی خودش رسید، شهید شده بود
❇️ ساسان کنار بدن غرق به خون محمد مهدی مدام فریاد میزد، محمد مهدی کجایی
حق نداشتی بدون من بری
حق نداشتی منو تنها بذاری
اون شب نیمه شعبان وقتی تازه به سن تکلیف رسیده بودیم به من قول داده بودی که هیچوقت همدیگه رو تنها نذاریم و دستهامون تو دست هم باشه ( قسمت 78 رمان)
آخه چرا رفتی
چرااااا
من چطور به خانوادت این خبر رو برسونم
چطور؟؟؟
❇️ محمد مهدی ، منم باید بیام پیشت
من بدون تو نمی تونم
ای خدا ، من لیاقت نداشتم ؟
من آدم بدی بودم؟
من که بهت قول داده بودم خوب بشم و شدم
چرا منو قبول نکردی خدا؟؟
من بدون محمد مهدی نمیتونم
اون من رو به راه آورد خدا
👈 همینطور در حال داد زدن بود که ناگهان...
👈 ناگهان تیر تک تیرانداز لشکر #سفیانی به پیشانی ساسان خورد و در حالیکه دستش در دست محمد مهدی بود، روی بدنش افتاد و شربت شهادت رو نوشید...
✅ دقیقا به قول خودشون وفا کردن، در آخرین لحظه هم دست همدیگه رو رها نکردن و دست در دست هم به بهشت رسیدند...
❇️ اون شب لشکر اسلام پیروز شد و چند روز بعد همه صدایی شنیدند که سالها منتظرش بودند...
🌺 الا یا اهل العالم ، أنا المهدی .... ظهور شده بود🌺
💠 پایان #رمان_محمد_مهدی 💠
امیدواریم مفید واقع شده باشد
✍️ احسان عبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
@Abbasse_Kardani