سلام خاله چطوری
وای خاله مامانم ی چیز تعریف میکرد ما ک از خنده منفجر شدیم انقد طنز بود😐😂😂
(از زبون مامانم میگم)خب تعریف میکرد:«
قبلا میز تلویزیون نبود و یه طاقچه گچی درست میکردن و تلویزیون رو روی اون میزاشتن
ما هم وقتی تازه تلویزیون خریده بودیم ی طاقچه خیلی قشنگ براش درست کردیم و خلاصه که
یبار من و خواهرم و دوتا داداشم داشتیم چشم بستنا بازی میکردیم(همون ک یک نفر چشماشو میبنده بقیه میدوان و اون ک چشماش بسته باید بقیه رو بگیره) بعد داداشم اومد منو بگیره منم همونجا ک واستاده بودم دیدم داره میاد بگیرم میگه هم ی لحظه دیدم تلویزیونو و از طاقچه اویزون شدم
یهو شترقققق
طاقچه شکست😐🤣🤣
و هیچی دیگه بقیشو خودتون تصور کنین ک مادربزرگم با مگس کش کتکش زده یا دمپایی پلاستیکی😑🤣🤣🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
اقا ما یه شوهر خاله داریم بنده خدا اومد خونمون صب از خواب بیدار شدیم سفره صبحونه چیدیم، بابام تعارف کرد که بفرما تشریف بیار سر سفره برگشت گفت خیلی ممنون صرف شده حالا قیافه بابام اون لحظه🤔😳 یهو بابامم گفت کجا صرف کردی تو که خواب بودی، نکنه تو خواب؟
:)))))
بنده خدا اومده بود یه چی بگه مثلا، اینطور سوتی داد😂
خلاصه هر وقت میان خونمون یاد این حرف میفتیم کلی میخندیم 🤦♀️😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
اینقد اهواز گرم شده که دیگه کولرا جواب نمیدن😭
بابام زنگ زد شوهر عمم که بیاد کولرمونو ببره درست کنه الان بعد دو روز زنگ زده میگه کولرتون چه شکلی!؟🙄😐
ظاهرن بین این همه کولر تعمیری، کولر ما گم شده🤦🏻♀️😂
والا شوهر عمه جان کولرمون چشای سبز و موهای فر صورتی داره اگه پیداش کردی بیارش:/ خو اخه مرد وقتی اینو بردی اسمی فامیلی نشونه ی آدرسی چیزی ازت نگرفتن
یعنی از عمم که خیر ندیدیم هیچ شوهرشم بدتر خودش🙃😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#دلبری #تجربیات_قری
سلام.
یه ایده دارم برا خانومای قری کانال☺️
یه روز که همسرم داشت تو جلسه خانوادگی مداحی میکرد.
منم یواشکی جوری ک نفهمه صداشو ضبط کردم.شب موقه خاب با کلییی اب و تاب گفتم یه موسیقی پیدا کردم اینقد خوووووبه قشنگه بهم ارامش میده..که خدا میدونه.
اولش یکم صورتش رفت تو هم😕 گف کو ببینم چیه ک تو اینقد خوشش اومده ازش...😒
بعد تا گزاشتم اولش نفهمید و باورش نمیشد
بعد ک دید عه چقد اشناس
گف منم؟؟؟؟😳😳
گفتم اره صدای اقاییمه که ارومم میکنه...
کلی انرژی گرفت و قربون صدقه رفت اصلا فکرشم نمیکرد.
شما میتونین وقتی اقاتون تو ماشین یا هرجا اهنگی چیزی میخونه یواشکی ضبط کنین و کلللللی دلبری کنین براش😍❤️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی از اون التماس که نه دیگه نقشه نیست و از من فحش و انکار... موضوعو سریع به بابام گفتم،
داستان زندگی
بابام گفت من اینکارو نکردم نمیدونمم کی کرده…
وقتی بابام دروغ میگفت شروع میکرد خاروندن گوشش، و حالا هم تند تند گوششو میخاروند، به هرحال همه مطمئن بودیم کار خودشه،
بهنامم از ترسش اینجا بود، ولی بابا کتمان کرد،
بهنام گفت آخه تو ماشینم یه نامه بود که نوشته بود بخاطر تک تک بلاهایی که سر دخترم آوردی بلای بدترشو سرت میارم، پس کی نوشته؟
بابام گفت برو بشین فکر کن شاید فقط دختر من نبوده، سر کس دیگم بلایی آوردی.
خلاصه که بهنام ادامه داد به هرحال این بازی کثیفو سهیل شروع کرد،
بهم پول داد، مهر دخترت سنگینه، پولی که سهیل قرار شد بهم بده دو درصد مهر دخترتم نیست تازه سهیل میگفت واقعا حال دادگاه و اینور و اونور رفتن برای دادن مهریه م نداره،
عکسای دخترتونو میفرستاد میگفت تهدید کن، خودش میگفت چیکار کن،
اونم بیشتر نقشه هاش زیر سر مهسا بود وگرنه این کارا به عقل یه مرد نمیرسه،
رو به من گفت حتی کلید خونتونم به من داد…
براش چشم و ابرو اومدم که قضیه اون روز رو که اومده توی خونمون رو نگه وگرنه بابام خیلی عصبی میشد و ممکن بود واقعا یه بلایی سرش بیاره،
اونم حرفشو قطع کرد و گفت اون ویسام اینجور بود چندباری که تو به سهیل گفته بودی دوستت دارم اون یه تیکشو برش زده بود و من در جوابش گفته بودم منم همینطور،
این مدت خانواده سهیل خیلی در جریان نبودن و نمیدونستن قضیه چیه، سهیل الکی به تو میگفت خانوادم میدونن و مایه آبروریزیه،
تمام مسافرتاشم با اون دختره بود، همش همین بود اگه سوالی هست جوابتون رو میدم.
بابام گفت اسم و آدرس و شماره ی دختره رو بده و گورتو گم کن،
همه رو روی یه برگه نوشت و رفت.
تا صبح گریه کردم،
سهیل توی تمام این مدت به من خیانت میکرد،
شبایی که من با قرص به زور میخوابیدم و میترسیدم نکنه بهنام بیاد بالای سرم بلایی سرم بیاره،
سهیل توی مسافرت کنار اون دختره ی بی همه چیز بوده.
دادگاه مهریم نزدیک بود، بهترین وکیل رو گرفته بودیم، که یک روز قبلش به پدرم زنگ زد و گفت استعلام گرفتم دامادت هیچی به نام خودش نداره…
بابام گفت مگه میشه؟ پس خونه و ماشینش چی؟
گفت اون خونه ای که توشه ۵،۶ ماه پیش زده به نام مهسا فلانی…
زده بود به اسم خواهرش، ماشینشم همینطور،
یعنی دقیقا از زمانی که داشتن نقشه میکشیدن فکر همچین روزیم کردن…
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#دعایی مجرب برای #ازدواج و #طلب_حاجت و #رزق :
برای ازدواج و طلب حاجت از هر نوعی که باشد دعای شریف ذیل را چهارده مرتبه بخواند و این عمل را ده روز ادامه دهد. به اذن خداوند متعال به خواسته اش میرسد. این دعا را بخواند :
اَللهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقُّ وَلیِّکَ مُحَمّدِ بْنِ عَلِیٍّ اِلّٰا جُدْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ وُسْعِکَ وَ وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ وَ اَغْنَیتَنی عَمَّنْ سِواٰکَ وَ جَعَلْتُ حاجَتی اِلَیْکَ وَ قَضاءَ هٰا عَلَیْکَ اِنَّکَ لِمٰا تَشٰاءُ قَدیرٌ
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌸 #هنر_بیان #خانم_قری
💠چه جملاتی بیشترین تاثیر رو روی همسرت میزاره؟
❣عاشقتم.
❣داشتم بهت فکر میکردم.
❣ازت حمایت میکنم.
❣خیلی به من انگیزه میدی.
❣تو بهترینی.
❣بهتر است برویم...
❣عاشق طرز فکرت هستم.
❣بهت احترام میزارم.
❣روزت چطور بود؟
❣شبت بخیر عزیزم.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام. من یه دختر مجرد هستم ولی میخوام یکیاز تجربیاتم رو در اختیارتون بذارم.
من یه مقدار تند خو هستم . زود عصبانی میشم و وقتی که عصبانی بشم یکم صدام میره بالا. صدام هم کلا تنش بالاست.
من هیچ وقت به خاطر ناراحت کردن مادرم یا خواهرم یا پدرم ازشون عذر خواهی نکردم. بیشتر از همه مادرم...
به خاطر غرور و خودخواهیم...
امشب یه بحث کوچیک با مامان داشتم و متوجه شدم که ناراحت شده. نمیدونم چرا اینکار و کردم ...😔
ولی بعدش به بهانه ی نشون دادن عکس رفتم پیشش و سر صحبتو باهاش باز کردم و گفتم من منظورم این نبوده و شما اشتباه برداشت کردی...
بعدم سعی کردم بخندونمش که کلی جواب داد و ایشون دوباره به حالت قبلش برگشت.
الان خیلی احساس بهتری دارم که اجازه ندادم مادرم با ناراحتی بخوابه.
💎 کاش یک مقدار به احساساته دیگران به اندازه ی خودمون اهمیت میدادیم. وقتی کسی ناراحتمون میکنه هزار جور گله و شکایت میکنیم ولی وقتی خودمون کسی رو ناراحت میکنیم به رومون هم نمیاریم❗️
من امشب خیلی از رفتارای گذشته م خجالت کشیدم و تصمیم گرفتم هر موقع ناراحتی بینمون پیش اومد با حرف زدن حلش کنم.
امتحان کنید. مخصوصا با افراده نزدیکتون. تو این دنیا هیچکس به اندازه ی اونا به فکر شما نیستن و براتون دلسوزی نمیکنن. مطمئنا هیچ چیز ارزش اینو نداره بزرگ ترین حامی هاتونو از دست بدید...
✍ امام علی (ع) :
آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز نپسند
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
حرف از لاک ریختن روی فرش شد یادم اومد یه بار بچگیام مامانم فرشای سفید و تازشو پهن کرده بود رفته بود بیرون
منم عین اسکلا نشسته بودم روشو لاک میزدم که یهو یه قطره لاک قرمز چکید روش😂دیدم مامانم بفهمه منو میکشه اومدم با اون یه قطره یه گل کشیدم رو فرش که مثلا قاطی گلای قالی بشه😂
بعدشم دیدم خیلی ضایعس گل قرمز رو فرش سفید، اومدم هر چهار گوشه فرشو از همون گله کشیدم که طبیعی تر به نظر بیاد که مثلا طرح خود فرشه🤣
هیچی دیگه وقتی مامانم فهمید به زور از دستش نجاتم دادن😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام میخواستم. خاطرات خاستگاریمو براتون تعریف کنم من حدود 11سالم بود که خاستگار برام اومد همسرم حدود 12سال از من بزرگ هستند خانواده من بسیار سنتی هستند وقتی خانواده شوهرم اومدی خاستگاری پسرشونو با خودشون نیاورده بودن خانواده من هم موافقت کردند ی هفته ی گذشته ی روز رفته بود مدرسه با دوستم تو راهه اومدن بود که ی دفعه ی شوهرم اومد با موتور از کنارم رد شد دوستام گفتن ببین نامزدت اومد منم گفتم کو این که نامزده من نیس این ریش نامزده من ی جای دوره قرار بیاد هنوز ریش هم درنیورده خلاصه اومدم خونه نشستم چنان گریه ی کردم که نگو پدر ومادرم اومدن گفتن چرا گریه میکنی پاهامو میکوبیدم زمین باصدای بلند میگفتم اون ریش داره من نمیرم خلاصه انقد گریه کردم زنگ زدن بزرگ فامیل اومد که ایشون میشه شوهر خاله ی من اومد گفت عزیزم گریه نکن تو برو ما بهش میگیم سیبلاشو بزنه بلاخره راضیم کردن بعداز ازدواج خودم ی شب تو خواب سیبلاشو زدم😁😁
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🍃🌺🌸🍃🌺
🍃❤️🌹🌸
#ایده_متن
💃💃💃
منتظرم که بیایی
ببینمت
قدو قامتت را قربان صدقه بروم
و شانه های مردانه ات را در آغوش بگیرم
عشق کنم
ببوسمت؛
و کام دل و جانم را شیرین کنم
ای شهدو شکر جام عسل مردخوب من…
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام به همه ی اعضای کانال
من عاشق این کانال هستم و تمامی تجربیات دوستان رو میخونم و استفاده میکنم
من ۲۵سالمه و همسرم۳۰
وقتی که عقد کردیم خانواده ی همسرم از لحاظ مالی خیلی ضعیف بودن و هنوز هم هستن بخاطر همین تمام هزینه ها بر گردن همسرم بود منم که میدیدم اینقدر داره بهش فشار میاد کلی توقعات خودمو آوردم پایین و تقریبا هیچی ازش نمیخواستم
الان که سه سالی از اون قضیه میگذره همسرم همیشه اون روز ها رو به یاد میاره و کلی تشکر میکنه ولی در عوض مادرم هنوز هم داره بهم سرکوفت میزنه میگه زنی که خرج نداره ارج نداره
درحالی که من اصلا پشیمون نیستم من خودم کارمندم و تو هزینه ها به همسرم کمک میکنم و افتخار هم میکنم
از مادرهای عزیز خواهش میکنم یه ذره ما جوان ها رو درک کنید لطفا اینقدر سرکوفت نزنید ...
همسرم خیلی مرد خوب و با محبتیه
و یه چیز دیگه اینکه من دوسالی هست که میخوام بچه دار بشم و نمیتونم لطفا برام دعا کنید که منم صاحب فرزند بشم
یکی از دوستان گفته بود که برای بارداری به طب سنتی هم مراجعه کرده و باردار شده منم رفتم امیدوارم نتیجه داشته باشه
خیلی ممنون از کانال خوبتون
✍ اینکه توقعات خودتون رو پایین بیارید تا به همسرتون کمک کنید ، درسته ✅
اینکه زنی که خرج داره ، ارج داره ، هم درسته ✅
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلاام عزیزان دلم پپري هستم
ای جانم خاطره دوست عزیزم که شوهرش دیر میوه گرفته با مهمونها رسیده رو خوندم
یاد خاطره خواستگاری دختر داییم افتادم
دایی من خیلیییییییییییییی خونسرد و ریلکس برای دخترش قرار بود خواستگار بیاد دایی منم میگه الان میرم میخرم اخبار تموم بشه میرم بخرم دوش بگیرم میرم میخرم و...
تا میره میوه بخره خواستگارها میرسن دایی من ۵ یا ۱۰ دقیقه بعد از مهمونها میرسن دگ نمیشه میوه ها رو بیاره بالا خیلی تابلو بوده پسر داییم چندتا ملحفه گره میزنه از پنجره آویزون میکنه بیرون داییم به کیسه میوه ها گره میزنه و پسر داییم میکشیده بالا وای تصورش خیلی باحاله چ برسه دگ تو موقعیتش باشی پسر داییم میگفت از خنده روده بر شده بودم به سختی جلوی قهقه هاش و میگرفته 😂😂😂😂خلاصه با اون خواستگار که به تفاهم نرسیدن اما خدا روشکر آبروریزی نشد🤣🤣🤣🤣
#سوتی_های_زنونه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•