#ارسالی_از_خانم_قری
دیروز موقع ناهار مشغول خوردن غذا بودیم از دست پخت #خودم #تعریف کردم گفتم به به چه برنجی درست کردم دستم درد نکنه واقعا عالی شد 😌
همسری میبینه منو میخنده بعد تموم شدن ناهار همسری ازم #تشکر کرد❤️
همیشه تشکر نمیکرد خیلی کم ؛ الان چند روزِ تشکر میکنه .
این ایده رو مدیون کانال خوبتون هستم واقعا کار ساز بود💋💋
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
واینک ی سوتی جدید تازه داغ داغ.همین الان یهویی توی اوج گرما برق رفت.حالا کجارفت نمیدونم اخه اینقدربی ادب وسط ظهر بی خبر☹️☹️😕🙁😂😂😂😂😂😂.خلاصع برقمون رفت کولرم خاموش شد بعد چنددقیقه پسرم اومد گفتم مامان امروز شبکه پویا سینمایی داره عزیزم بشین روشن کن ببین .خلاصه من توی اتاق درازکشیدم دیدم خبری نشد چرا بچه تلویزیون رو روشن نکرد؟بعد زنداداشم زنگ زد گفت شمابرق دارید گفتم ن .واینجابودکه تازه ب خنگی خودم پی بردم😩😩😩😩اخه بچه وقتی برق نیس چطوری تلویزیون رو روشن کنه🤦♀🤦♀🤦♀🤦♀😂😂😂😂😂😂😂.تقصیر من نبودکه بازم برق مقصر بود🤣🤣🤣🤣🤣
دختر خراسانی.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
چرا زمین دهن باز نمیکنه منو بخوره😢 دیشب مهمون داشتیم منم نفخ شدید کرده بودم داشتم میمردم🤦♂️ رفتم اتاقم (چراغ خاموش بود) شروع کردم خلاااااااص😂😢 کارم تموم شد خیلی ریلکس اومدم بیرون به مادرم گفتم چرا پسرعمم نیومده؟ گفت اومده گفتیم تو اتاقت بخوابهتا بیای😭💔 حاجی حیثیت، آبرو و باقی موارد باهم پرکشید، من تازه میخواستم برم خواستگاری دخترش😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی بالاخره نخ درو کشیدم و با ترس رفتم توی حیاط، از اینکه قدم از قدم بردارم میترسیدم.. گ
داستان زندگی
درسته حمید هم کم بهم بدی نکرده بود اما بودنش برای من از نبودنش توی اون خونه بهتر بود..
خلاصه اون شب حمید بالاخره آموزشیش تموم شده بود و برگشته بود.
تا صبح نخوابیدم و به حرفاش گوش دادم، به اتفاقایی که افتاده..
یکجوری حرف میزد که انگار فرماندهی ارتشی چیزی رو داده بودن دستش..!
خیلی سعی کردم از اتفاقایی که برام افتاده بود... از بلایی که نزدیک بود سعید سرم بیاره و از این حرفا بزنم ولی میترسیدم باور نکنه و برای خودم شر بشه..
بعد از اون حمید شهر نزدیک تر افتاده بود و اخر هفته خونه بود، که برای من دلگرمی بزرگی بود..
بدترین اتفاقی که توی اون مدت افتاده بود، نامزد شدن سمیه با یه پسر کرجی بود..
این یعنی از این خونه دور میشد و تنها کمک کننده و حمایت کننده ی زندگیمو از دست میدادم
برای مراسماتش لباسایی رو پوشیدم که از خونه ی پدریم بود، یاد حرف نریمان و مامان افتادم که گفت لباسا رو ببر که این اخرین خریدای زندگیتن..
ولی عشقمو نسبت به حمید از دست نداده بودم، با وجود تمام بچه ننه بازیاش
بعد از مدتی فهمیدم که خاک به سر شدم...
بچه دوست داشتم ولی نه اینکه توی این فلاکت و بدبختی بخوام بچه دار شم..
رفتم آزمایش دادم و مطمئن شدم که نتیجه مثبته!
همه خوشحال بودن، حمی، سمیه و حتی عشرت، همه غیر از من..
از صبح مینشستم روی قالی تا زودتر بتونم تمومش کنم و خرج زایمانمو لااقل بتونم درارم..!
روی قالی نشسته بودم، سر ظهر بود و دفتین میزدم،
عشرت از اتاق بغلی داد زد ول کن دختر میخوایم کپه مرگمونو بزاریم..
بدون توجه به حرفش محکم تر به کارم ادامه دادم، بلند گفتم این بچه خرج داره، تو میدی عشرت خانم؟
پشت سرمو نگاه کردم، بهم گفت حالا که اینجوری دفتین میزنی براش وای به حالت اگه دختر باشه... وای به حالت اگه پسر نباشه..
از تخت قالی پایین اومدم، میدونستم جرات نمیکنه آسیبی بهم برسونه با این وضعیتم،
تو چشماش زل زدم و دست گذاشتم روی نقطه ضعفش..
گفتم اتفاقا اگه قراره یکی مثل سعید باشه میخوام صد سال سیاه نیاد...!
یقمو گرفت که بهش گفتم فکر نکنم انقد جرات داشته باشی که با بچه توی شکمم بخوای بلایی سرم بیاری..
یقمو ول کرد و هولم داد عقب...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
#خانمها_بخوانند
👈به این مثال توجه کنید:
❌خانوم یه کم اضافه وزن داره و به خاطر همین دائم الرژیمه!
یه روز سر سفره آقا بهش میگه بسه دیگه نخور...
😔خانوم خییییلی ناراحت میشه و بهش برمیخوره و دلش میشکنه...
بیاید ریشه ی این موضوعو پیدا کنیم🤔
🔵خب خانوم گلم
شما از بس خودت هی گفتی:
من رژیم دارم
من چیزی نمیخورم چاق میشم
وای من چقدر چاق شدم...
👈باعث این رفتار شوهرت شدی...
رژیم داری باشه،👈ولی لازم نیست هی بگی...
رژیمتو برای #خودت نگه دار...
دلیلی نداره همه بفهمن...
از طرفی هی پیش شوهرت که میگی،فکر میکنه اوضاعت خیلی وخیمه ...
پیش دیگران هم که بگی اونا به خودشون اجازه ی اظهار نظر و قضاوت درموردتو میدن
✅ پس هر #نقصی که داری هی تو بوق و کرنا نکن📢⛔️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#نکته
💃💃💃💃
ایده معنوی برای خانمای قری
👇👇👇👇👇
خواندن سوره طلاق برای محبت همسر خوبه و تجربه شدس
👈خواندن41مرتبه سوره یس به تمام انچه که دارید باعث برکت ان میشود اینو خانمایی که پول کمی برای جهیزیه یا خریدهای دیگه دارن میتونن استفاده کنن
👈خواندن سوره طلاق برای کسایی که همسرشون قهر کرده خوبه❤️❤️❤️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دو تا تصمیم تو زندگی سرنوشت ساز هست،
اول، ازدواج
دومی، انتخاب شغل
انتخاب صحیح در هر دو این تصمیمات میتواند هر شخصی را از فرش به عرش یا برعکس برساند.
سلام عرض شد خدمت و ،و دوستان گلم❤️❤️❤️
ماجراهای پسری و همسری😂
یک شب نشسته بودیم دور هم،فیلم میدیدیم . پسرم مشغول گوشیش بود همسرم گفت چیکار میکنی فیلمو ببین ،اونم گفت با دوستم میحرفم. بعد چن دیقه یهویی شوهرم گوشیو از دست پسرم گرفت .دیدم داره چتاشو میخونه،پسرمم هی میگفت گوشیمو بده واز این حرفا.میدونم شوهرم کارش درست نبود ولی خیلی رو پسرم و دخترم حساسه،خیلی نگرانشونه به راه بد کشیده نشن.🌷
بعد شوهرم عصبانی شد گفت ببین خانوم با دوستش چطوری حرف زده،خلاصه بازم کلی غرولند و به درو دیوار فش دادن،پسرم این وسط هی میگفت منکه حرف زشتی نزدم ،اونم هی میگفت نزدی ها نزدی پس این چیه😕😕اگع گفتین پسرم چی گفته بود؟؟
به دوستش گفته بود، به زبان کوردی سورانی(هه تیوه) به کسی که پدر نداره،بیشتر در زبان کوردی ما جنبه ی شوخی داره. پسرم گفت کجای این حرف زشته اخه ،دوستمه شوخی داریم باهم😐😐
نتیجه گیری:همسرم خودش یه پا بچه مثبته و خیلی جذبه داره تو فامیل و دوست و آشنا.نماز خون ،از نه سالگی روزه هاشو مرتب گرفته،خیلیم چشم ودل پاکه،همهبهسرش قسم میخورن ❤️❤️
بفرین ❤️❤️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه
من وقتی همسرم از سرکار میومد، خونه ساکت بود یا میرفت سراغ گوشی یا تلویزیون و از کار هاش به من نمیگفت و مشورت نمیکرد.
منم گاهی #غر میزدم. بعد مدتی دیدم فایده نداره. شروع کردم وقتی از سرکار میومد و خستگیش در میرفت از کار هایی که در طول روز انجام دادم، میگفتم.
ازش میپرسیدم که چه کار هایی انجام داده و تو کار هایی ک به هر دومون مربوط میشد یواش یواش نظر دادم.
وقتی میدید که من با اشتیاق گوش میدم و تشویقش میکنم، بیشتر ترغیب میشد به #مشورت گرفتن. 😍😁
✍خواسته هایتان را در عمل آموزش دهید، نه با غر زدن!
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام خسته نباشید ممنون از کانال خوبتون خیلی کمک میکنه به بهتر زندگی کردن
من 20 سالمه وقتی 17 سالم شد پدرم از خیلی چیزا #محدود میکرد منو ، حتی از مدرسه .
من به زور و التماس میتونستم برم مدرسه ، بابام یه کارمنده ساده بود و وقتی از کار بر میگشت خیلی خسته میشد و ناراحت و ناراحتیشو سره من خالی میکرد سره چیزای الکی دعوا راه مینداخت منو میزد مادرم هم که هیچی ...
میرفت کتابام رو برمیداشت که پاره کنه به زور ازش میگرفتم
خلاصه انقد اذیت میشدم که دنبال #راه_فرار میگشتم برای همین به اولین خواستگارم که هیچ شناختی ازش نداشتم بله گفتم
بماند که پدرم چقدر خوشحال بود از رفتنم فک کنم اضافی بودم ، الان زندگیم خوبه ولی یه #حسرتی تو دلمه
میگم اگه بابام اونجوری رفتار نمیکرد شاید میتونستم درسمو ادامه بدم موفق شم
روی حرفم با پدر مادراست خواهشا بچه تون رو نرنجونید اونا به شما و #حمایتتون احتیاج دارن مثل بابای من نباشید که فرداها بچتون به روتون هم نگاه نکنه 😑
من بابامو هیچ وقت نمیبخشم 😕
باتشکر😊
✍ دیگران را ببخشید نه به خاطر اینکه لایق بخشش هستند به خاطر اینکه شما سزاوار آرامش هستید
✍ سرنوشت انسان دست خودش است پس تلاش کن و به خدا توکل کن
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#بـه_جهت_فروش_رفتن_کالایی_که_فروخته_نمی شود
🔹بـه جهت مالی که فروختـه نشود باید این دعا را سـه مرتبـه باید خواند و بـه آب بددمد و اب را بـه متاع بپاشد به اذن اللـه تعالی فروخته میشود
🌛ومَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ 🌜
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #ایده_قدرشناسی
من یه #دفترچه گرفتم و هر کار خوبی که آقایی انجام میده با تاریخ توش مینویسم. حتی کارای خیلی کوچیک. مثلا:
مرسی که امروز از دستپختم تعریف کردی.
یا مرسی که صبر کردی با هم ناهار بخوریم، یا برام گل خریدی و...
و جالبه بدونید هر روز این دفترچه رو باز میکنم و فکر میکنم که چه کار خوبی انجام داده!
این کارم باعث شده همه ی خوبیهاش به چشمم بیاد و یادم نره.
اولش فقط به این نیت این دفترچه رو گرفتم که روز تولدش بهش بدم.
اما واسه خودمم خیلی مفید بوده. 😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه سوتی دیگه یادم اومد 😑😐
2 سال پیش رفته بودیم کلینیک برای درمان شوهرم🥲
منم باردار بودم🤰
کلینیک هم خصوصی بود و اصلا به خون و خونریزی مربوط نمیشد ینی تمیز بود که آدم دلش میخواست همونجا بخوابه😴🤤 (اصطلاح بود از تمیزی)
منم بشدت هوس ترشی و لواشک داشتم جوری که خریده بودیم و وارد که شدیم آلوچه دستم بود و بدون اینکه من بفهمم ظرف الوچه سوراخ داشت و چک چک ازش میریخت🙄🤫
همینک رفتم نشستم دیدم رد پا برای خودم با لواشک ایجاد کردم و مریض ها هم فکر میکردن که خون هس😂🤦♀
همه ترسیده بودن میگفتن اینجا که دکتراش مربوط به خون نمیشه و زنگ زدن نگهبانی که اومد با دقت نگاه میکرد تا ببینه این خون برای چی هس😂🤦♀ خلاصه که ترسیده بودن و ماهم هیچی نگفتیم که خون نیست و لواشکه😕😩😱
#فیونا🐸
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•