باید « تو » بگویی شبت آرام عزیزم،
تا با نفسِ گرمِ تو آرام بگیرم
𝓐𝓬𝓮𝓽𝓪𝓶𝓲𝓷𝓸𝓹𝓱𝓮𝓷
مشکور.m4a
6.72M
چه نرم و آهسته به زمین میریزند قطرات
خون ؛ درست مثل اشکی که پشت پلک
هایم آهسته در میزند.
سرپرستگویندگان : آقای پــٓرهـآن
صدابازیگران🎙:
« بانو سحر »
« بانو زینب سادات میرجمالی »
« آقای پــٓرهـآن »
میکس و ادیت : آقای پــٓرهـآن
نویسنده : زندهیاد سعیدتشکری
#me #پادکست
𝓐𝓬𝓮𝓽𝓪𝓶𝓲𝓷𝓸𝓹𝓱𝓮𝓷
𝐴𝑐𝑒𝑡𝑎𝑚𝑖𝑛𝑜𝑝ℎ𝑒𝑛
کتاب مشکور هم به درکنار کتاب کف خیابون² تموم شد من بدون آشناییت خاصی کتاب رو امانت گرفتم ولی اصلا از
خب
اینم پادکستی از کتاب مشکور که قولشو دادم
این اولین پادکستی بود که سرپرستش بودم
و باید بگم سر اینکار پیر شدم😭💔
(در این حد بگم که سه تا گوینده عوض کردم وسط کار)
امیدوارم از شنیدن این کار لذت ببرید و اگر نقصی توی پادکست هست به بزرگی خودتون ببخشید :)🌿
𝐴𝑐𝑒𝑡𝑎𝑚𝑖𝑛𝑜𝑝ℎ𝑒𝑛
چه نرم و آهسته به زمین میریزند قطرات خون ؛ درست مثل اشکی که پشت پلک هایم آهسته در میزند. سرپرستگ
برای شنیدن بقیه پادکستهامون روی هشتگها بزنید :)✨
𝐴𝑐𝑒𝑡𝑎𝑚𝑖𝑛𝑜𝑝ℎ𝑒𝑛
بازگشت به میادین🔥 𝓐𝓬𝓮𝓽𝓪𝓶𝓲𝓷𝓸𝓹𝓱𝓮𝓷
داریم روی دوتا پادکست از کتاب آبی ها کار میکنیم که به زودی براتون میذارم👀🔥
کتاب قشنگیه و پیشنهادش میکنم
صبح است و گل در آینه بیدار می شود،
خورشید در نگاه تو، تکرار می شود 👀
𝓐𝓬𝓮𝓽𝓪𝓶𝓲𝓷𝓸𝓹𝓱𝓮𝓷
ازلحظهایکهواردِدنیایِمنشدی ،
اینخندههایِازتهِدلبیارادهاند .
𝓐𝓬𝓮𝓽𝓪𝓶𝓲𝓷𝓸𝓹𝓱𝓮𝓷
«دستانت را به من بده که جانم آنجا خفته است، کهجانم آنجابرای ابد خفتهاست🫀✨؛ »
عشق را گفتند به دل می آید و دل می برد . . .
حیرتم از جان ما هم جان و هم دل می برد🤍 !)
𝓐𝓬𝓮𝓽𝓪𝓶𝓲𝓷𝓸𝓹𝓱𝓮𝓷