1_750245470.mp3
17.28M
السلام علیک یا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف 🍃✋🍃
تعجیل در فرج آقا جانم 👈صلوات 👉
آقا جان بی معرفتی ما را ببخش 😔
خدایا به حق پهلو شکسته فاطمه زهرا
سلام الله علیها ظهور آقا جانم و برسان
کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو
اللهم عجل لولیک الفرج
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_265
-من حالم خوبه. ولی می خوای کمک کنی دستت درد نکنه چون مهربان امشب نیست مامان حسابی به کمک
احتیاج داره.
کسرا به شال ترنج پوزخندی زد و سینی را از دستش گرفت. اخمهای ارشیا ناخودآگاه توی هم رفت.
از
حرکت کسرا هیچ خوشش نیامده بود. هنوز یادش بود که با ترنج چه آتش ها که نسوزانده بودند.
یعنی هنوزم همینقدر صمیمی هستن؟
ترنج با دسته بشقابی برگشت و مشغول چیدنشان شد. ماکان بلند شد و گفت:
-بده من.
-نه تو برو ظرف میوه رو بیار بذار اینجا سنگینه من نمی تونم.
ماکان رفت و ترنج به کارش ادامه داد. وقتی جلوی ارشیا خم شد. دل ارشیا تکان خورد. ترنج بی خیال گذشت.
از ماجرای امشب خبر داره؟ پس چرا اینقدر خون سرده. یعنی براش هیچ مهم نیست؟
نگاه گریزانش ترنج را تعقیب کرد. ترنج رسیده بود جلوی شایان که توی مبل ولو شده بود و
با تمسخر او را تماشا می کرد وقتی بشقاب را جلویش گذاشت شایان دستی به دنباله شال ترنج که از یک طرف
صورتش آویزان شده بود زد و گفت:
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_266
-آخه تو چطور ایرانی هستی که از چیزی که اعراب بهت تحمیل کردن استفاده میکنی؟
جمع برای یک لحظه ساکت شد. ترنج آخرین بشقاب را هم گذاشت جلوی کسرا و گفت:
-دلم می سوزه که این حرفا مال خودت نیست. نه اونی که این حرفارو زده اطلاعات داشته نه تو که داری تکرارشون می کنی.
شایان که احساس می کرد داره به عقاید و اطلاعاتش توهین می شود براق شد که:
-خودتم می دونی که جواب نداری.
عمه هاله اعتراض کرد:
- شایان مامان تو رو خدا شروع نکن.
شایان ولی سفت و سخت روی حرفش ایستاده بود.:
-خوب یک کلمه بگو جواب نداری و تسلیم.
ترنج لیون بلندی که کاردهای دسته صدفی مورد علاقه سوری خانم تویش بود را از روی
میز کنار سالن برداشت و گفت:
-جوابم دارم براتون آقا شایان ولی امشب اصلا وقت مناسبی برای این بحث نیست.
و کاردی از توی لیوان بیرون کشید و جلوی مهرناز خانم که اولین نفر بود گذاشت. کسرا هم در پشتیبانی از شایان
گفت:
-طفره می ری دختر عمو. فرهنگ ایرانی رو دارن با همین چیزا نابود میکنن والا زن در ایران باستان خیلی
احترام داشته. ولی الان چی؟ به میمنت دینی که اصلا به ما هیچ ربطی نداره زن شده کنیز.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_267
عضلات ارشیا سفت شده
بود. و دسته مبل استیل توی دستش فشرده میشد. می ترسید چیزی بگوید و احساساتش نسبت به ترنج لو برود.
به ترنج نگاه کرد تنها یک لبخند کج روی لبش بود. خونسردی اش برای ارشیا عجیب بود.گذاشتن کارد ها را متوقف
کرد و به جمع نگاهی انداخت و رو به عموو پدرش گفت:
-ببینین باز این دوتا دارن می پیچن به پر و پای من باز نگین
تقصیر ترنجه.
شدای ماکان اجازه هیچ حرفی به دیگران نداد:
-خوب اگه جواب داری یک بار برای همیشه بگو و
خلاص.
و ظرف بزرگ میوه را روی میز گذاشت.:
-آخه امشب وقت این حرفاست؟
شیوا هم به حرف اومد.:
-منم بدم نمیاد بدونم جواب داری یا نه چون این چیزا برای خودمم سوال بود..
ولی عمه هاله رو به شایان گفت:
-راست میگه مامان جان دنیایی حرف می تونین بزنین. چکار دارین به این بچه.
اخم های ترنج کمی توی هم رفت که لبخند به لب ارشیا
آورد. هنوزم بدش میاد یکی بهش بگه بچه.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
از شما که مینویسم حروف نرم میشوندُ کلمات، لطیفُ جملات٬ ابریشمین ..
و صفا میدود به کاغذ
از شما که مینویسم دلم جلا میگیرد
بوے نرگس مدهوشم میکند
آقا
شما که هنوز ندیده و نیامده اینگونه لطافت میدهید به زندگے
ظهورتان چه میکند با ما؟!
آقااین کوچههاے ریسه بسته و آبُ جارو کرده که هیچ٬ ما هر روز صبح که میشود دلمان را آبُ جارو میکنیم به این امید که
شاید امروز روزظهورتان باشد
هر روز صبح که میشود سلامتان میدهیم که به قول آن نوشته اے روے دیوار که همیشه جلوے چشمم هست
"دلم به مستحبے خوش است که جوابش واجب است."
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
#سلامصبحتبخیرآقاےمنآقاےدلتنگے✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کلیپ تصویری
👤سخنرانی حاج آقا عالی
💠موضوع:
🌻امام زمان نزدیک ماست
💚 #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
4_6039764456823589414.mp3
3M
⭕️صوت_مهدوی
👤استاد معاونیان
⁉️چقدر برای امامزمان میارزم؟
✅کوتاه و شنیدنی