eitaa logo
خانواده بیست✔️
863 دنبال‌کننده
577 عکس
311 ویدیو
9 فایل
🔰 خانواده بیست جایی که: 💠 مهارت های تربیت هوشمند فرزندان 💠 مهارت های تعامل بین والدین 💠نقدی بر فرهنگ خانواده در غرب 💠بیان حل شبهات اعتقادی خانواده 💠مشاوره تربیتی 💠 و....بیان می گردد. 🔸ارتباط با ما @AdminKhanevadeh20
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش به حال من که چنین همسری دارم❤️ 😊علاقه و محبت واقعی به همسرشان داشتند به طوری که خانم در یک طرف قرار داشتند ، و بچه ها در طرف دیگر، و این دوست داشتن با احترام خاصی همراه بود.🍀 🔹یکبار خانم مسافرت رفته بودند، آقا خیلی دلتنگی می کردند وقتی آقا اخم می کردند، ما به شوخی می گفتیم ،اگر خانم باشد ؛ آقا می خندند وقتی نباشد آقا ناراحت هستند و اخم می کنند. هرچه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم ایشان باز نشد.بالاخره من گفتم «خوش به حال خانم که شما اینقدر دوستشان دارید.» 🔺آقا گفتند: «خوش به حال من که چنین همسری دارم، فداکاری که خانم در زندگی کردند هیچ کس نکرده است.»🌹 ____ @abnauzahra
خانم بی نظیر است❤️ 🌸علت علاقه عمیق امام به همسرشان فداکاری خانم بود. 💬 همیشه می گفتند: ((خانم، بی نظیر است.)) خانم ۱۵ سال در آب و هوای گرم نجف مشکلات را تحمل کرده و همه جا همراه امام بودند، در حالی که در خانواده پدر شان در رفاه به سر می بردند. ♦️خانم ۱۵ سال بیشتر نداشتند،که به خانه امام وارد شدند و گویا در آن موقع زندگی در غم را دوست نداشتند ولی هرگز این مسئله را به آقا اظهار نکردند نکرده بودند. 🤔از آقا پرسیدیم ((چه کنیم شوهران مان به ما این همه علاقه مند باشند؟)) می گفتند:(( اگر شما هم اینقدر فداکاری کنید همسرتان تا آخر همین قدر به شما علاقه خواهد داشت.)) 📒دراین رابطه این حدیث رو ببینیم:👇 📝پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ): هر زنی که شوهرش را در کار حج و جهاد یا علم آموزی ،کمک کند خداوند به او از همان پاداشی می دهد که به همسر ایوب (علیه السلام )داده است. ____ @abnauzahra
نجف را بگیرید با خانم صحبت کنم❤️ ♻️ پانزده سالی که در نجف بود با کسی تلفنی صحبت نمی‌کرد. وقتی که به پاریس رفتیم،همان روز اول و یا دوم بود که گفتند:((تلفن نجف را بگیرید می خواهم با خانم صحبت کنم .))❤️ در مدتی که در پاریس بودند این مسئله چندین بار اتفاق افتاد که با خانم تلفنی صحبت کردند.🌸 به خاطر همین نزدیکی و رابطه عاطفی، چندین بار از پاریس پیغام دادند که هرچه زودتر کار گذرنامه و ویزای خانم را درست کنند تا ایشان هم بیاید پاریس.بعد از یکی دو هفته خانم آمد. وقتی که امام خانواده را دیدند ،احساس آرامش و طمانینه ای درایشان مشاهده کردیم . 📖پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله و سلم): هر کس که از دوستان ما باشد،به همسرش بیشتر محبت می‌کند. ____ @abnauzahra
خانم اجازه!هست؟❤️ خانوم را به شکلی در خانه آزاد می گذاشتند و احترام می کردند که روزی که خانوم مهمان خصوصی داشت ،از او اجازه می گرفتند و می پرسیدند:((امروز می توانم به این قسمت بیایم و غذا بخورم؟))یا((می توانم بیایم و داخل حیاط قدم بزنم؟)). ____ @abnauzahra
دعا کن جایش خوب باشد🤲 🔺 یک روز وارد اتاق آقا شدم دیدم با خانوم دارند تلویزیون📺 نگاه می کنند. آن شب، سال آقا مصطفی بود.آقا هم یادشان بود خانم اوقاتشان خیلی تلخ بود. امام گفتند خانوم چرا اوقاتتان تلخ است؟))😔 خانم گفتند:((آخر امسال هم تلویزیون در مورد مصطفی هیچ صحبتی نکرد.)) آقا گفتند:((به صحبت اینها چه کار داری ؟دعا کن جایش خوب باشد.))🌿 📖حدیث: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): دعای پدر برای فرزند،همانند آب مفید برای زراعت است. ____ @abnauzahra
خانوم نیامدند؟❤️ مادر اگر سر سفره نمی نشست،آقا غذا نمی خوردند.منتظر می ماندند ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند.😍 تا همین اواخر تا وقتی که خانم سر سفره نمی آمد،دست به غذا نمی زدند،گاهی زودتر دست به غذا می بردیم،نمی گفتند چرا صبر نمی کنید؟👌 می گفتند:((خانوم نیامدند؟))😍 چند بار ایشان را صدا می کردند،گاهی خانوم می‌آمد و می‌گفت: ((آقا، آخر من مهمان دارم،شما بخورید من باید غذا بکشم،بعد می آیم)) این رفتار آقا در همه اثر می‌گذاشت. 📖حدیث: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم): دوست داشتن فرزندان،پرده های در برابر آتش،غذا خوردن با آنان،برات آزادی از آتش و گرامی داشتن آنها ،موجب گذشتن از پل صراط است. ____ @abnauzahra
نرمی و مدارا در خانواده 🌾 ♻️در همه چیز سفت و محکم بودند،امابه خانواده که می رسیدند نرم بودند❣.بارها می شد عصای ایشان را می بردم و با آن بازی می کردم.بعد مادرم با اعتراض می گفت ایشان خسته‌اند. امام می گفتند:((نه،بگذارید بازی کند.بچه اگر بازی نکند مریض است.بچه باید شیطونی کند.))🪴 📖حدیث: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) :هرگاه خداوند،خانواده‌ای را دوست بدارد، مدارا و ملایمت را وارد آن خانواده می کند. ____ @abnauzahra
🌱مشورت قبل از رفت و آمد 🪴 خانوم می گفتند:وقتی می خواستند با خانواده ای جدید رفت و آمد کنند،باید با امام مشورت می کردند.چون آقا گفته بودند که ابتداء به طور ناشناس به خانه کسی نروند.چون ممکن است مناسب نباشد.یا اگر می خواهند بیرون بروند به ایشان بگوییدکه کجا می خواهند بروند. 🌾این قید ها را در رابطه با خارج از خانه داشتند ولی در داخل خانه آزادی مطلق وجود داشت. 📖 حدیث: امام علی (علیه السلام) در کارهایت با کسانی که از خدا می ترسند مشورت کن تا راه درست را پیدا نمایی. ____ @abnauzahra
نرمی و مدارا در خانواده ❤️ ✅ در همه چیز سفت و محکم بودند،امابه خانواده که می رسیدند نرم بودند. بارها می شد عصای ایشان را می بردم و با آن بازی می کردم.بعد مادرم با اعتراض می گفت ایشان خسته‌اند. امام می گفتند:((نه،بگذارید بازی کند.بچه اگر بازی نکند مریض است.بچه باید شیطونی کند.))🌱 📖حدیث: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه خداوند،خانواده‌ای را دوست بدارد، مدارا و ملایمت را وارد آن خانواده می کند. ____ @abnauzahra
چرا مطلبی بگویم که ناراحت شوی ❤️ 💢مشکلات بعد از انقلاب بسیار زیاد بود. خصوصاً از وقتی که جنگ شروع شده بود، مسائل تاثر آور و وحشتناک زیادی به گوش ایشان می رسید،ولی اصلاً آنها را با ما مطرح نمی‌کردند.🪴 گاهی که به اتاق شان می رفتم،می دیدم که کسی قبل از من خبری داده است و ناراحت شده اند. می پرسیدم،چه شده؟🤔 مردّد می شدند و می گفتند:(( چه اصراری است که مطلبی را بگویم و تو هم ناراحت شوی.)) 🌱 ولی از طرف دیگر اگر خبر خوشی داشتند به محض اینکه از در وارد می شدیم، 🌾می گفتند:((بیایید این خبر را دارم)). خوشی را با همه مطرح می‌کردند ولی ناراحتی را برای خودشان نگه می داشتند. 📖حدیث: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم): هرکس خانواده اش را شاد سازد،خداوند از آن شادی مخلوقی می‌آفریند که تا روز قیامت،برایش طلب آمرزش می کند. ____ @abnauzahra
خانه کوچک وکهنه🏠 ⭕️ وسایل و لوازمی که برای منزل امام در نجف خرید بودند عبارت بود از فرش کهنه، گلیم کهنه ،سه چهار دست رختخواب، سماور بزرگ ،یک گونی شکر، یک صندوق چای،چهل دست استکان و نعلبکی جورواجور برای پذیرایی از جمعیت، چهارسینی، چهاردست ظرف غذاخوری. 🔈 به آقایان هم اطلاع دادند بیایند در همان حیاط که پنج در شش متر مربع بود،بنشینید. آقا هم از کربلا به منزل محقر و اجاره‌ای خودشان وارد شدند. 🪴 آنجا چهارده سال زندگی کردند.منزل خیلی کوچک بود و آشپزخانه ای به اندازه یک تشک داشت، مجبور بودیم موقع کشیدن غذا،دیگ را بگذاریم در حیاط. خانه کوچک و کهنه‌ای بود.🌱 ____ @abnauzahra