eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام ب همگی😍 من ۱۹سالمه و آقاییم ۲۷ سالشونه ... ما همو خیلی دوست داریم خیلی زیاد جوری انقدر وابسته همیم ک حتی طاقت یه لحظه دوریه همو نداریم راستش خیلی پای هم وایسادیم تا کنارهم بتونیم باشیم خداروشکر کنار همیم ازین ک خدا بهم یه همچین فرشته ای داده تو زندگیم سپاس گزارم اخلاق من یکم تند گاهی تند میشه ک عشقمو ناراحت میکنه ولی گاهیم انقدر خوبم ک دنیارو میریزه ب پام وقتیم ک تند میشم حتی یه لحظه ازم دور نمیشه ، بخاطر همون میپرستمش میخوام بگم ک عشق ساختنیه هیچیز لذت بخش تر ازین نیست ک تو آغوش کسی ک دوسش داری باشی حس امنیت داره واسم ... پول بدست میاد خونه و ماشین انچنانی بدست میاد ولی اکه همه اینارو داشته باشیو مرد زندگیت همراهو همدمت نباشه ارزشی نداره😊 خواستم بهتون بگم درسته ۱۹ سالمه ولی سختی زیادی کشیدم تو زندگیم ک با وجود عشقم خوشبخت ترینم الان خواستم از طریق این کانال ب عشقو همدم زندگیم بگم ک بهترینم زندگی من تو تا ابد در قلب منی گرمای زندگیمون با وجود تو شکل میگیره بداخلاقیامو ببخشو ندید بگیر بدون ک بی تو جهان واسم تیره رو تاره خوشحالم ک هستی جذاب من 😍 مرسی از کانال خوبتون 😘 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
طرز‌ رفتار با جاری حسود😉 فرض کنید یک جاری بسیار حسود دارید شما خونه مادرشوهرتون مهمان هستید و این شون وارد خونه مادرشوهر میشن ولی از قبل پشت شما صحنه گذاشتن شما اون لحظه چه میکنین؟آیا سلام علیک مختصر میکنید؟یا اینکه کلا دیوار فرضشون میکنید جوابتون هرکدوم از اینها باشه درست نیست کلید اینجاست‼️به کسی که به شما حسادت میکنه یا فتنه درست میکنه اشکارا محبت کنید‼️ درمثال قبل شما نه تنها بهتره بلند سلام کنید بلکه با روی خوش این کارو کنید خانم ها میدونید چرا این رفتار درسته؟ چون اطرافیان روب فکر فرومیبره دیگران با خودشون حساب کتاب میکندد؛ میبینند شما با حرفای خانوم یکی نیستید،ومتوجه گزافه گویی جاری جان میشن،اما اگر به اصطلاح بُغ کنید و عبوس باشید،این حالت هم میشه دلیل محکم بر حرف های این خانمه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام خانمای گل چالش داریم به عشقتون پیام بدین که: -مامان بابات تولید کننده ی مواد مخدرن؟ 😕🤔 اونم تعجب میکنه و میپرسه +نه چرا 😳 شمام دلبری کنیدو بگید: 🤪 -اخه یچیزی ساختن که من معتادش شدم 🥰☺️ اونم کلی کیف میکنه و قربون صدقتون میره 🙃😚 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#قسمت_هشتم گوشی رو برداشتم و شماره ی خونه مادرمو گرفتم میخاستم از خواهرم بپرسم دیشب ندیدن گردنبند
داستان زندگی بیخیال نگاش کردمو هیچی نگفتم. بعد از اینکه همه رفتن رفتم کنار یاسمن و بهش گفتم: فرض کن همچین چیزی نبوده.. اصلا تا پول دستم بیاد یکی بهترشو میخرم برات. اصلا بهش فکر نکن به خاطر اون خودتو اذیت نکن… با گریه گفت: یعنی میگی نگین برداشته؟… با شک پرسیدم: حرکت مشکوکی ازش دیدی؟ یکم فکر کرد و گفت: نه دیشب هر سه اومدن تو اتاق و یکم دید زدن شوخی کردن و رفتن... همین! با خونسردی گفتم: بیخیال ولش کن دیگه تموم شد و رفت… یاسمن خیلی حالش گرفته بود. بدترین روزای زندگیم با اون اتفاق رقم خورد. روزایی که می شد حسابی خوش بگذره و طلایی باشه کوفتمون شد. یاسمن تمام مدت چشمش مونده بود دنبال گردنبند و به اینکه هر جا میشینه چشمش بگرده عادت کرده بود. یه مدت گذشت کم کم زندگیمون داشت روال می گرفت و همه چی خوب می شد. یکم پول پس انداز کردم دوماه بعد عروسیمون تصمیم گرفتم یه گردنبند شبیه همون براش بخرم ،بالاخره تونستم برم و گردنبند رو بخرم پیچیدمش تو کادو و آوردم خونه تا حسابی یاسمن خوشحال بشه ... در رو که باز کردم یاسمن تو آشپزخونه بود. رفتم با ذوق گفتم: سلام عزیزدلم خوبی؟ خیلی سرد گفت: سلام مرسی.. اخم کردم و گفتم: چیزی شده؟ چرا پکری؟ با قیافه ی درهم گفت: هیچی. کجا بودی تا الان؟ لبخند زدم و گفتم: سرکار. بعدشم در خدمت شما… نگاهی بهم انداخت و گفت: دیر کردی. چه به خودت رسیدی؟ اخمی کردم و گفتم: این حرفا چیه میزنی یاسمن؟ دیوونه شدی؟.. گردنبند رو از جیبم درآوردم و گفتم: اینو واسه تو گرفتم. گفتم بابت گم شدن اون ناراحت نباشی… نگاهی به گردنبند انداخت و گفت: چیکار کردی واسه ماسمالیش اینو خریدی؟.. با دهن باز گفتم: یاسمن؟!… عصبی قاشقو کوبید تو قابلمه و رفت تو اتاق. واسه چند لحظه ماتم برد. یعنی چی؟! واقعا چرا اون حرفو زد؟ مگه من چیکار کرده بودم که اونطوری گفت؟ اصلا خطایی کرده بودم که برم معذرت خواهی کنم؟ با دودلی رفتم سمت اتاق و پشت در ایستادم. با ناراحتی گفتم: یاسمن این چه طرز حرف زدنه؟ میشه بگی من چیکار کردم که لایق این حرفام؟ بگو تا بدونم دیگه!… با گریه گفت: برو پی کارت فرزاد. خیلی راحت رفتی هرکار خاستی کردی؟ متاسفم واسه خودم! •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام خانما و آقایونی که برای پیشرفت زندگی تون تلاش میکنید دمتون گرم یه تشکر ویژه هم برای مشاوران کانال ها خدا قوت 💪 من ۲۷ ساله م و آقاییم ۳۱ ۴سال و نیمه که ازدواج کردیم و یه دخمل ۲سال و نیمه داریم. چند روز پیش تو تعطیلات رفته بودیم روستای پدری آقامون چند روز اونجا بودیم من کارای واجبی داشتم که میخواستم بیام شهر ولی آقایی الا و بالله که باید بمونیم و من فلان کار کشاورزی رو باید انجام بدم من آرام و منطقی حرفم رو به آقایی گفتم ولی او حرفش همون‌ بود .گریه م گرفته بود و تو خودم داشتم بساط جدال رو راه مینداختم و میخواستم جلو مامان بابای آقایی هم گله کنم که یاد آموزه و تجربه های کانال افتادم. آروم وسایلام رو جمع کردم و با آرامش قرآن رو برداشتم سوره مزمل ،طلاق و یاسین رو خوندم انگار نه انگار که چند دقیقه قبلش دلم توش آشوب بود آقایی هم بعد از حرفای من یکی دوساعتی بیرون رفت وقتی برگشت گفتم بریم؟ گفت حاضر شو 😳 منو میگین😍 داشتم از خوشحالی پس می افتادم ولی خیلی ریلکس رفتار کردم و رفتیم و بعدش اتفاقای ریز خوشکلی برامون پیش اومد. دیگه هم به زبون نیاوردم که تو که میخواستی بمونی چی شد که منصرف شدی و...🤔🤩😉 میخواستم بگم‌ خواهرا برادرا وقتی یه مسئله ای پیش اومد سعی کنین یه جوری خودتون رو آروم کنین و بعدش با فکر رفتار کنین که یهو حرفی یا عملی ازتون سر نزنه که نتونین جبرانش کنین. بعدشم ممکن نیس به قرآن رو بیارین و دست خالی برگردین . ان شاءالله با آگاهی ، ابتدا خود و بعد خانواده و بعد کشورمون رو بسازیم. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام یک خاطره تعریف کنم خداسر هیچ زنی نیاره من یکم تنبلم یعنی کم کاری تیروئید داشتم واسه همین هیچ حوصله خونه داری نداشتم خونه کثیف و گرد خاک وفقط سرسری تمییز میکردم و میخابیدم تا اینکه عمه همسرم به رحمت خدا رفت مارفتیم خاک سپاری و طهر رفتیم مسجد نهار و بعد از نهار همسرم زنگ زد گفت بیا بریم خونه من رفتم پایین دیدم ی مینی بوس زن و مرد منتظر من بودن تا باهم بریم خونمون چون از شهرستان اومده بودن میخاستن استراحت کنن دنیا به سرم خراب شد رنگم شد مثل گچ همسرم گفت سخت نگیر ولی فکر خونه کثیف لباسهای کف خونه ظرفشویی کثیف نزدیک بود غش کنم فقط گفتم یا فاطمه زهرا به دادم برس ی لحظه یکی شون گفت وای مادر شوهرم مریضه بریم سر بزنیم به اون و کلا برنامه عوض شد اگه میومد خونه زندگی رو میدیدن دیگه هیچی واسم نمیموند چون خودشون خیلی تمییز هستن بعد از اون دیگه شدم زن زندگی ولی شما باور نکن😁😁😁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به کارکنان عزیز و زحمت کش کانال یه سلام به همه ی ملکه های سرزمینم😍 دوستان من یک راهکار برای از بین بردن سیاهی زانو داشتم چون خودم ۱ ساله نامزدم و خیلی وقت بود سر زانوهام به شدت سیاه بود جوری ک اصلا نمیتونستم پیش نامزدم لباس باز بپوشم همه ی راهکارهایی رو هم ک بعضی از دوستان فرستاده بودن کانال خوندم و مرتب اجرا کردم اما نتیجه نگرفتم😢 تا اینکه ب طور خیلی اتفاقی برای اپیلاسیون بدنم از موم سرد استفاده کردم ک میتونین از داروخونه ها با قیمت پایین تهیه کنین. باورتون نمیشه وقتی پاهامو موم انداختم و به قسمت سیاه زانوهام رسیدم و موهای زانومو کندم، به پارچه ای ک موهامو باهاش کنده بودم نگاه کردم یه لایه ی سیاااااه پر از سلول مرده بود😳 پس فردا زانومو نگاه کردم مثل برررررررف سفیییییید شده بود😳😍 خیییییلی خوشحال شدم ک این مشکلم برطرف شد! گفتم شاید بعضی از خانوما هم باشن مثل من این مشکلشون با راه های دیگه حل نمیشه و اگه خواستن این راهکارو اجرا کنن موم واقعا لایه بردار قوی هست موفق باشین بانوهای سرزمینم❤️ برای خوشبختی همه امون یک صلواااااااات🌺 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجوری شلوارو رو رخت آویز بگذار ‌‌•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
بانوهای عزیز سلام✋🏻 میخوام درمورد یکی از نقصهای اخلاقی مون صحبت کنم و انشالله برطرفش کنیم یه نقص اخلاقی که بین خانوما خیلی شایعه وابستگی بیش از حد به همسر و یه جور گدایی محبت هستش.🙄 میخوام از امروز این ویژگی منفی رو ازخدمون دور کنیم😀 خب چه کار باید بکنیم؟🤔 از این به بعداز تو مکالماتتون با همسرتون جملاتی از این قبیل رو باید حذف کنید: ❌تومنو دوس نداری😩 ❌تو چرا ب من توجه نمیکنی؟ ❌دوستم داری؟چنتا؟ ❌احساس میکنم علاقه ت به من کم شده مثل ❌قبلنا دوسم نداری.... جالبه بدونید مردی ک این جملاتو از همسرش میشنوه اتفقا بیشتر ازش بدش میاد!!!😣و اتفاقا بیشتر دوری میکنه....🏃 میدونم زنها یکی از بزرگترین نیاز هاشون نیاز به عاطفه است،ولی این راهش نیست خانومم محبتو از شوهرتون گدایی نکنید؛چون معمولا به یه گدا چیز با ارزشی نمیدن درعوض اگر میخواید شوهرتون دوستون داشته باشه: ✔️اعتماد به نفستون رو بالا ببرید ✔️خدتون خدتونو دوست داشته باشید ✔️خدتون خدتونو باور داشته باشید ✔️خدتون درمورد خدتون احساس خوبی داشته باشید ✔️اینقدربه شوهرتون نچسبید ✔️اینقدر اویزونش نباشید ✔️اینقدر اسیرش نکنید ✔️بهش اجازه بدید نفس بکشه ✔️هنر فاصله هارو یاد بگیرید👌 فیلم یوسف و زلیخارو یادتونه؟یادتونه زلیخا چقد خواری کشیدتا یوسف یک ذره بهش محبت کنه ولی نکرد؟ ولی وقتی زلیخا معشوق حقیقیش یعنی خداوند رو پیدا کرد،ودست از گدایی محبت یوسف برداشت،اونموقع یوسف هم خود ب خود عاشقش شد... اره عزیز دلم راهش اینه روحرفام فکر کن موفق باشی😊 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
بازم سلام یه بار یکی از اشناهامون تازه عروس وداماد بودن اقای.داماد عروس وباموتور میخواسته ببره خونه اقوام میون راه جاده خاکی بوده عروس بنده خدا تودست انداز از موتور میوفته😱😱دامادم متوجه نمیشه تا به مسیر میرسه میگه بیا پایین میبینه هیچ کس نیست 😳برمیگرده عروس و سوار موتور میکنه😂بعد هرکس این موضوع و میشنید عروس و مقصر میدونست😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یبارم خالم تازه ماشین خریده بود پراید داغون ولی ذوق داشت سوار ماشینمون کرد رفتیم باراجین راهش یکم شیب اینا داره یه ماشینم پر سعی داشت سبقت بگیره خالم راه نمیداد اقا خالمو جو گرفت سرعتو پر کرد رفتیم یهو تق ماشین خاموش شد😂 مام همه پیاده شدیم دور ماشین همه ام از دم خانوم اون ماشینه که پر بود اومدن رد شن شیشه رو دادن پایین گفتن با پراید فاز کورس میگیرین همین میشع خالمم یه بروبابا گفت اونا رفتن بعد هرکاری کردیم درست نشد شروع کردیم ماشینو هل دادن فک کنید 5 تا خانوم😂 از جاده فرعی تا اصلی ماشین هل میدادیم نزدیک نیم ساعت بعد اونا رفتن تفریحشونو کردن برگشتن ما همچنان داشیم هل میدادیم😂 هیچی دیگه دلشون سوخت اومد یکیشون نگا کرد دید اصن ماشیم مشکل نداشته بنزین تموم کرده بوده پاک ابرومون رفت😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام نمیخاد شما بگید دیگه خودم به این نتیجه رسیدم هر چی آتیشه از گور خودم بلندمیشه☹️😃تازه ازدواج کرده بودم عموم و زنعموم وکلی فامیل اومدن خونمون منم خب تازه یادگرفته بودم که توی زیرشلواریها کش بندازم، یه زیرشلواری به عموم دادم بپوشه گره کشش رو محکم نزده بودم عمومم طفلی یه کم چاق هست، سینی غذا دستش بود... داشت می برد طبقه بالا یکهو کش شلواره در رفته بودو شلوارش از پاش توی پله ها در حال افتادن پایین😆حالا از اون طرفم سینیِ سنگین دستش، پایینم پره زن، داد زد اعظم(زنش) بدادم برس، زنش اومده دید شوهرش سینی به‌دست واستاده وسط پله‌ها در حال از دست دادن آبرو😂 ما هم دویدیم ببینیم چی شده خلاصه انقدرررخندیدیم که داشتیم غش می کردیم ، زنش شلوار طفلکو کشید بالا سینی و از دستش گرفت میگفت واقعا این دختره رو باید کُشت، خب بمن‌چه از خونتون زیرشلواری بیارین با اون شکم گندتون والاااا🥲🤣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•