🌷مهدی شناسی ۸🌷
◀️ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺘﻀﺮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ امام برایش ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ،ﺿﺮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩ،ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ."ﻟﻮ ﮐﺸﻒ ﺍﻟﻐﻄﺎﺀ ﻣﺎ ﺍﺯﺩﺩﺕ ﯾﻘﯿﻨﺎ".
◀️ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻋﺎﻡ،ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻟﺬﺕ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﺎﻡ،ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ،ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ.ﭼﻮﻥ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﺎﻡ،ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
◀️ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ،ﺣﺎﻻ ﻧﺼﯿﺐ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎﻧﺶ ﺷﺪﻩ ﻟﺬﺕ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻌﺸﻮﻕ،ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ،ﻭﻟﯽ ﺑﺮ ﺍﻓﺎﺿﺎﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺩﯾﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﻪ ﺷﻨﺎﺱ
ﺗﺎ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻟﺒﺎﺱ
◀️ﺷﺎﻩ ﻫﺴﺘﯽ،ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺍﺳﺖ.ﺍﮔﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ-ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻓﻠِﺶ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ- ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﯿﺎﺳﺖ،ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ،ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﻫﻨﮓ،ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ،ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﺎﺧﺖ.ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺜﺮﺍﺕ،ﺟﻠﻮﺍﺕ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻋﺮﺽ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
◀️ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻡ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ،ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻋﺮﺿﻪ ﺷﻮﺩ،ﺭﻧﮓ ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.ﺭﻧﮓ ﻧﻤﺎﺯﺵ،ﺭﻧﮓ ﺭﮐﻮﻉ ﻭ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﻭ ﻗﻌﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.
◀️ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺁﻝ ﯾﺎﺳﯿﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧیم:
"ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻌﺪ،ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻮﻡ،ﺣﯿﻦ ﺗﺮﮐﻊ،ﺣﯿﻦ ﺗﺴﺠﺪ"
ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻬﺪﯼ (ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ فرﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺭﺳﯿﺪﯼ،ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.ﭼﻮﻥ ﻓﻠﺸﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ.
◀️ﺍﯾﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ،ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ.ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ)ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
◀️ﺍﮔﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ)ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ،ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ،ﻣﺸﺮﮎ ﯾﺎ ﮐﺎﻓﺮ ﯾﺎ ﺷﮑﺎﮎ ﺍﺳﺖ،ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﯿﺴﺖ.
◀️ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ تشخیص ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ.ﺭﻭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﻭﺵ ﻫﺎ،ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ما ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾم ﻭﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾم ﮐﻪ،ﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺁﻥ ها ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ.
◀️ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻭﺟﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ؟ﭼﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻭﺟﻮﻫﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ.ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺷﻨﺎﺧﺖ،ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﻭ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽ کنیم:ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ حقیقتش ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ،ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺎﻓﺖ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﯽ؛ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﺑﻪ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.ﺩﺭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﺑﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺭﻭﺣﯽ،ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺟﺴﻤﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺟﻮ ﺯﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
#مهدی_شناسی
#قسمت_هشتم
🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱
➖➖➖➖➖➖ @Abbasse_Kardani
🌷مهدی شناسی ۸🌷
◀️ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺘﻀﺮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ امام برایش ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ،ﺿﺮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩ،ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ."ﻟﻮ ﮐﺸﻒ ﺍﻟﻐﻄﺎﺀ ﻣﺎ ﺍﺯﺩﺩﺕ ﯾﻘﯿﻨﺎ".
◀️ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻋﺎﻡ،ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻟﺬﺕ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﺎﻡ،ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ،ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ.ﭼﻮﻥ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﺎﻡ،ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
◀️ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ،ﺣﺎﻻ ﻧﺼﯿﺐ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎﻧﺶ ﺷﺪﻩ ﻟﺬﺕ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻌﺸﻮﻕ،ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ،ﻭﻟﯽ ﺑﺮ ﺍﻓﺎﺿﺎﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺩﯾﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﻪ ﺷﻨﺎﺱ
ﺗﺎ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻟﺒﺎﺱ
◀️ﺷﺎﻩ ﻫﺴﺘﯽ،ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺍﺳﺖ.ﺍﮔﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ-ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻓﻠِﺶ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ- ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﯿﺎﺳﺖ،ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ،ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﻫﻨﮓ،ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ،ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﺎﺧﺖ.ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺜﺮﺍﺕ،ﺟﻠﻮﺍﺕ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻋﺮﺽ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
◀️ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻡ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ،ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻋﺮﺿﻪ ﺷﻮﺩ،ﺭﻧﮓ ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.ﺭﻧﮓ ﻧﻤﺎﺯﺵ،ﺭﻧﮓ ﺭﮐﻮﻉ ﻭ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﻭ ﻗﻌﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.
◀️ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺁﻝ ﯾﺎﺳﯿﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧیم:
"ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻌﺪ،ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻮﻡ،ﺣﯿﻦ ﺗﺮﮐﻊ،ﺣﯿﻦ ﺗﺴﺠﺪ"
ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻬﺪﯼ (ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ فرﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺭﺳﯿﺪﯼ،ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.ﭼﻮﻥ ﻓﻠﺸﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ.
◀️ﺍﯾﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ،ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ.ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ)ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
◀️ﺍﮔﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ)ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ،ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ،ﻣﺸﺮﮎ ﯾﺎ ﮐﺎﻓﺮ ﯾﺎ ﺷﮑﺎﮎ ﺍﺳﺖ،ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﯿﺴﺖ.
◀️ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ تشخیص ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ.ﺭﻭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﻭﺵ ﻫﺎ،ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ما ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾم ﻭﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾم ﮐﻪ،ﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺁﻥ ها ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ.
◀️ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻭﺟﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ؟ﭼﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻭﺟﻮﻫﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ.ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺷﻨﺎﺧﺖ،ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﻭ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽ کنیم:ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ حقیقتش ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ،ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺎﻓﺖ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﯽ؛ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﺑﻪ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.ﺩﺭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﺑﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺭﻭﺣﯽ،ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺟﺴﻤﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺟﻮ ﺯﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
#مهدی_شناسی
#قسمت_هشتم
🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱
➖➖➖➖➖➖➖
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_هشتم
متین برای من، یک مسلمان ایرانی بود ... خوش خنده، شوخ، شاد و بذله گو ... جوانی که از دید من، ریشه و باقی مانده مردم مهمان نواز، سرسخت و محکم ایران بود...
و همین خصوصیات بود که باعث شد چند ماه بعد ... بدون مکث و تردید به خواستگاری اون جواب مثبت بدم و قبول کنم باهاش به ایران بیام ..... همه چیز، زندگی و کشورم رو کنار بگذارم تا به سرزمینی بیام که از دید من، مهد و قلمرو اسلام، اخلاق و محبت بود ...
رابطه من، تازه با خانواده ام بهتر شده بود ... اما وقتی چشم پدرم به متین افتاد به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد .. فکر می کردم به خاطر مسلمان بودن متينه ... ولی محکم توی چشمم نگاه کرد و گفت...
-اگر می خوای با یه مسلمان ازدواج کنی، ازدواج کن ... اما این پسر، نه ..... من هرگز موافقت نمی کنم ... و این اجازه رو نمیدم... پدرم خیلی مصمم بود ... علی رغم اینکه می گفت به خاطر مسلمان بودن متین نیست اما حس من چیز دیگه ای می گفت ... به هر حال، من به اذن و رضایت پدرم نیاز داشتم ... هم مسلمان شده بودم و هم اینکه، رابطه ما تازه داشت بهتر می شد ... با هزار زحمت و کمک مادرم، بالاخره، رضایت پدرم رو گرفتیم.... اما روز آخر، من رو کنار کشید ...
ببین آنیتا .. من شاید تاجر بزرگی نیستم اما تاجر موفقی هستم ... و یه تاجر موفق باید قدرت شناخت آدم ها رو داشته باشه ... چشم های این پسر داره فریاد میزنه ... به من اعتماد نکنید ... من قابل اعتماد نیستم ...
من، اون روز، فقط حرف های پدرم رو گوش کردم اما هیچ کدوم رو نشنیدم ... فکر می کردم به خاطر دین متین باشه... فکر می کردم به خاطر حرف رسانه ها در مورد ایرانه ...... اما حقیقت چیز دیگه ای بود... عشق چشمان من رو کور کرده بود ... عشقی که من نسبت به اسلام و ایران مسلمان داشتم رو ... با زبان بازی ها و نقش بازی کردن های متین اشتباه گرفته بودم . و اشتباه من، هر دوی اینها رو کنار هم قرار داد ما با هم ازدواج کردیم ... و من با اشتیاق غیر قابل وصفی چشمم رو روی همه چیز بستم و به ایران اومدم پدر و مادر متین و عده دیگه ای از خانواده شون برای استقبال ما به فرودگاه اومدن ...
مادرش واقعا زن مهربانی بود ... هر چند من، زبان هیچ کس رو متوجه نمی شدم ولی محبت و رسیدگی اونها رو کاملا درک می کردم...
ادامه دارد...
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_هشتم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
تا ۷فرودین ۸۷ بازم من رفتم عشق حال دبی
البته این بار کیشم رفتم
بالاخره ۶ فروردین شد
سال 87 آغاز اتفاقات عجیب غریب تو زندگیم شد
سوار اتوبوس شدیم ما ۱۵نفر قر و قاطی هم بدون توجه و رعایت محرم و نامحرم
پیش هم نشستیم 😔😔
اتوبوس برای بسیج محلات بود ولی اکثر مسافران بچه مذهبی بودن
نزدیکای لرستان یکی از پسرا بلند شدن آب بخوره
منم پشتش بلند شدم آب یخو ریختم توپیراهنش 😁😁😁
بنده خدا یخ زد
یه جای دیگه یکی از دخترای محجبه بلندشد از باکسای بالای سر سرنشین ها چیزی برداره و برای مامانش چای بریزه من براش زیرپای انداختم طفلک چای ریخت رو دستش 😫😫
پدرش بلندشد بیاد سمتم اما دختره نذاشت
یه جا که وقت نماز بود همه بیدار شدن نماز بخونن
من شروع کردم به مسخره کردنشون
که برای کسی که نیست وجود خارجی نداره
خم و راست میشید 😌😌
بدبختا دربرابر تیکه های من جیکشونم درنمیاد
تا بالاخره رسیدیم اهواز
مارو بردن ........
#ادامه_دارد..
نویسنده: بانو.....ش
📚کپی رمان فقط با ذکر نام نویسنده و منبع مجاز است...👇
✒️http://eitaa.com/joinchat/1222508549C83b9156ee1
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
8⃣#قسمت_هشتم
💢 در #گوششان زمزمه مى کند:انى اعلم ما لاتعلمون .(2)دوست 🥀دارى به انگشت اشاره ات ، پرده از #ظواهر عالم بردارى و لشکر #بینهایت اجنه را نشان این سپاه #بى_مقدار دشمن👹 دهى و تقاضاى تضرع آمیز امدادشان را به دشمن بفهمانى....
🖤و بفهمانى که #یک_اشاره_امام☝️ کافیست تا میان سرها و #بدنهایشان فاصله اندازد و زمین کربلا را از سرهایشا ن سیاه کند... اما امام با اشاره #مژگانش آنها را به آرامش مى خواند و اشتیاق دیدارش با #رسول االله را به رخشان مى کشد.🍂
💢 دوست🌸 دارى...
ولى هیچ کدام از این #کارها را که دوست دارى ، انجام نمى دهى .
فقط چشم از #شکاف خیمه🏕 به امام مى دوزى و رد نگاه او را دنبال مى کنى .
امام ، نگاهش را بر چهره #پیرترها عبور مى دهد و باز اراده سخن گفتن مى کند و تو با خود مى اندیشى که مگر هنوز حرفى براى گفتن مانده است ؟
مگر هیچ رگى از غیرت و هشیارى در این قوم باقى است که بتوان بر آن تکیه کرد و احتمال #تاثیر را بر آن بنا نهاد⁉️
🖤مى دانى که #حسین به منفى بودن این پاسخ واقف تر است
اما او #فوق_وظیفه عمل مى کند و دلش 💔براى راهیان جهنم هم #مى_سوزد.🔥مردم ! ببینید چه کسى پیش روى شما ایستاده است. سپس به #وجدانهایتان مراجعه کنید و ببینید که آیا کشتن من و شکستن حریم من رواست ؟
💢 آیا من فرزند زاده #پیامبر شما نیستم ؟ و فرزند وصى او و پسرعم او و اولین ایمان آورنده به خدا #تصدیق کننده رسول او و آنچه از جانب پروردگار آمده ؟آیا حمزه #سیدالشهداء عموى من نیست ؟ آیا جعفر طیار عموى من نیست ؟آیا مادر من ، فاطمه دختر پیامبر شما نیست ؟آیا جده ام خدیجه ، اولین زن اسلام آورده نیست ؟
🖤آیا پیامبر درباره من و برادرم نفرموده که ما سید جوانان اهل بهش🌸تیم؟
آیا انکار مى کنید که پیامبر جد من است ؟ #فاطمه مادر من است ؟ على پدر من است و...؟بغض ، راه گلویت را سد مى کند، اشک😭 در چشمهایت حلقه مى #زند و قلبت❣ گر مى گیرد.
مى خواهى از همان شکاف خیمه⛺️ فریاد بزنى: برادر! همین افتخارات ما #جرائم ماست .
💢 اگر تو فرزند على نبودى ، اگر جد تو پیامبر نبود که سران این قوم با تو #دشمنى نمى کردند و چنین لشکرى به جنگ با تو نمى فرستادند! عداوت اینها به احد برمى گردد، به بدر، به حنین .
#کینه اینها کینه #خندقى است . بغض اینها، بغض خیبرى است.مساله اینها، مساله پیامبر و على است . برادرم ! همین فرداست که سر مقدس تو را پیش روى یزید بگذارند و یزید
مست و لایعقل زمزمه کند:
🖤_لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء و لا وحى نزل
و از بنیان ، منکر خدا و وحى و #پیامبر شود. اینها پیامبرى را حکومت و پادشاهى مى بینند و درپى جبران آن سالها از دست رفته اند.برادرم ! عزیزدلم💓 ! اینها اکنون #محصول_سقیفه را درو مى کنند. اینها فرزندان همانهایند که پدرمان على را خانه نشین کردند.
تو به على افتخار، چه مى کنى ؟ آرى برادر! جرم ما همین افتخارات ماست.
مى خواهى فریاد بزنى و این حرفها را به گوش برادرت برسانى .
💢اما #بغضت را فرو مى خورى و دم برنمى آورى . دوست دارى ماجراى جمل(3) را براى #برادرت مرور کنى.
جمل مگر همین دیروز نبود؟ طلحه و زبیر(4) از سر کینه با عدالت على ، عایشه را سوار بر شتر، علم کردند و به جنگ با ولایت کشاندند!#عایشه ابتدا وقتى فهمید که نام شتر، عسگر است ، تردید کرد و به یاد این کلام پیامبر افتاد که : مبادا بر شترى #عسگر نام سوار شوى و به جنگ روى
اما #طلحه و #زبیر لباس و زینت همان شتر را عوض کردند...
#ادامه_دارد.....
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#رمان_محمد_مهدی
#قسمت_هشتم
✳️ با هم وارد منزل شدن و نشستن ، آقای رحمتی گفت :
خب ، بچه های من، طبقه بالا رو دیدین؟ پسندیدین؟ ما رو به صاحبخونگی می پذیرین؟ اگه اره ، بفرمایین شیرینی تا از دهن نیفتاده !
🌀 هادی دیگه صبرش تمام شد و گفت حاج اقا میشه به ما هم بگین قضیه چیه؟ بخدا دیگه داریم از کنجکاوی دق مرگ میشیم!
🔰 حاج خانم رحمتی با حالت شوخی گفت : ای بابا ، مثل اینکه ما رو قبول ندارن این زوج خوشبخت ، حالا ما کجا غیر شما مستاجر خوب پیدا کنیم؟ همه زدن زیر خنده ، هادی و خانمش هم کم کم به قضیه داشتن پی می بردن
❇️ حاج اقای رحمتی گفت : عزیز من ، شما حتی اسم خودتم بما نگفتی ، حالا از من انتظار داری تمام ماجرا رو بهت بگم؟ نمیشه که !
هادی گفت: من مخلص شمام هستم حاج اقا، قصد بی ادبی نداشتم ، اما شما هم خودت رو بذار جای ما، قطعا تعجب می کردین ، شایدم کمی می ترس...
حاج اقا رحمتی : ای بابا، حالا ما ترسناک هم شدیم جوان؟ با صدای بلند شروع به خندیدن کرد
🔰 هادی : نه نه، منظورم این نبود، اصلا ببخشید ، من حرف نزم بهتره، من کوچیک شما هادی هستم، حالا شما بفرمایین
آقای رحمتی گفت : آها ، حالا شد، حالا خب گوش کن تا بهت بگم، قضیه از این قرار است که من و این حاج خانم که می بینید، سالهای سال بچه دار نمی شدیم، تا اینکه خدا به ما یه پسری داد ، نمی دونی چقدر خوشحال بودیم ، قابل وصف نیست هادی جان،
این پسر روز به روز بزرگ و بزرگتر می شد ، رفت دانشگاه و بعدش هم سربازی ، چند ماه بیشتر خدمت نکرد و بعدش بخاطر ورود من به سن 60 سالگی، و چون تک پسر بود ، از سربازی معاف شد.
براش تو یه شرکت حمل و نقل کار خوب و آبرومندی پیدا کردم و چندسالی مشغول بود ، من و مادرش هم به هم گفتیم که الحمدالله حالا که شغل خوبی هم داره، بهتره دیگه براش زن بگیریم
💠 رفتیم سراغ یکی از افراد مومن فامیل تا از دخترش خواستگاری کنیم، دختر خوبی بود ، این عکس هم که می بینین ، آقا رضا ، پسر ما هست ، برای شب خواستگاریش هست این عکس،
هادی گفت: ببخشید که فضولی می کنم، اما این نوار سیاه کنار قاب عکس که نشون میده ایشون ...
آقای رحمتی شروع به گریه کرد ، دیگه گریه امانش نمی داد،
حاج خانم انگار صبور تر بود، گفت آره پسرم ، این عکس رضاجان ما هست که چند ماه بعد عقد و نامزدی ، تو یک سفر کاری بر اثر تصادف خودش و خانمش با هم به رحمت خدا رفتند.
#ادامه_دارد ...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۷🌷 🔸ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻭ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺭﺍ، ﻧﻪ ﻋﻘﻠﯽ، ﺑﻠﮑﻪ ﻭﻫﻤﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ، ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﻪ ﺩ
🌷مهدی شناسی ۸🌷
🔸ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺘﻀﺮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ امام برایش ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ، ﺿﺮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩ، ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
"ﻟﻮ ﮐﺸﻒ ﺍﻟﻐﻄﺎﺀ ﻣﺎ ﺍﺯﺩﺩﺕ ﯾﻘﯿﻨﺎ".
🔹ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻋﺎﻡ، ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻟﺬﺕ ﺳﻔﺮﻩ ﻋﺎﻡ، ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﺎﻡ، ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
🔸ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺣﺎﻻ ﻧﺼﯿﺐ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎﻧﺶ ﺷﺪﻩ ﻟﺬﺕ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.
ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻌﺸﻮﻕ، ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، ﻭﻟﯽ ﺑﺮ ﺍﻓﺎﺿﺎﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺩﯾﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﻪ ﺷﻨﺎﺱ
ﺗﺎ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻟﺒﺎﺱ
🔹ﺷﺎﻩ ﻫﺴﺘﯽ،
ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ) ﺍﺳﺖ.
ﺍﮔﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻓﻠِﺶ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﯿﺎﺳﺖ، ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ، ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﺎﺧﺖ.
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺜﺮﺍﺕ، ﺟﻠﻮﺍﺕ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻋﺮﺽ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
🔸ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻡ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ، ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻋﺮﺿﻪ ﺷﻮﺩ، ﺭﻧﮓ حضرت ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ) ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ. ﺭﻧﮓ ﻧﻤﺎﺯﺵ، ﺭﻧﮓ ﺭﮐﻮﻉ ﻭ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﻭ ﻗﻌﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.
🔹ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺁﻝ ﯾﺎﺳﯿﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧیم:
"ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻌﺪ، ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻮﻡ، ﺣﯿﻦ ﺗﺮﮐﻊ، ﺣﯿﻦ ﺗﺴﺠﺪ"
ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ امام ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ) ﺭﺳﯿﺪﯼ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ. ﭼﻮﻥ ﻓﻠﺸﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ.
🔸ﺍﯾﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ امام ﻋﻠﯽ(ع) ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
🔹ﺍﮔﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ع) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ، ﻣﺸﺮﮎ ﯾﺎ ﮐﺎﻓﺮ ﯾﺎ ﺷﮑﺎﮎ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﯿﺴﺖ.
🔸ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ تشخیص ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ. ﺭﻭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﻭﺵﻫﺎ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ما ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍیم ﻭﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍیم ﮐﻪ، ﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ع) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ع) ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻥ ها ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ.
🔹ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻭﺟﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ؟ ﭼﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻭﺟﻮﻫﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﻭ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽکنیم: کسی ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ حقیقتش ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ، ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺎﻓﺖ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﯽ؛ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﺑﻪ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ، ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﻣﺎﻡ، ﺑﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺭﻭﺣﯽ، ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺟﺴﻤﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺟﻮ ﺯﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
#مهدی_شناسی
#قسمت_هشتم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
#رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_هشتم
#فصل_دوم
🔵 مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آن ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد.
از نظر من، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می کردیم، همین که به ذهنم می رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می زدم زیر گریه. آن قدر گریه می کردم که از حال می رفتم. همه فکر می کردند من برای مرده آن ها گریه می کنم.
پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با اینکه چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می کرد و موهایم را می بوسید.
آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر، نوه عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است.
از فردای آن روز، آمد و رفت های مشکوک به خانه ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن عموی پدرم شد. صبح، بعد از اینکه کارهایش را انجام می داد، می آمد و می نشست توی حیاط خانه ما و تا ظهر با مادرم حرف می زد.
بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود.
💟ادامه دارد...✒️
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟