8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساندویچ ژامبون خوشمزه تو چند ثانیه🌯🥓
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❤️ عزیز دلِ من!
توقع خوب بودن در تمام لحظه ها را از کسی نداشته باش...
توقع آرام بودن و خوش رفتار بودن...
حق اشتباه را به تمام آدمها بده. حق بدرفتاری، تندی و عصبانیت!
حق اشتباهات کوچک، بزرگ و حتی جبران ناپذیر!
واقعیت اینگونهاست که رفتار آدمها به مرور اتفاقاتی که برایشان میافتد تغییر میکند. به مرور دردها و سختیها و رنجهای کوچک و بزرگی که زندگی به آنها تحمیل میکند.
مثلا تو نمیدانی دیروز برای من چگونه بود؟
پریروز! هفته پیش اصلا...
حس آدمها، روی پیشانیشان حک نشده. حد تحملشان هم! شاید اتفاقی فراتر از تحمل برای من بیفتد و تو حتی نفهمی فراتر از تحمل یعنی چه؟!
آدمها به همان اندازه که حق دارند دوست داشته باشند، به همان اندازه هم اجازه دارند متنفر باشند.
کاش در لحظهی انفجار آدمها از غم، از تمام سختیهایی که شاید به موجب قوی نبودن و تحملهای کَمِشان میکِشند، آرام باشیم و باور کنیم که هیچکدام از آدمهای زمین مجبور نیستند
قوی و محکم و شکست ناپذیر باشند.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند آشپزی 🍲
ویدئو آموزش تمیز کردن ماهی 🦈
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#داستان_آموزنده
🔆يك خلاف ، پنج نوع مجازات !
اصبغ بن نباته كه يكى از اصحاب حضرت اميرالمؤ منين ، علىّ عليه السلام است حكايت كند:
روزى عمر بن خطّاب نشسته بود كه پرونده پنج نفر زِناكار را نزد او آوردند تا حكم مجازات هريك را صادر نمايد.
عمر دستور داد تا بر هريك ، حدّ زنا اجراء نمايند.
امام علىّ عليه السلام كه در آن مجلس حضور داشت ، خطاب به عمر كرد و فرمود: اين حكم به طور مساوى براى چنين افرادى صحيح نيست و قابل اجراء نمى باشد.
عمر گفت : پس خود شما هر حكمى را كه صلاح مى دانى صادر و اجراء نما.
امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : بايد اوّلين نفر اعدام و گردنش زده شود، دوّمين نفر سنگسار گردد، سوّمين نفر صد ضربه شلاّق بخورد، چهارمين نفر پنجاه ضربه شلاّق و پنجمين نفر را تعزير يعنى ، مقدارى شكنجه نمايند.
عمر و حاضرين در مجلس ، از صدور چنين حكمى بسيار تعجّب كرده ؛ و علّت اختلاف مجازات را براى يك معصيت جويا شدند؟
اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السلام فرمود: شخص اوّل مشرك بود و حكم مرد زناكار مشرك با زن مسلمان اعدام است .
شخص دوّم مسلمان بود ولى چون همسر داشت ، زناى او محصنه بوده است و مى بايست سنگسار شود.
شخص سوّم نيز مسلمان بود، و چون ازدواج نكرده بود، حدّ آن صد ضربه شلاّق است .
شخص چهارم غلام و عبد بود و حدّ او نصف حدّ افراد آزاد مى باشد.
و شخص پنجم ديوانه است و بر ديوانه حدّ جارى نمى گردد؛ بلكه بايد او را تعزير و شكنجه نمايند.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام من و خواهرمم تو ی مدرسه بودیم خواهرم پنجم من اول بعد اون مبصر کلاس ما بود زنگای تفریح میومد کلاس ما بچه ها شلوغ میکردن اونم برا اینکه بقیه رو بترسونه گفت الان خواهر خودمو میندازم بیرون ک ببینید شوخی ندارم پرت کردن من همانا ناظم مدرسه من بیگناهو دید همانا ی با خط کش چندبار زد کف دستم😁😁
خواهرم کلی معذرت خواست😉بعدش برا همه تعریف میکرد و همه میخندیدن😅
و منم آش نخورده و دهن سوخته
خانم مولوی همیشه خط کش ب دست بود🥴🥴
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من و یک دوستم هردو توی یک خیاطی مشغول کار شدیم. بعد یک مدت صاحب کارمون گفت. گارگر مکانیکی همسایه محل کارمون از یکی از ما خوشش اومده. من چون قصد ازدواج نداشتم گفتم صددرصد من نیستم.شاید دوستمه. بنده خدا دوستم دوست داشت ازدواج کنه. یک مدت کل همکارا باهاش شوخی میکردیم. یکروز مادر وخواهر همون کارگر محل کار امدند با دوستم حرف زدند. بعد قرار شد دوستم وخواستگار بعد اتمام کار تو پارک باهم صحبت کنند. خلاصه... من فردا صبح وقتی سرکار رفتیم ازش پرسیدیم چی شد. گفت خواستگار گفته من اصلا از روز اول شما رو نمیخوام من از دوستت خوشم میاد. چرا شما امدی. منم عینکی بودم.گفت دوست عینکیت میخوام. همین. خدا حافظی کرده بودند. خدا میدونه چقدر برای دوستم دلم سوخت. چون خیلی خیالبافی میکرد.بهش علاقه پیداکرده بود. من گفتم من اصلا قصد ازدواج ندارم. از اون ماجرا بیست سال میگذره. اون دوستم هنوز مجرده...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از این مینی #پیتزا های گوگولی یاد بگیرین درست کنید، هم به عنوان فینگرفود برای مهمونیهاتون عالیه
هم برای بچه ها
#فینگرفود #فست_فود
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔅#پندانه
✍️ این نیز بگذرد
🔹بزرگی در عالم خواب دید کسی به او میگوید:
فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن.
🔸دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید، به آن حمام مراجعه کرد و دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرمکردن آب حمام هیزم میآورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
🔹نزدیک حمامی رفت و گفت:
کار بسیارسختی داری، در هوای گرم هیزمها را از مسافت دوری میآوری و...
🔸حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔹یک سال گذشت. برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتریها پول میگیرد.
🔸مرد وارد حمام شد و گفت:
یک سال پیش که آمدم کار بسیارسختی داشتی ولی اکنون کار راحتتری داری.
🔹حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔸دو سال بعد هم خواب دید. این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید.
🔹وقتی جویا شد، گفتند:
او دیگر حمامی نیست. در بازار تیمچهای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ است.
🔸به بازار رفت و آن مرد را دید و گفت:
خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون میبینم معتمد بازار و صاحب تیمچهای شدهای.
🔹حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔸مرد تعجب کرد و گفت:
دوست من، کار و موقعیت خوبی داری. چرا بگذرد؟
🔹چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آنجا نبود.
🔸مردم گفتند:
پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانهداری خود میخواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین میدانست، وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند.
🔹کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد. اکنون او پادشاه است.
🔸مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود.
🔹جلو رفت. خود را معرفی کرد و گفت:
خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی میبینم.
🔸پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت:
این نیز بگذرد.
🔹مرد شگفتزده شد و گفت:
از مقام پادشاهی بالاتر چه میخواهی که باید بگذرد؟
🔸مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد، گفتند:
پادشاه مرده است.
🔹ناراحت شد. به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد. دید بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده کرده، نوشته است: این نیز بگذرد.
◽هم موسم بهــار طرب خیـز بگــذرد
◽هم فصــل ناملایم پاییــز بگــــذرد
◾گر ناملایمی به تــو کـرد از قضــا
◾خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#داستان_آموزنده
🔆در كوه بيت المقدس
روزى ابراهيم خليل در كوه بيت المقدس به دنبال چراگاهى براى گوسفندانش مى گشت . مردى را ديد كه مشغول نماز است .
ابراهيم پرسيد:
بنده خدا! براى چه كسى نماز مى خوانى ؟
مرد پاسخ داد:
براى خداى آسمان .
ابراهيم : آيا از بستگان تو كسى مانده است ؟
مرد: نه !
- پس از كجا غذا تهيه مى كنى ؟
- در تابستان ميوه اين درخت را مى چينم و در زمستان مى خورم .
- خانه ات كجاست ؟
- به كوه اشاره كرد و گفت آنجاست .
- ممكن است مرا به منزلت ببرى امشب مهمان تو باشم ؟
- در جلوى راه من آبى است كه نمى توان از آن گذشت .
- تو چگونه مى گذرى ؟
- من از روى آب مى روم .
- دست مرا هم بگير شايد خداوند به من قدرت دهد تا از آب بگذرم . پيرمرد دست ابراهيم گرفت هر دو از آب گذشتند و به منزل آن مرد رسيدند. حضرت ابراهيم از او پرسيد:
كدام روز مهمترين روزهاست ؟
مرد عابد گفت :
روز قيامت كه خداوند پاداش اعمال مردم را در آن روز مى دهد.
ابراهيم : خوب است با هم دست به دعا برداريم و از خداوند بخواهيم ما را از شر آن روز نگهدارد.
مرد عابد: دعاى من چه اثرى دارد؟ به خدا سوگند! سى سال است به درگاه خداوند دعايى مى كنم ، هنوز هم مستجاب نشده است !
- مى خواهى بگويم چرا دعايت مستجاب نمى شود؟
- چرا؟ بفرماييد!
- خداوند بزرگ هنگامى كه بنده اى را دوست داشته باشد دعايش را دير اجابت مى كند تا بيشتر مناجات كند و بيشتر از او بخواهد و طلب كند. چون اين حالت را از بنده اش دوست دارد. اما بنده اى كه مورد لطف خدا نيست اگر چيزى درخواست كند، زود اجابت مى كند يا قلبش را از آن خواسته منصرف نموده نااميدش مى كند تا ديگر درخواست نكند. آنگاه پرسيد:
چه دعايى مى كردى ؟
عابد گفت :
سى سال پيش گله گوسفندى از اينجا گذشت ، جوانى زيبا كه گيسوان بلندى داشت گوسفندان را چوپانى مى كرد از او پرسيدم : اين گوسفندان از آن كيست ؟
گفت : از ابراهيم خليل الرحمان است . من آن روز گفتم :
پروردگارا! اگر در روى زمين خليل و دوستى دارى ، او را به من نشان بده .
ابراهيم فرمود:
پيرمرد! خداوند دعايت را اجابت كرده ، من همان ابراهيم خليل الرحمان هستم . آنگاه برخاسته يكديگر را به آغوش كشيدند.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#چکار_کنیم_خانوادمون_نماز_خون_بشن
روزي زنی خدمت عالمی رسيد و گفت: همسر من نماز نميخواند. چه كار كنم؟
عالم گفت: درباره فضيلتهاي نماز برايش بگو، بگو كه چقدر نماز بر روح انسان تاثير مثبت دارد.....زن گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي بيفايده است....عالم گفت: وعده خدا را در مورد بهشت و نعمتهاي آن برايش بازگو كن.....زن گفت: گفتهام! خيلي هم اغراق كردهام. ولي بيفايده است....عالم گفت: از هول و وحشت جهنم و سختيهايي كه در صورت نخواندن نماز به او وارد ميشود، برايش بگو...زن گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي باز هم بيفايده است!....عالم گفت پس راهکاری دارم که قطعا نتیجه میگیرید ،امشب که همسرت خواست بخوابد ،کمی نمک بردار و ....👇❌
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
کسانی که مشکل بی نمازی در خانوادشون دارن حتما اجرا کنن 👆
وارد حیاط که شدم دیدم یک گوسفند سفید را برای قربانی فردا آوردند و به نرده بسته ند. شب شد.ناله ی این گوسفند تمام مجتمع رو برداشت .. آمدیم پایین ببینیم چه خبره چرا این حیوان ناله میکنه ، هرچه آب گذاشتیم ، کاهو ریختیم ، بی توجه ناله میکرد ، بازدید بدنی هم کردیم چیزی نفهمیدیم ، تا صبح ناله کرد ، ناله کرد ، آفتاب نزده صاحبش رفت دنبال قصاب تا اهالی ساختمان کمتر ناراحتی بکشند ، قصاب رسید اول سعی کرد آبی به حیوان بدهد ،نخورد ،بیشتر ناله کرد ناچار گوسفند را زمین زد..ولی تا آمد کارد را روی گلوی گوسفند بگذاره ناگهان چاقو را روی زمین انداخت .با خشم، الله و اکبر گفت و سرش رو به دیوار تکیه داد👇🏻😔❌
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
#خدا_لعنتشون_کنه👆🏻😭
🔴دعای جلب خواستگاران فراوان🔴
اگر دختری خواستگار ندارد و یا اینکه خواستگار می آید ولی ناگهان میرود و برنمیگردد تنها چاره ی بازگشت آن خواستگار این است که این دعا را با حضور قلب به ظرف آب پاک بخواند و در روز جمعه قبل از اذان
مغرب با آن آب غسل کند ،مهرش به قلب خواستگار میفتد و او را بازمیگرداند✅
#متن_دعا👇
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
این دعا رد خور نداره ها😍👆