eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
665 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ولی قبل از اینکه سرش را بالا بیاورد. گرمی لب های نرم شهرزاد را روی گونه اش احساس کرد. و بعد هم تماس بدنش با او. برای یک لحظه برق از کله اش پرید: "این دیونه داره چکار میکنه." درست که با دخترهای زیادی مراوده داشت ولی از یک حدی جلوتر نرفته بود. دست شان را می گرفت کنارشان می نشست و در همین حد. نه خودش پا را از حدش فراتر گذاشته بود و نه انها چنین اجازه ای به او داده بودند. ولی مثل اینکه شهرزاد با همه آنها فرق داشت. شهرزاد عقب کشید و موذیانه نگاهش کرد. _اینجوری خداحافظی می کنند عزیزم. ماکان دست و پایش را جمع کرد. نمی فهمید چرا ضربان قلبش بالا رفته. شهرزاد بی توجه به حال او دستی برایش تکان داد و دور شد. ماکان مثل مجسمه ای به اندام شهرزاد که پیچ و تاب خوران از او دور می شد نگاه کرد و با حرص سوار ماشینش شد. ماشین به سرعت از جا کنده شدو از آنجا دور شد و شهرزاد با لبخندی پیروزمندانه وارد رستوران شد. * راه افتاد سمت آشپزخانه و از توی یخچال دو تا تخم مرغ برداشت. بازم باید تنهایی شام بخورم. اه ماهیتابه رابرداشت و رفت سمت اتاق. _بچه ها بفرما. _مرسی ما خوردیم. مهتاب شامش را خورد و نمازش را خواند ساعت ده نشده بود که بی هوش شد. ترنج با حرص در ورودی را می پائید. عرق تا روی گردنش کش امده بود توی آن شال داشت خفه می شد. سالن بزرگ خانه از جمعیت در حال انفجار بود. ترنج کمی خودش را باد زد و گفت: مجبور بودن تا هفتاد پشتشون و دعوت کنن. اه. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 دست ارشیا به بازویش خورد: _ترنج خوبی؟ _نه دارم از گرما می میرم. حالم هم داره بد میشه. این ماکانم که اعصاب برام نذاشته. _چرا زودتر نگفتی. بعد دست او را گرفت و دنبالش کشید. _بیا بریم اتاق من. _نه زشته. ارشیا جدی گفت: _اصلانم زشت نیست. بعد از اون تو لازم نیست حرص اون داداش بی فکر مسخره الاغ بی شعورت و بخوری. دلخوری ارشیا از توی صدایش معلوم بود. و ترنج به خوبی آن را از الفاظی که پشت هم ردیف می کرد می فهمید. حتی حال نداشت لبخند بزند. تمام طول شب را مجبور شده بود نگاه های پرکنایه اطرافیانش را تحمل کند. همه کسانی که توقع داشتند ارشیا دختر یکی از انها را انتخاب کند. از جوان تر ها فقط او حجاب داشت و بقیه اگر حجاب داشتند مادربزرگ و زن های مسن بودند. ترنج نگاه پر از پوزخند بقیه را تحمل کرده بود گرچه مهرناز خانم همه جا مثل شیر پشتش بود و ارشیا هم یک دقیقه او را تنها نگذاشته بود ولی باز هم کم گوشه و کنایه نشنیده بود. با این حال سکوت کرده بود و حرفی نمی زد دلش نمی خواست ارشیا را دلخور کند. چند تا از حرف های مهمانان خیلی اذیتش کرده بود: "این بچه زن ارشیاست." "ارشیا خیلی سر تره." "من نمی دونم رو چه حسابی اینو گرفته." ترنج اصلا پیش بینی نکرده بود که قرار است از این دست حرفها بشنود. همه تعجب می کردند سوری خانم مادر ترنج بود. و تفاوت مادر و دختر برای بقیه قابل درک نبود. دخترهای جوان فکر می کردند که ترنج برای به دست آوردن دل او خودش را همر نگ ارشیا کرده است کاری که هیچ کدام حاضر نبودند انجام بدهند. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 بعضی مادرها به دختر هایشان نق می زدند: "نگفتم. می مردی تو دو تا مهمونی یه چیزی می انداختی سرت بعد که همه چی تمام میشد اونوقت هر غلطی دلت می خواست می کردی." ارشیا ترنج را توی اتاقش برد و خودش شالش را باز کرد: _اینو در بیار یه کم خنک شی. ترنج بی حال روی تخت ارشیا نشست. ارشیا پاهای او بلند کرد و روی تخت گذاشت و گفت: _دراز بکش. ترنج با اینکه سر گیجه داشت گفت: _وای نه یکی میاد زشته. _هیچ کس این بالا نمی اد خیالت راحت. ترنج رنگش کمی پریده بود و صورتش عرق کرده بود. آرایش خیلی زیادی نداشت که با عرق کردن به هم بریزد. ارشیا به چهره رنگ پریده او نگاه کرد و گفت: _من می رم پائین تو با خیال راحت و بدون استرس دراز بکش. خودم برای شام صدات می کنم. بعد بوسه ای به پیشانی او زد و رفت سمت در که ترنج صدایش کرد: _ارشیا! _جانم؟ _ماکان اومد منو خبر کن _باشه عزیزم تو استراحت کن. بعد کلید اتاقش را برداشت و کلید ها را از هم جدا کرد و یکش را گذاشت روی میز کنار ترنج و گفت: من در و قفل می کنم که خیالت راحت باشه کسی نمی اد. اینم کلیدش. یک کلیدم برا خودم می برم هر وقت خواستم می ام تو. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ @Abbasse_Kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
💚🌹💚 ‌هر روز صبح بہ یادت هستم سلام بر پدر همہ عالم صبح بخیر امام مهربانم دستے بہ روے سینہ و دستے بہ سوے تو روے لبم گــل مےڪند آقا سـلام از دور 💚سلام صبحت بخیر سلطانم❤️
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا @Abbasse_Kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهدیاران: 🎬 «روحیهٔ انتظار» 👤 سید حسین 🔸 امام زمان به یاد ماست، ما چقدر به یاد او هستیم؟...
♦️آیت الله : 🔸از امام زمان علیه السلام بخواهید سیم دلتان را تعمیر کند بگویید: 💥یابن الحسن به ما گفته اند: شما اولا مهدی (هدایت شده) هستید به هدایت های خداوند و سپس هادی (هدایت کننده) هستید به اذن خداوند «سیم دل من خراب شده درستش کنید» 📌این خانواده اینقدر کریم هستند که اگر صدق را مشاهده کردند قبل از اینکه دعایی را در خواست کنید به شما می دهند. ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم!! گوش این طائفه آواز گدا نشنیده است!!
4_6025948169802615432.mp3
11.69M
۳ فایل اول ❣داستان رجب، داستان دلداگی است؛ دلدادگی بین عاشق و معشوق، حبیب و محبوب... راز این دلدادگی در این است که بدانیم؛ ↓ - " اهلِ رجب " بودن به چه معناست؟ - در این رحم زمانی یک ماهه چه سری نهفته است که انسان را ده‌ها سال بالا می‌برد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 تفاوت یاران امام زمان با یاران امام حسین چیست؟ پناهیان
۹بهمن ماه ، گرامی باد . 🥀 «فرمانده قرارگاه کربلا» 🗓 ولادت : ۱ اسفند ۱۳۳۷ (خوزستان، شهرستان بهبهان) 🗓 شهادت : ۹ بهمن ۱۳۶۱ 🔹 اصابت ترکش و موج در اثر انفجار گلوله خمپاره در سنگر شناسایی 🔹 قبل از عملیات 🔹منطقه : ، ارتفاعات «جبل فوقی» 📍مزار: تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها)
درمحضرحضرت دوست
۹بهمن ماه ، #سالروز_شهادت #شهید_عبدالمجید_بقایی گرامی باد . 🥀 #مجید_بقایی «فرمانده قرارگاه کربلا»
در اسفندماه سال ۱۳۳۷ در شهر بهبهان به دنیا آمد. از کودکی به محافل مذهبی و مسجد علاقه‌مند بود و این علاقه را با تکبیر گفتن در مسجد محل آغاز کرد و تا آخر عمر از مسیر اسلام و پیروی از روحانیت متعهد خارج نشد. چند سال قبل از ا ینکه به سن تکلیف برسد، نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت و به طور فعال در جلسات قرائت قرآن شرکت می‌کرد. توجه زیادی به دعا و زیارت ائمه اطهار (ع) داشت. آنقدر برای ذکر مصائب اهل بیت (ع) اهمیت قائل بود که می‌گفت: همین مراسم روضه‌خوانی ما را نگه داشته است. همواره تلاش می‌کرد در نماز جماعت شرکت کند. هوش سرشار و استعداد بالایش باعث شد تا تحصیلات کلاس پنجم و ششم( نظام قدیم ) را در عرض یکسال در یکی از مدارس بهبهان بگذراند و سپس رشته ریاضی را برای ادامه تحصیل در دبیرستان انتخاب کند. پس از سپری کردن تحصیلات دبیرستان و گذراندن کنکور، در رشته مهندسی شیمی دانشگاه اهواز پذیرفته شد اما این رشته نظرش را تامین نکرد و گفت: من باید کاری را به عهده بگیرم که واقعاً بتوانم به مردم خدمت بکنم. به همین دلیل سال آخر دبیرستان را مجددا گذراند و دیپلم رشته طبیعی گرفت و این بار پس از شرکت در کنکور ، در رشته فیزیوتراپی دانشگاه اهواز قبول شد. با پیروزی انقلاب به پرداخت تا کشور را از فرهنگ غربی و شرقی در امان دارد. 🌱وارد سپاه پاسداران شد و مردم را از غائله خلق عرب نجات داد. و سرانجام با آغاز جنگ، فرمانده شد و نیروهای صدامی را که قصد داشتند از راه شوش و بهبهان وارد خوزستان شوند، بیرون کرد.
درمحضرحضرت دوست
#وصیتنامه #شهید_مجید_بقایی
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و درود و دعا بر امام و امت، امامی که ما باید با تلاش و جهاد و ایثار و شهادتمان رهبری و امامت جهانی شان را عینیت بخشیم و جهانی انقلابی و اسلامی بسازیم و ارزش های پست استکبار را نابود سازیم. انقلاب خونین مان سنگر به سنگر کفر جهانی را عقب نشانده و این بار با رحمت خدائی ‹‹ جنگ ›› مقدمه ای شده برای تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی ‹‹ انشاء الله ››. و بدانید که این موضع ایثار می خواهد و خون که پیامدش نصر الهی است که پیروزی اسلام در اثر رنج و سعی و کوشش و زجر و ناراحتی و خون دادن است. بله ما هم می جنگیم و تن به هیچگونه سازش نمی دهیم و با شعار همیشگی مان ‹‹ یا فتح یا شهادت ›› می جنگیم و بر سیاست ‹‹ نه شرقی، نه غربی ›› سرسختانه پا می فشاریم چون معتقد به خدائیم. برادران و خواهران هیچگونه اندوه و حزنی به دل راه ندهید چون میدان آزمایش است و زمان امتحان و شما برترید اگر مؤمن باشید و از رهبر عصارۀ مکتب بیاموزیم که چون کوه استوار در مقابل دشمن و چون کاه در مقابل خدا و ما هم در مقابل مصائب باید همچون کوه باشیم چون مسئولیتی را که کوه نپذیرفت ما پذیرفتیم. خدایا - معبودم ای آنکه همه چیزم از توست - ای آنکه نه در کاغذ می گنجی و نه با قلم وصف می شوی. آنچنان تار و پودم آغشته به گناهست که فعلاً یارای صحبت با تو هم ندارم و هر وقت می خواهم زبان بگشایم شرمنده ام - با این وضع رحمی بر من کن. مرا ببخش. می دانم که بخشنده ای و مهربان - بارها فکر کرده ام با خودم در نهایت به این نتیجه رسیده ام که فقط در لباس شهید و با محتوای شهید می توانم در دادگاهت حضور یابم بجز این هرگز که شرمنده ام و رسوا. خدایا شاکرم از اینکه تا این حد هدایتم کردی - خدایا اگر قدمی در راهت برداشتم از من بپذیر. معبودم می دانم که چنینی ولی در دل خانواده مان صبری وافر بگذار که می دانم بدون این مسأله تحمل چنین مسئله ای را ندارند. خدایا ملتسمانه می گویم و بارها گفته ام که جگرگوشه امت - امام عزیز خمینی کبیر را تا ظهور حضرت مهدی(عج) برای امت نگهدار. «آمین» خدایا، بار پروردگارا آن کسانی که حافظ و حامی انقلابند حفظ و دشمنان انقلاب را نابود بگردان . « آمین » خدایا بخوبی می دانم و برایم ملموس است که بهترین ها را بسویت می کشی و حجابشان را میدری و من این را در خود نمی بینم ولی شاید دگرگونی در درونم چنین فیضی را نصیبم کرد. خدایا دیگر دعایم سلامتی مجروحین و صبر به معلولین می باشد. و اما خانواده عزیز و پدر و مادر خوبم که خیلی عذابتان دادم و همیشه بشما می گفتم برای اسلام می خواهم خدمت کنم و شما بنا به علائق می گفتید که بالاخره از دست ما می روی و اینکار را ول کن و همیشه به شما می گفتم و آخرین بار هم می گویم که من و ما و شما و همه از کس دیگریم و هر وقت امانت را بخواهد پس می گیرد و کسی را دخل و تصرفی در آن نیست. به هر جهت نمی دانم، می پذیرد یا نه ولی انشاءالله می پذیرد و خدا به شما می پذیراند و حتماً بر زبان می آورید که تو را بخشیدم. خدا به شما صبری دهد و صبور باشید که درجه افراد صبور و صابر بسیار بالاست. مادر اگر صبر کردی فاطمۀ زهرا به تو مرحبا می گویند و ملائک تو را دلداری می دهند . « انشاء الله» - و اما برادرم حمید در همین راه که هستی به جمهوری اسلامی خدمت و پایه های جمهوری را محکم بگردان که خدا یاری و هدایتت می کند و اصلاً به این دنیای پست و بی ارزش دل مبند که فقط اسباب آزمایش است و امتحان و برادر و خواهرم شما هم قدر جمهوری اسلامی را بدانید که نعمت بزرگی و کوچکترین کفران نعمت محاکمه دارد و جزا همیشه بفکر اسلام باشید. « انشاء الله » و همگی شما مرا ببخشید و التماس دعا دارم. و اما دوستان خوبم برادران و خواهران شما هم از من رنجیدگی دارید از شما می خواهم که مرا ببخشید و اگر بدی کرده ام از من بگذرید. تذکرم این است که امام را رها نکنید و پس. از کلیه اقوام - آشنایان - دوستان طلب بخشش می کنم و امیدوارم که اگر بدی کرده ام ببخشند. حتماً برایم دعا کنید. حتماً دعا برای امام و برای من و برای مؤمنین را فراموش نکنید. والسلام بنده حقیر و ذلیل - خدمتکار اسلام اگر خدا بخواهد التماس دعا شوش دانیال - 30 / 2 / 60 - مجید بقائی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ @Abbasse_Kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
سلام حضرت پدر ، مهدی جان چه غم از زمانه وقتی هر صبح ، خودم را و زندگی ام را و عزیزانم را در آغوش گرم محبت شما رها می کنم و به دستان سبز و حمایتگر شما می سپارم ... ... شما که مهربان ترین پدر ، رازدارترین دوست و انیس ترین رفیق هستید ... شکر خدا که شما را دارم...
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا @Abbasse_Kardani