💢مقام معظم رهبرے؛ ۱۳۹۳/۰۱/۳۱
درس زندگی صدّیقه ےطاهره،فاطمه ے زهرا(س)براےما:تلاش،اجتهاد،کوشش،پاک زندگی کردن؛همچنان معنویّت ونور وصفا بود:الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِالمُطَهَّرَةِالتَّقیَّةِ النَّقیَّةِ[الرَّضیَّة]الزَّکیَة؛پاکی وآراستگی وتقوا ونورانیّت آن بزرگوار،همان چیزی است که درطول تاریخ تشیّع برمعارف ما سایه افکن بوده است.
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
@Abbasse_Kardani
⭕️چرا جمعهها دلت میگیره ؟
👤عارف واصل آیتالله کشمیری:
😔 دل گرفتگی روز جمعه به خاطر این است که امام زمان اعمال یک هفته شیعیان را بررسی می کنند و محزون می شوند، به سبب محزون شدن حضرت، ما هم غمگین می شویم.
💞 دل به دل راه داره...
🔻 ظهور بسیار نزدیک است
@Abbasse_Kardani
⭕️ شرایط آخرالزمان پیش از ظهور منجی در آئین مسیحیت
⚠️ اسب سفید نماد منجی، صلح و پیروزی
نگاه کردم و اسبی سفید دیدم. کسی که بر آن نشسته بود کمانی داشت. تاجی به او داده شد و او همچنان پیش میرفت و بر دشمنانش غالب میآمد تا پیروزی خود را کامل کند
📔مکاشفه ۶:۲
⚠️ اسب سرخ نماد جنگ
پس اسب دیگری بیرون آمد که رنگش سرخ آتشین بود. به سوار آن اختیار داده شد که صلح را از زمین بردارد تا مردم به کشتار یکدیگر بپردازند. شمشیری بزرگ نیز به او داده شد
📔مکاشفه ۶:۴
⚠️ اسب سیاه نماد قحطی
نگاه کردم و اسبی سیاه دیدم و سوار آن ترازویی در دست داشت. آنگاه از میان آن چهار موجود زنده چیزی شبیه صدایی شنیدم که گفت: یک پیمانه گندم، به یک دینار و سه پیمانه جو، به یک دینار. همچنین به روغن زیتون و شراب آسیبی مرسان
📔 مکاشفه ۶:۵،۶
⚠️ اسب خاکستری نماد بیماریهای همهگیر
نگاه کردم و اسبی رنگپریده دیدم که سوارش مرگ نام داشت و گور، نزدیک او از عقبش میرفت. اختیار یک چهارم زمین به آنان داده شد تا مردم را با شمشیری بلند، با قحطی، با بیماری مرگبار و با حیواناتِ وحشیِ زمین بکشند
📔مکاشفه ۶:۸
@Abbasse_Kardani
12.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ «غربال های آخرالزمان»
👤 استاد #رائفی_پور
🔅 ظهور رایگان نیست، برای رسیدن به امام زمان باید آزمون بدیم...
@Abbasse_Kardani
4_5898005221518346763.mp3
6.97M
#تلنگری
🏴 ویژه ایام فاطمیه
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
✨ داستانِ من و مادرم...
همان حقیقتی است که انسانها را از تمامِ بلاها نجات خواهد داد...
اگر بتوانند ادراک کنند❗️
@Abbasse_Kardani
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌علائمی که برای ظهور ذکر شده ممکنه هیچ کدوم اتفاق نیفته ولی ظهور محقق بشه
🎤استاد پناهیان
🌹تعجیل در فرج و سلامتی امام زمان صلوات🌹
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌹
@Abbasse_Kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آوارگی امام زمان 😭‼️
سخنران:استاد شجاعی🎤
🌸سلامتی وتعجیل درفرج
مولاصاحب الزمان عج صلوات🌸
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸 ⏰01:00
🦋
@Abbasse_Kardani
#افلاکیان❣
💚زندگی نامه شهید مهندس حمیدرضا مدنی قمصری در سال 1342 دیده به جهان گشود. مادرش قبل از تولد وی کلیه مسائل دینی را رعایت می نمود. حتی بعد از تولد حمید بدون وضو او را شیر نمی داد و ازهمان نوزادی او را همراه خود به جلسات مذهبی می برد تا اینکه حمید بزرگتر شد و از آن پس نیز با پدرش به مسجد و هیئت می رفت و علاقه فراوانی به نماز و روزه و احکام دینی داشت.
بعد از اتمام دوره دبستان به مدرسه راهنمایی موسوی، که در آن زمان شهید شاه آبادی مسئول آن بود، رفت و از آن پس، تحصیلات متوسطه را در هنرستان فنی شهدا ادامه داد.سال آخر درسش با حمله نظامی عراق به ایران مقارن بود که با توجه به فرمایش امام امت، که در شرکت در جبهه ها را تکلیف الهی می دانستند، به سوی جبهه شتافت و بعد از بازگشت از جبهه امتحانات عقب افتاده را جبران نمود. خلق و خوی او باعث شده بود که تمام دوستان و شاگردانش علاقه شدیدی به او پیدا کنند. رفتارش حتی با کودکان و فرزندانش بسیار خوب بود.💚
#افلاکیان❣
💚در سال 62 در سن 19 سالگی ازدواج کرد و اولین فرزندشان درسال 63 به دنیا آمد. در این سالها نیز حمید جبهه را فراموش نمی کرد و اکثرا در جبهه حضور داشت تا اینکه در سال 63 در منطقه طلائیه بوسیله گازهای شیمیایی مصدوم شد که از آن سال با توجه به عوارضی که این مسئله بروی داشت و تحت درمان بود باز هم جبهه را فراموش نمی کرد و دفاع از اسلام را وظیفه شرعی خود می دانست.
با توجه به اینکه حمید دانشجوی رشته برق بود در کنار درس به جبهه می رفت تا در آینده یکی از کسانی باشد که به سازندگی کشورش بپردازد ولی نتوانست به این آرزوی خود تحقق ببخشید زیرا از سال 68 عوارض شیمیایی در بدنش بصورتی شدید ظاهر شد و او را راهی بیمارستان ساخت.💚
#افلاکیان❣
💚پدر حمید می گوید: روزی باهم نزد دکتر قلبم رفتیم، آنجا با دکتر صحبت کرد و دکتر با دستگاه ریه حمید را نشانم داد و گفت که یک ریه اش سیاه شده، که حمید بلافاصله به انگلیسی با دکتر صحبت کرد. گویا گفته بود که نمی خواهم پدرم متوجه شوند ولی آنروز من هرچه نمی دانستم، فهمیدم. طبق نظر پزشکان معالج که حمید را تحت شیمی درمانی قرار داده بودند درمان وی در ایران پایان یافته بود و جهت تکمیل درمان باید به خارج اعزام می شد تا از روش های قوی تر استفاده شود. با پیگیری و تحمل زحمات زیاد توسط خانواده و شوهرعمه اش و همچنین مسئولین امر به لندن اعزام شد وبعد از 6 ماه به ایران بازگشته و چندی بعد دوباره اعزام شد.
در طول زندگی پرفراز و نشیب حمید در جبهه و دانشگاه و حتی در طول مدت بیماری باید از همرزم به حق او کسی که وظیفه اش را به بهترین نحو انجام داد و از امتحان الهی سرافراز بیرون آمد.
در آخرین لحظات عمرش که ساعت 12 شب جمعه 24 /71/7 با تزریق مسکن به علت درد شدید به خواب رفته بود ناگهان بیدار شده و می گوید اینجا کجاست و من کجا هستم؟ همسرش می گوید در بیمارستان لبخندی می زند و گویی اینجا نبوده. می گوید نه اینجا بیمارستان نیست و از همسرش میخواهد تا چراغها را خاموش کند و لحظاتی به استراحت بپردازد. لحظه ایکه چراغ خاموش می شود، چراغ عمر حمید نیز به خاموشی می گراید و حمید این اسوه تقوا و ایثار به آن چه که سالها در آرزویش بود می رسد و به شهادت می رسد.💚