eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی از حرفش ناراحت نشدم .. راست میگفت .. غلطی کرده بودم که دقیقا مثل همون خر شده بودم ..
داستان زندگی اون لحظه نه دردی حس میکردم ، نه چیزی واسم مهم بود .. تو صدای صنم نگرانی بود .. اومد بالای سرم و داد زد سر مرد شرور و گفت چیکارش داری لندهور .. مرد شرور گفت شوما برو داخل ، به شوما ربط نداره .. صنم نزدیکتر رفت و لگدی به ساق پای مرد زد و گفت چی چی رو ربط نداره .. زدی دهنش پر خون کردی .. با این کارش یاد اولین باری که دیدمش افتادم که چطور با چوب دستی ، منوچهر رو زده بود ... مرد خودش رو عقب کشید و گفت مگه میشناسیش؟ صنم گفت بله .. میشناسم .. حالا اگه کسی رو نشناسی باید بزنی لت و پارش کنی .. بلند شدم نشستم و به دیوار تکیه دادم و رو به صنم گفتم تو بیا برو تو با این دهن به دهن نزار .. صنم کنارم نشست و گفت دهنت خون اومده .. پاشو بریم دهنت رو بشور .. تمام دلتنگیم رو پاشیدم تو صورتش و برای چند لحظه فقط نگاهش کردم و گفتم باشه .. تو برو ... صنم هنوز نگرانی تو صورتش موج میزد با این حال بلند شد و به داخل خونه رفت .. پیرمردی که نزدیکم بود، دستم رو گرفت و کمک کرد بلند بشم و رو کرد به مرد شرور و گفت فریبرز چرا سر این بنده خدا این بلا رو آوردی؟ از دست تو غریبه نمیتونه از این کوچه بگذره ؟ مرد شرور که فهمیدم اسمش فریبرز گفت من قسم خوردم این محله رو از بدنامی نجات بدم .. نمیزارم دیگه کسی بیاد اینجا واسه دختر بازی و دید زدن ناموس مردم .. رفتم جلو و گفتم ناموس مردم چیه ؟ اینی که الان دیدی زنمه.. باهام قهر کرده اومده خونه ی داداشش .. فریبرز گوشه ی سیبیلش رو با دست فر داد و گفت جون من راست میگی .. اومد نزدیک و صورتم رو چند تا ماچ آبدار کرد و گفت داداش من شرمنده ی روی شوما شدم .. مارو حلال کن .. پیرمرد گفت چرا قهر کرده؟ اون که معلوم بود خیلی خاطرت رو میخواد.. سرم رو کج کردم و گفتم پیش اومد دیگه .. فریبرز دستم رو گرفت و گفت بریم خونه ی ما دست و صورتت رو بشور با کبلعلی برید با زنداداش صحبت کنید برگرده سر خونه و زندگیش ... دستم رو عقب کشیدم و گفتم نه .. مزاحم نمیشم .. مشکل ما کمی پیچیده است .. یعنی چطور بگم ... من فقط میام که ببینمش تا مشکلمون حل بشه .. ریشش رو خاروند و گفت والا ما که ملتفت نشدیم شوما چی گفتی در هر صورت از خبط ما بگذر... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام☺️ من در خانواده ای فرهنگی و تحصیل کرده بزرگ شدم. دانشجو و وارد محیط کار شدم. (دبیر) من هم خیلی دوست داشتم مثل دوستان هم سن و سالم، از پسرهای اطرافم یا اساتیدم ( بعضا متاهل هم بودند )، کنم، مورد تمجید و تحسین جنس مخالف واقع شم. ((البته که شرایط برام فراهم بود)) راستش یه آیه از قرآن همیشه جلوی نظرم بود: 🔆 مرد مومن، برای زن مومن 🔆 زن مومن، برای مرد مومن.. من آدم مومنی نیستم خیلی ولی یقین داشتم قرآن و حرف خدا، دروغ نیست!!! به خدا گفتم: نگاهمو از پسر و مردهای نا محرم میگیرم تو هم اگر روزی خواستی، همسری نصیبم کنی، چشم پاک و سالم نصیبم کن. 😌 برام خیلی سخت بود جلوی نفسم رو بگیرم، چون دلم میخواست مورد توجه جنس مخالف باشم، ولی وقتی چشمم ب چشم پسر یا مردی می افتاد، ناخودآگاه یاد این آیه می افتادم و نگاهم رو منحرف میکردم. ب این فکر میکردم اگر این بنده خدا همسری داشته باشه و یک نگاه، یه حرف، یه لبخند من زندگیشو سرد کنه ❇️"عدالت پنهان خدا"❇️ میرسونه روزی رو که شخص دیگه ای، با همسر و زندگیم، همین کارو کنه و زندگیمو سرد شه. اون وقت من تحملش رو ندارم! چرا ک خودم باعث و بانیش بودم..چرا که یک روزی من با عملم، چنین ظلمی کردم!! (ولو در حد یک نگاه حرام)🙄 امروز پنج ساله ازدواج کردم.🤗 فقط میتونم بهتون بگم ❇️وعده خدا راست بوده.. من کاری نکردم . خدا کمک کرد..🤲🏻 👈🏻 باعث خاموش شدن، آتش میشود👉🏻 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام میخواستم سوتی دیشبمو براتون تعریف کنم من همیشه از جمع خانمها دوری میکنم، چون حوصله ندارم، دیشب زن عموم اومده بود فاز محبت گرفتم گفتم برم ی گپ بزنم ، خلاصه داشتن با مامانم و خواهرام حرف میزدن من دیرتر به جمعشون رفتم..‌ داشتن راجب حیوون سال تولد حرف میزدن خواهرم می‌گفت من سال ببرم و یه عالمه داشت از تشابه های خودش و ببر می‌گفت خواهر دیگمم گفت متولدین سال ببر هرچی میخورن چاق نمی شن منم گفتم اصلی ترین ویژگیشون زبون چهار متریشونه و اخلاق داغونشون، منظورم خواهرم بود دیدم همه دارن منو نگاه میکنن که یهو خواهرم گفت زن عمو هم سال ببره:/// اونجا بود ک فهمیدم بدجور خراب کردم هرچی هم میخواستم جمعش کنم بیشتر هم زده میشد😅😅😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 خانما! جونم براتون بگه که زندگی رو واسه خودتون شیرین کنین. چطوری؟ الان میگم مرد نمیدونه شما چه زندگی ایده آلی تو تصوتون دارین پس همه چی، هرچیزی که دوست دارین رو به زبون بیارین. هرچی که میخواین. من همیشه طوری رفتار میکنم با اقایی که دوست دارم با خودم رفتار بشه. این باعث میشه بدی شوهرم رو نبینم بلکه فقط جوابای عاشقانه ای که به رفتارم میده رو ببینم. اونم بدی هامو نادیده بگیره. دوستان تمام رفتار ها، بازتاب رفتار خودتونه. پس مثبت رفتار کنین و باعث عالی شدن زندگیتون بشین. ✍ بعضی ها میگن من با همسرم درست برخورد کردم ولی اون درست بشو نیست !!! میخوام سوال کنم آیا رفتار خوب رو برای رضای خدا انجام دادی ؟ آیا به خاطر ارزش انسانی خودت ، خوب بودی یا فقط توقع داشتی ؟ آیا به اندازه کافی تلاش کردی ؟ صبر کردی ؟ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
᭄🏡 لباسشویی خوب نمیشوره؟! 𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 ‌‌ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
هر کس این تعویذ را بنویسد و با خود دارد از تمامی بلا ها ایمن گردد. یا من هو یامن لیس هو الا هو یا حی و یا قیوم  یا حی لایموت یا حی لا اله الا انت یا لا اله الا انت صلی علی محمد و ال محمد و کن ( فلان بن فلان و اگر زن بود فلان بنت فلان ) درعا" حصینا و حصینا منیعا" یا رب العالمین . •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• با نشر و فولوارد مطالب به دوستان خود در ثواب دعا شریک باشید 🙏
تو بچگی پدرم یه پارچه سفید پهن می‌کرد زیر ظرف غذام و اگه بد غذا می‌خوردم و پارچه لک می‌شد کتک می‌خوردم. اون روزا فکر می‌کردم رفتارش باعث آسیب روانی می‌شه، اما امروز وقتی که برای هفتمین سال متوالی جایزه تمیزترین فرد کل تیمارستان رو گرفتم فهمیدم صلاحمو می‌خواسته. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آقا ما یه بار از شهرستان به خاطر آلرژی که دارم پاشدیم رفتیم تهران دکتر و دکتر گفت باید از ریه ات سی تی اسکن بدی خلاصه ما رفتیم سیتی اسکن بدیم یه لباسای آبی رنگی هست میدن بهمون که اونا رو بپوشیم یه مَرده بهم گفت که برو لباساتو کامل در بیار هیچی خلاصه ما رفتیم تو اتاق پرو و مشغول کندن لباسا شدیم...من بار اولم بود که قرار بود سی تی اسکن بشم خلاصه کل لباسامو کندم لباس آبی رو که پوشیدم به آینه نگا کردم گفتم خب خوب شد، حاجی ما از اتاق رفتیم بیرون دیدیم یه جفت چشم که از تعجب داره شاخ در میاره نگام میکنه گفت داداش شلوارت کو😂 گفتم فقط بالاتنهههه ، منو میگی مررررردممممم از خجالت اصلا فکر نمی‌کردم اینجوری شه گفتم حاجی نگفتی که... گفت تیز برو لباس بپوش برووووو. اومدم تو اتاق پرو و دیگه روم نمیشد برم بیرون😭😭😭ولی مجبور شدم برم و بعد معذرت خواهی میکردم مرده منفجر از خنده خودم بدتر وااااای😭😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من ۲۲سالمه ومجردم. خیییلی وقته تو این دو کانال عضوم و درس میگیرم. دوستان! من بزرگترین درس رو از زندگی پدر و مادرم گرفتم. وقتی مطالب رو میخوندم، فهمیدم چقدرررر کمبود هست تو زندگی شون! پدرم تو سن ۵۱ سالگی به مادرم کرد! (فقط خداااا میدونه چه غصه بی پایانی رو سر ما خراب شد) مادر من بشدت آدم ساده ایه. کم حوصله و کج خلقه. حرف های بیجا، سوال های بیخود و نظرات پرت میده. لجبازی های بچه گانه میکنه و به ظاهر و لباسش اهمیت نمیده و بدتر از همه، بشدت منفی بافه. (که اینها باعث زده شدن پدرم شد) البته مادرم واقعا زیبان و خواستگارهای زیادی داشتن و پدرم رو به اصرار خانواده قبول کردن. همیشه میگفتن که از بابات متنفر بودم!! و با بی پولیش ساختم درحالیکه واقعا نساخت! مدام میزد. حتی وقتی پدرم وضعش خوب شد، باز هم همون بود. پدرم براشون لباس های خوشگل میخریدن اما نمی پوشید! درواقع مادرم حوصله ی این کارها رو نداشت درصورتیکه اینها نیاز مرده. 🔅مرد نیاز داره ازش بشه. 🔅مرد نیاز داره وقتی می‌رسه خونه با زن آراسته و شاد مواجه بشه. (زیبایی به تنهایی کافی نیییییست) 🔅نیاز داره وقتی عصبیه، بشه. 👈ولی عزیزان اگه نمیتونید سختی زندگی متاهلی رو‌تحمل کنید و تصورتون از ازدواج گل وبلبله، اصلاااا سمت ازدواج نرید چون اشتباه محضه. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به نظرم داشتن خواهر یا برادر کوچیکتر برای بعضیا خوبه برای بعضیا هم بده همه چی برمیگرده به خانواده خواهرم که بدنیا اومد من ده سالم بود نیاز به توجه داشتم ولی دیگه هیچ توجهی درکنار نبود همه چیز ، از عروسک مورد علاقم تا  خوراکی هایی که دوست دارم ازم گرفته شد همش به اون داده میشد من هر روز تو خونه کمرنگ تر میشدم اگه من یه چیز میخواستم پول براش نبود اما اگه اون میخواست حتما گوش میدادن اگه من خوابیده بودم میومد بالش منو برمیداشت وقتی میگفتم چرا حق رو به اون میدادن هیچوقت حق با من نبود من فقط یه موجود اضافه بودم همه دنیای خوانوادم اون بود همیشه میگفتن اون کوچیکتره هیچوقت قبول نمیکردن دارن فرق میزارن لطفاً با بچه هاتون این کارو نکنین خواهش میکنم الان احساس بی ارزش بودن میکنم کاش منم مثل اون بودم شاید یکم دوسم داشتن ولی ... :)) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
همکار بابام خونمون بودند دخترش خیلی خوب بود، گفتم بذار ی محک بزنم دختره رو شاید منم از این تنهایی نجات پیدا کنم صاحب زن و بچه بشم، بابام تا فهمید من دارم سر صحبت باهاشو باز میکنم، یهو گفت راستی دخترم پسرای الان اکثرا بیکار و علاف هستن و اموراتشون با پول باباشون میگذره یوقت گولشون و نخوریا، سعی کن با یه دکتری، آدم حسابی ای چیزی ازدواج کنی، از اون روز فقط دارم دنبال خانواده واقعیم میگردم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
᭄🏡 صفر تا صد کار با بخارشوی 𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•